نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کوتاه
قسمت نخست خاطرات شهید «حسین نوچه‌ناسار»
مادر شهید «حسین نوچه‌ناسار» نقل می‌کند: «به امام عرض کردم: این حسین ما خیلی آرزوی دیدار شما رو داشت. کار خوبی کردین که به خونه ما اومدین. امام با لبخندی فرمود: من هم ایشون رو خیلی دوست دارم. به همین خاطر الان اینجا هستم.»
کد خبر: ۵۷۱۵۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۲

قسمت دوم خاطرات شهید «عطاءالله ریاضی»
همسر شهید «یدالله ریاضی» نقل می‌کند: «هر چهل پنجاه روز یک‌بار مرخصی می‌آمد؛ آن هم فقط ده روز. اما توی همین مدت کم آن‌قدر به ما انرژی می‌داد که تا مرخصی بعد، هر لحظه با خاطراتش شاد بودیم. دوست داشت همه لحظه‌هایمان با هم سپری شود. هرجا می‌رفت با هم می‌رفتیم...»
کد خبر: ۵۷۰۷۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

سه عنوان فیلم کوتاه داستانی با نام های«عطر امیر»، «روشنایی» و «حقوق نجومی» در شهرستان دماوند درحال ساخت است. گزارش تصویری از این پشت صحنه‌ها را در نوید شاهد مشاهده می‌کنید.
کد خبر: ۵۷۰۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰

قسمت نخست خاطرات شهید «عطاءالله ریاضی»
فرزند شهید «عطاءالله ریاضی» نقل می‌کند: «توی کهن‌آباد حضورش را حس می‌کنم. هنوز صدای خنده‌هایش را می‌شنوم. هنوز او را می‌بینم که از پشت پنجره رد می‌شود. چند روز مرخصی را وقف ما می‌کرد. انگار آمده بود خستگی جنگ را از تن و جانش بزداید.»
کد خبر: ۵۷۰۶۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹

پیام رئیس بنیاد شهید بوشهر در پی شهادت آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی و هیئت همراه
مدیر بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر در پی شهادت‌ آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی و هیئت همراه پیامی را صادر کرد. در ادامه، متن این پیام را بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۱

پدر شهید «عباس جمال» نقل می‌کند: «گفت: «بابا! هر بدی ازم دیدین بگذرین، دلم نیومد اینو به مامان بگم. مادرش قرآن به دست ایستاده بود که عباس رد بشود. از در که خارج شد، به دلم گذشت عباس دیگر برنمی‌گردد.»
کد خبر: ۵۶۶۵۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷

دعوت برای حضور در انتخابات/
پدری که در راه اعتلای پیشرفت و اقتدار کشور پاره تنش را داد، حالا مستحکم و استوار از مردم و به ویژه جوانان می‌خواهد که برای عزت و سربلندی ایران، برای سربلندی رهبری و برای سربلندی ملت به عرصه انتخابات بیایند. پدر دانشمند هسته‌ای شهید «داریوش رضایی‌نژاد» از آحاد مردم جهت حضور حداکثری دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۶۴۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷

اختتامیه دومین دوره جشنواره داستان‌نویسی «به یاد لاله‌ها» در دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان برگزار گردید.
کد خبر: ۵۶۳۹۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۶

قسمت دوم خاطرات شهید «عسکری رضاکاظمی»
هم‌رزمان شهید نقل می‌کنند: «گفت: بچه‌ها! چند تا وصیت دارم، خواهش می‌کنم خوب گوش کنین. وقتی همه ساکت شدند، ادامه داد: اگه شهید شدم من رو توی آمبولانس نگذارین، چون آمبولانس من رو می‌گیره و حالم بد می‌شه. در ضمن اگه شهید شدم من رو با آب سرد نشویید که سرما می‌خورم.»
کد خبر: ۵۶۳۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۵

قسمت نخست خاطرات شهید «حسن ممتازی»
همسر برادر شهید «حسن ممتازی» نقل می‌کند: «ردپای خوبی‌هایش هنوز در زندگی من، همسر و فرزندانم باقی‌مانده است؛ در سفره ساده و پربرکتمان، در مراسم عزاداری و سوگواری مولای‌مان حسین(ع) و در زمزمه‌های عاشورایی‌اش و در دعای خیر اهالی محله‌مان.»
کد خبر: ۵۶۳۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۸

همسر شهید «شعبان بینائیان» نقل می‌کند: «دوباره قصد رفتن داشت. مخالفت کردم و گفتم: هرچه مال و اموال داری ببخش، ولی جبهه نرو! گفت: چرا این قدر مخالفت می‌کنی؟ من باید برم! گفتم: چون می‌دونم که تو آدم پاکی هستی؛ اگه بری شهید می‌شی!»
کد خبر: ۵۶۲۳۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۵

برادر شهید «احمد بینائیان» نقل می‌کند: «امام(ره) در سال ۱۳۴۲ فرمودند: فرزندان من هنوز در گهواره‌ها هستند و دارند شیر می‌خورند و یک روز در مقابل این ستیزه جویی‌های آنان می‌ستیزند! احمد نیز مانند همه رزمندگان دیگر که بعد از بیست و پنج سال در اوج انقلاب به سن بلوغ رسیدند، عازم جبهه‌ها شد.»
کد خبر: ۵۶۲۲۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۴

قسمت دوم خاطرات شهید «مصطفی بخشی‌غلامی»
هم‌رزم شهید «مصطفی بخشی‌غلامی» نقل می‌کند: «گفتم: مصطفی! کجا؟ گفت: باید برم. نگاه به ساعت کردم. سر ساعت بلند شده بود. گفتم: حالا یک دقیقه این‌ور و اون‌ور بشه به جایی ‌خوره. گفت: ما برای دقیقه‌دقیقه بچه‌ها مسئولیم.»
کد خبر: ۵۶۲۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۴

قسمت سوم خاطرات شهید «محمد خراسانی»
برادر شهید «محمد خراسانی» نقل می‌کند: «محمد آخرین خاطرات شیرین کودکی را مرور کرد و مانند کسی که می‌خواهد به سفری دور برود، با من حرف زد. بین بچه‌ها معروف بود که هر کس بخواهد شهید شود، نور بالا‌ می‌زند. آن شب حال و هوای محمد حکایت از رفتن داشت.»
کد خبر: ۵۶۲۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۰

قسمت نخست خاطرات شهید «محمد خراسانی»
هم‌رزم شهید «محمد خراسانی» نقل می‌کند: «هاج‌ و واج به چهره زیبایش که از اشک خیس شده بود، نگاه کردم. هر چند خواندن نماز شب چندان عجیب نبود، اما آن همه آموزش طاقت‌فرسا و خستگی مفرط دیگر حالی برای نماز نمی‌گذاشت؛ اما محمد آن‌قدر عاشق بود که لذت مناجات با خالق را با هیچ‌چیز عوض نکرده بود.»
کد خبر: ۵۶۲۰۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸

قسمت نخست خاطرات شهید «حسینعلی حسنی»
مادر شهید «حسینعلی حسنی» نقل می‌کند: «در برپایی نماز بسیار وقت‌شناس و به نماز اول وقت و فضیلت آن پایبند بود. با دیگر دوستانش قرار می‌گذاشتند به دیدار خانواده‌های معظم شهدا می‌رفتند و این موضوع را تکلیف می‌دانست.»
کد خبر: ۵۶۲۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸

قسمت نخست خاطرات شهید «بابک(رسول) ابراهیمی»
مادر شهید «بابک ابراهیمی» نقل می‌کند: «دو تا پایش را توی یک کفش کرده بود و گفت: الا و بلا باید من رو هم بفرستین مدرسه. به او گفتم: رسول‌جان! تو هنوز کوچکی، مدرسه راهت نمیدن. قبول نمی‌کرد. موقع امتحانات، ما به اشتباهمان اعتراف کردیم.»
کد خبر: ۵۶۱۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴

مادر شهید «علی‌اصغر دلاک» نقل می‌کند: «گفتند: برات پیغامی داریم. گفتم: خودم می‌دانم. اصغرم شهید شده! گفتند: پس این دفتر رو امضا کن !همین که امضا کردم، از خواب پریدم.»
کد خبر: ۵۶۱۱۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹

قسمت دوم خاطرات شهید «غلامحسین کردی‌نسب»
هم‌رزم شهید «غلامحسین کردی‌نسب» نقل می‌کند: «گفتم: چه وقت نماز خوندنه؟ بلندشین، الانه که به خط برسیم. جوابی نشنیدم. غافل بودم از این که هر دو رسیده بودند به شهادت؛ چیزی که می‌خواستند.»
کد خبر: ۵۶۱۰۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

قسمت سوم خاطرات شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد»
مادر شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد» نقل می‌کند: «محمدرضا به خواهرش گفت: اگر شهید شدم، جنازه‌ام را توی پرچم ایران و پرچم الله‌اکبر بگذارید. اگر روزی فدای ملتم گشتم/ به دور من بپیچان پرچم رنگین ایران را/ که تا این آسمان برجاست/ بداند هرکسی، من عاشق ایران زیبا و پرچمش هستم.»
کد خبر: ۵۶۰۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۱