خاطرات شهید - صفحه 26

خاطرات شهید
قسمت دوم خاطرات شهید «مجید ایزدبخش»

بسیجی در همه جبهه‌ها توانا است

مادر شهید «مجید ایزدبخش» نقل می‌کند: «وقتی دانشگاه قبول شد، ثبت نام کرد و به جبهه برگشت. گفت: می‌خواستم با قبول شدن در دانشگاه به اونهایی که می‌گن بسیجی‌ها بی‌سوادن، نشون بدم که بسیجی در همه جبهه‌ها تواناست. اگه امروز جبهه جنگ با دشمن خارجی رو انتخاب کرده، برای اینه که این اولویت داره.»

شناساندن سبک زندگی شهدا به دانش‌آموزان ضروری است

تبیین چرایی شکل‌گیری انقلاب و دفاع مقدس و شناساندن سبک زندگی شهدا به دانش‌آموزان در قالب طرح همکلاس آسمانی‌ها ضروری است.
خاطراتی پیرامون شهید «علي‌اكبر محمدحسيني»؛

تو به درد جنگيدن نمي‌خوری!

آبله هاي دستم را نشان «علي‌اكبر محمدحسيني» دادم، گفت: «برو تسويه حساب کن و برگرد کرمان»، پرسيدم: «چرا تسويه حساب کنم؟!» گفت: «کسي که نمي تواند از يک سنگر بگذرد، چطور مي‌تواند از جانش بگذرد و بجنگد، تو به درد جنگيدن نمي‌خوري‌.»
خاطراتی پیرامون شهید «محمدحسن سيف‌الديني»:

محمد حسن آرزوی شهادت داشت

محمّد حسن می گفت:« مادر می شود ما هم بزرگ شویم و در راه امام حسین (ع) مبارزه کنیم، می شود ما هم در جبهه های حق علیه باطل شرکت کنیم و در راه خدا به شهادت برسیم؟»
خاطراتی از شهید «محمد طایی»:

خواسته هاي تو مرا به آتش جهنم مي خواند

شهید «محمد طایی» خطاب به مادرش گفت: چقدر از زندگي نااميد شده ام و نمي دانم چه کار کنم. خواسته هاي تو هم مرا به آتش جهنم مي خواند. اين‌ها را از خودم نمي‌گويم، از قرآن مي گويم.

خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»/ خرمای مرغوب

ناگهان رگهاي گردنش متورم شد. با چهره‌ي برافروخته دست زير كارتن‌هاي خرما زد. به طرف سنگر تداركات دويد و با عصبانيت فرياد زد:« به چه حقي به خودت اجازه داده اي كه خرماي مرغوب را به سنگر فرماندهي بياوري؟!»

شهیدی از رنگ خدا

مادر شهید آبباز می گوید: محمد با قدم مبارکی که داشت به زندگی ما امید بخشید. او رنگ خدا بود و زندگی خود را صرف کارهای خیر می کرد.
خاطراتی پیرامون شهید «حسین زابلی زاده»:

حسین خود را خادم امام حسین(ع) می دانست

شهید زابلی زاده در ایام عاشورا همراه هیأت های مذهبی به عزاداری امام حسین (ع) می پرداخت و خود را خادم امام حسین(ع) و رهرو او می دانست و یکی از مواردی که باعث شد با وجود کم سن و سال بودن به جبهه برود، علاقه زیاد به امام حسین(ع) و شهادت بود.

مادرانه ای ناب...

شهید "قاسم عزيزي ­بندرآبادي" به عنوان سرباز ارتش وارد جبهه شد و بعدها با سمت تک تیر انداز در سومار به شهادت رسید. خاطرات این شهید گرانقدر را از زبان مادرش بشنوید.
خاطراتی پیرامون «شهید حاجعلی بهزادي»؛

مسجد من

با شاخ و برگ درختها یک چهاردیواریِ کوچک گوشه ی باغ درست کرده بود و می رفت توی همان چهاردیواری که می گفت: «مسجدِ من » است، نماز می خواند.

خاطرات سردار جزیره هرمز در همرنگ خدا

کتاب «همرنگ خدا» به قلم سعید عاکف که از نویسندگان برجسته کشور می باشد و نگاهی به خاطرات سردار شهید "موسی درویشی نخل ابراهیمی " دارد توسط انتشارات ملک اعظم منتشر گردید.
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات عمليات لشکر ثارالله؛

شهادت در كانال

ناباورانه نگاهش كردم عراقي ها نزديك مي شدند يك‌بار ديگر گفت: « برگرد»، با چشماني اشكبار عقب آمدم، عراقي ها رسيدند. صداي شليك در گوشم پيچيد. هر دو شهيد شدند .

خاطراتی پیرامون شهید «حسین نادری»/ بی اعتنایی به نماز

حسین همه ي بچه ها را جمع کرد توي چادر و گفت: «ما براي نماز آمده ايم اين جا، الگوي ما اين نماز است و نبايد تعطيل شود، اگر تمام عالم را فتح کنيد، ولي نسبت به نماز بي اعتنا باشيد، ارزش ندارد.»
" شهید سید مرتضی نظم بجنوردی "

بسیجی که سیزده سال بیشتر سن نداشت (قسمت دوم )

برادر شهید : سید مرتضی به مادرم گفته بود به جبهه می روم و می دانم که شهید می شوم و مثل حضرت زهرا قبری هم نخواهم داشت.
" شهید سید مرتضی نظم بجنوردی "

بسیجی که سیزده سال بیشتر سن نداشت (قسمت اول )

برادر شهید : تا مدتی شهادت سیدمرتضی در ابهام بود و پیکر او هم نیامد. بعد از سال 69 که آتش بس شد ما منتظر بودیم که خبری از سیدمرتضی بشود یا اینکه حداقل بدانیم که او اسیر شده است یا نه؟ که دوستانش خبر از شهید شدنش دادند و گفتند که او با تیر مستقیم شهید شده است

شنیده هایی از شهید ملکیان

همزمان با سالگرد شهادت شهید "رضا ملکیان برمی" نوید شاهد سمنان خاطراتی از این شهید گرانقدر را منتشر می کند.
خاطرات شهید «احمد مکرمی»

ممکن است دیگر مرا نبینید!

پدر شهید« احمد مکرمی» : شب آخری که می خواست برود جبهه پوتین هایش را محکم بست و به ما یک احترام نظامی هم گذاشت و گفت : ممکن است این بار دیگر نیایم

شهید «علی ژاله»: شخصيت زن در گرو حجاب است

شهید «علی ژاله» تأكيد مي‌كرد: «مواظب حجابت باش. آن‌را يك ارزش بدان. حجاب براي زن متانت مي‌آورد. شخصيت زن در گرو حجاب است. پس كاملاً مواظب باش.»

فرمانده بسیجی

نوید شاهد به بهانه سالروز ولادت شهید "خلیل الله بهاری" خاطراتی را به نقل از همسر این شهید گرانقدر منتشر کرده که شما را به خواندن این خاطره خواندنی دعوت می کنیم، در بخشی از این خاطره آمده است:او همیشه خودش را یک بسیجی می دانست بعداز شهادت وقتي شهيدکاوه درمراسم ايشان صحبت مي کرد متوجه شدم که فرمانده ي گردان بوده است.

حاج «احمد متوسلیان» در خاطرات یک پرستار

بار اولی که «احمد متوسلیان» را بر باند هلی کوپتر مریوان دیدم، ترسیده بودم. در آن لحظات بیش از هر چیز برادر احمد را فردی جدی و قاطع دیدم که حتی به قیمت اشک‌های من هم از آنچه باید می‌شد، گذشت نمی‌کرد.
طراحی و تولید: ایران سامانه