فارس - صوت

صوت
صوت| حسین، خادم الحسین(ع)
خاطره‌ای از شهید «حسين ابوالحسن‌پور»

صوت| حسین، خادم الحسین(ع)

همرزم شهید حسین ابوالحسن‌پور در خاطره ای می گوید: «حسین از بچه‌های درس خون کلاس و مدرسه بود. با اینکه سن و سال کمی داشت پاکی و صداقت در چهره‌اش موج می‌زد حسین و جز نیروهایی بود که برای اولین بار وارد گردان والفجر شده بود و...» خاطره‌ی کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
صوت| آخرین دانه‌های انار
خاطره‌ای از شهید حیدرعلی صبوری شیرازی

صوت| آخرین دانه‌های انار

یکی از همرزمان شهید حاج «حیدرعلی صبوری شیرازی» در خاطره‌ای روایت می‌کند: «می‌گفت روز جمعه خوردن انار مستحب است. آسمون به زمین می رسید و زمین به آسمون، باید روز جمعه براش انار پیدا می‌کردم. مرحله‌ی دوم عملیات کربلای پنج بود. صبح جمعه آتش سنگینی...» خاطره‌ی کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
صوت| سفری غیرمنتظره

صوت| سفری غیرمنتظره

همسر شهيد «برفی رياستی» در خاطره‌ای روایت می‌کند: «ساعت 12 شب بود و همه خوابیده بودیم که ناگهان شهید هراسان و مضطرب از خواب بلند شد و من رو صدا زد و گفت: فردا صبح می خوام برم جبهه...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
صوت| لباس دامادی محمدخلیل

صوت| لباس دامادی محمدخلیل

شهید «محمدخلیل فرزدقی» سال 1340 در شیراز دیده به جهان گشود. «تحصیلات خود را تا دیپلم در رشته تجربی گذراند. سال 1361 ازدواج کرد...» زندگی و خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
صوت| فرزندی که هیچگاه روی پدر را ندید

صوت| فرزندی که هیچگاه روی پدر را ندید

همسر شهید «ربیع اکبری باصری» در خاطره‌ای روایت می‌کند: «حدود 15 یا 16 ساله بودم که با شهید ازدواج کردم و کمتر از یک سال با هم زندگی کردیم. هنگامی‌که شهید می‌خواست خداحافظی کنه...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
صوت| بی سیم چی و شب عملیات کربلای 5

صوت| بی سیم چی و شب عملیات کربلای 5

یکی از همرزمان شهید «خلیل مطهرنیا» در خاطره‌ای روایت می‌کند: «شب عملیات کربلای 5 بود. خط شکسته بود ما باید به بچه های عاشورا می‌رسیدیم. شهید خلیل را صدا کردم و گفتم اینجا پشت بی سیم باش و گردان ها رو هدایت کن تا من بیام...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در صوت زیر بشنوید.
صوت| امام پدر ملت است

صوت| امام پدر ملت است

همسر شهید در خاطره ای می‏‎گوید: «حدود 15 یا 16 ساله بودم که با شهید ازدواج کردم و کمتر از یک سال با هم زندگی کردیم. هنگامی که شهید می‌‎خواست خداحافظی کنه و به جبهه بره من خیلی التماسش کردم شاید بتونم منصرفش کنم ولی...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در صوت زیر بشنوید.
صوت| دو فرمانده در پادگان آموزشی

صوت| دو فرمانده در پادگان آموزشی

یکی از همرزمان شهید «حسین علی امیری» در خاطره ای می گوید: «در حال آموزش نیروهای تازه وارد بودیم. تمرین اون روز عبور از موانع آبِ خاکی بود که...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در صوت زیر بشنوید.
۱
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه