گرمسار - صفحه 2

گرمسار

شرط شهید صنعتی برای برگشتن از جبهه

برادر شهید "حسن صنعتی" نقل می کند:«ما نمی دانستیم که در آخرین مرخصی اش است، اما او می دانست. متوجه هم نشدیم که داخل اتاقش چه کار می کند. بعدها فهمیدیم در این آخرین مرخصی اش نواری را پر کرده بود. در آن نوار گفته بود:دیگه برنمی گردم، در صورتی برمی گردم که شهید شده باشم با سرخونین. همین طور هم شد.» نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطراتی از این شهید بزرگوار را برای علاقمندان منتشر می کند که شما را به مطالعه بخش دوم این خاطرات دعوت می کنیم.

سوغاتی که بعد از شهادت به مادر رسید

مادر شهید "حسن صنعتی" نقل می کند:«یکبار هم که برادرم خانه ما بود گفت:«می گویند چای کردستان بسیار خوب است. او هم گفته بود:به روی چشم! براتون میارم. بعد از شهادتش در ساکش چند بسته نیم کیلویی چای پیدا کردیم.» نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطراتی از این شهید بزرگوار را برای علاقمندان منتشر می کند که شما را به مطالعه بخش نخست این خاطرات دعوت می کنیم.

تفکر صحیح راه رسیدن به مقصد است

شهید "ناصر محمدی"در وصیت نامه خود می نویسد:« پدر و مادر و اقوام بر من نگريند زيرا گريه بر شهيد شير مردان عيب است. بر مزار من تفكر كنيد زيرا تفكر عاليترين راه به مقصد است» در ادامه نوید شاهد سمنان شما را به خواندن وصیت نامه این شهید گرانقدر دعوت می کند.

رضایت پدر نجاتش داد

شهید "ناصر محمدی" از خطه کویر ایران، گرمسار سمنان است. او اسفند سال 60 حوالی پل خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. به همین مناسبت، نوید شاهدسمنان، نگاهی به زندگی این شهید بزرگوار داشته است که در ادامه می خوانید.

انفاق به شیوه علی(ع) | شنیده های از شهید "ناصر محمدی"

دایی شهید "ناصر محمدی" نقل می کند:«طبق معمول، منتظر ماندند تا همه بخوابند. پیت نفت ها را برداشتند و راهی شدند. بعد از چند لحظه به خانه ای رسیدند. در آن را زدند و مقداری نفت پشت در گذاشتند و خود به گوشه ای رفتند. وقتی آن مرد از داخل خانه بیرون آمد، نفت را که دید خوشحال شد و آن را برداشت...» نوید شاهد شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می کند.

پلاک و استخوانش؛ گواه شهادتش شد

خواهر شهید "کریم میرآخورلی" نقل می کند: «وقتی از مکه برگشتم برای هر کدام یک سوغات آوردم. کریم آمده بود مرخصی. کادوی او را هم دادم و گفتم: «بیا داداش، این هم برای تو.خیلی ذوق کرد و از من گرفت. بازش کردو گفت:تشکر آبجی. ولی من که نمی توانم بپوشم.گفتم:چرا؟ خوشت نیامد؟ گفت:اتفاقاً خیلی خوشم میاد، ولی فردا میرم منطقه. رفت و سیزده سال ما را بی خبر گذاشت. تا اینکه پلاک و استخوانش گواه شهادتش شد.» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن زندگی نامه این شهید گرانقدر از شهدای بهمن ماه سال 66 دعوت می کند.

دراگون |خاطراتی از رزمندگان گرمسار

کتاب "دراگون" به قلم ابوالفضل عالمی، خاطـرات اولین گروه اعزامی رزمندگان شهرستان گرمسار است که سال 1359 به جبهه سوسنگرد اعزام شدند.

انسان های به ظاهر زنده چه کسانی هستند؟!

شهید "مجتبی مداح" در وصیت نامه خود چنین آورده است:« پدر و مادر عزيز به شما مى گويم كه شما دو چشم من هستيد ولى امام قلب من است، بدون چشم مى توان زنده ماند ولى بدون قلب نمى توان زنده ماند. آنها كه پيرو ولايت و رهبر نيستند ظاهراً زنده اند! » ادامه وصیت نامه این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

نیمه شب های مجتبی در خوابگاه دانشجویی

هم دانشگاهی شهید "مجتبی مداح" نقل می کند:« شب از نیمه گذشته بود. از خواب پریدم. دیدم مجتبی سر جایش نیست. توجهی نکردم. دوباره خوابیدم. بعدها متوجه شدم که وقتی همه خوابند، مجتبی از اتاق بیرون می رود، گفتم: ناقلا حتماً جای دنجی گیر آورده و درس می خونه، قرارمون این نبود. باید سر از کارش در میاوردم. یک شب خودم را به خواب زدم. طبق معمول، سر ساعت از اتاق رفت بیرون. ظاهراً کتابی هم دستش نبود. شکّم بیشتر شد... » نوید شاهد شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید والامقام دعوت می کند.

شهید "محمدرضا معینیان" به روایت تصویر

نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت شهید"محمدرضا معینیان" شما را به مشاهده تصاویری از این شهید گرانقدر دعوت می کند.

گریه ای از سر دلتنگی

محمدرضا در دو حالت گریه می کرد، یکی وقتی روضه سیدالشهدا خوانده می شد و دیگر وقتی پدر او را دعوا می کرد، دلش برای پدرش می سوخت که باید با یک دست زندگی را اداره کند... شما را به خواندن زندگی نامه «شهید محمدرضا معینیان» از شهدای بهمن ماه سال 61 دعوت می کنیم.

نحوه انتخاب دوست از زبان شهید "محمود مقبلی"

خواهر شهید "محمود مقبلی" نقل می کند: «شهید مجتبی مداح یکی از دوستان برادرم بود که در دانشگاه تهران درس می خواند. در حالی که او حدود چهارده سال داشت. به او می گفتیم: چرا دوستانت را از بزرگ ترها انتخاب می کنی؟ می گفت: تنها به خاطر بزرگ بودنشون نیست. من دوستانم را از بین آدم های دین دار گلچین می کنم. بعضی از اونا بزرگتر از من درمیان، بعضی ها هم کوچکتر. اگه نظرتون به مجتبی است، اون از من خیلی جلوتره،خلاصه که مجتبی زودتر از او شهید شد و محمود بعد از شهادت مجتبی آرام و قرارش را از دست داده بود.» نوید شاهد شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می کند.

وصیت شهیدی از گرمسار ؛ ای مردم مانند اهل کوفه نباشید

شهید"محمود مقبلی" در وصیت نامه خود می نویسد: «پيامم به مردم حزب الله اين است كه شكرگزار اين نعمت الهى يعنى رهبر انقلاب باشند و شكر گزارى ميسر نيست مگر مطيع امر ولايت فقيه باشيم و پيامش را با جان و دل بخريم. عزيزان حزب الله مبادا همانند مردم كوفه امام خود را تنها بگذاريد و فرامين امام عزيز را مد نظر نداشته باشيد» متن کامل این وصیت نامه را در نوید شاهد بخوانید.

میهمان ناخوانده | او از کما جان سالم به در برد تا شهید اروند رود باشد

برادر شهید مقبلی نقل می کند:« یک سال قبل از رفتن به جبهه، تصادف بسیار سختی کرد و حدود بیست روز در کُما بود. وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، برادرش از او خواست مدت بیشتری استراحت کند و از رفتن به جبهه صرف نظر کند، اما او گفت: نظر خدا این بوده که نمیرم تا بتوانم از دین و مملکتم دفاع کنم. بیشتر وقت ها یک رادیوی کوچک همراهش بود. تا خبری از جبهه شد یا حضرت امام پیامی داد، آماده رفتن به جبهه باشد» نوید شاهد سمنان، شما را به مطالعه زندگینامه این شهید بزرگوار دعوت می کند. روایت است که پیکرش پس از شهادت ناخواسته به حرم مطهر امام هشتم رسید و او میهمان ناخوانده مشهدی ها شد.

شهر کهن آباد آرادان میزبان مسابقات دهه فجر

به گزارش نوید شاهد سمنان به مناسبت دهه مبارک فجر مسابقات خانوادگی در رشته های تیر اندازی، دارت و تنیس روی میز توسط هیئت جانبازان و معلولین شهرستان های گرمسار و آرادان به میزبانی شهر کهن آباد آرادان با حضور امام جمعه و مسئولین این شهرستان برگزار شد.تصاویر نوید شاهد از این مراسم را ببینید.

معامله نوجوان شانزده ساله با خدا

شهید "علیرضا مومنی" در وصیت نامه خود چنین آورده است: «بارالها تو را بس شکرگزاری می کنم که مرا به این درجه از آگاهی رساندی تا با این سن کم احساس مسئولیت کرده و حاضر باشم در قبال یاری دینت از جان خود گذشته و قطره قطره خونم را در راه آبیاری نهال نو شکفته جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام عزیزمان، دریغ نمی کنم.» ادامه وصیت نامه را در نوید شاهد بخوانید.

او شب آخر برات شهادتش را گرفت | ویژه نامه روحانی شهید "حسن رامه ای"

شهید "حسن رامه‌اي" هفتم بهمن 1344 در شهرستان گرمسار ديده به جهان گشود. وی بيست و سوم شهريور 1367 با سمت فرمانده گروهان امام سجاد در مريوان بر اثر انفجار مین و اصابت تركش به شهادت رسيد. نوید شاهد سمنان ویژه نامه ای را برای این شهید والامقام منتشر کرده است که توجه شما را به خواندن آن جلب می کنیم.این ویژه نامه مجموعه ای از تصاویر،خاطرات،وصیت،زندگی نامه و دلنوشته های این شهید گرانقدر است که تقدیم حضور مخاطبین می شود.

برگزاری یادواره شهدای انقلاب اسلامی شهرستان گرمسار

به گزارش نوید شاهد سمنان یادواره شهدای انقلاب اسلامی شهرستان گرمسار با سخنرانی سردار"محمد تهرانی مقدم" همرزم سردار شهید "قاسم سلیمانی" و برادر شهید "حسن تهرانی مقدم" پدر موشکی ایران همراه با مداحی حاج"اکبر نظری" دیروز جمعه 11 بهمن ماه در گلزار شهدای این شهرستان برگزار شد. گزارش تصویری نوید شاهد از این مراسم را ببینید.

شب آخر

برادر شهید "حسن رامه ای"نقل می کند:« تاج الدین، همرزم برادرم می گفت: آن شب بعد از نماز، دعا داشتیم. مثل وقـت هـاي دیگـر نبـود. زار مـیزد! کسی تا به حال گریه او را با صداي بلند نشنیده بود. همه فهمیدند که حالش تغییر کرده است. بعد از شام، بچه ها طبق معمول شوخی میکردند. براي اولـین بار بود که شیخ حسن با صداي بلند میخندید. باز هم غیرطبیعی بـود! روز بعـد وقتی با خیرالله گیلوری روي مین رفتند فهمیدم که انگار دیشب پاسـخ خواسـته اش را داده اند.»در ادامه، شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.

ماجرای لباس نو

مادر شهید"حسن رامه ای" در خاطرات خود چنین می گوید: «مردم وضع خوبی نداشتند.عید به عید به هر زحمتی بود براي بچه هـا لبـاس میخریدند. او دانش آموز راهنمایی بود. وقتی از بیرون آمدم لباس نویی را که بـرایش تهیه کرده بودیم در تشت آب انداخته بود و چنگ میزد. ناراحت شدم. گفتم: این چه کاریه که میکنی؟ چرا لباس نو رو میشوري. گفت: نمیخوام بچه هـایی کـه لباس نو ندارن، تـن مـن لبـاس نـو ببینن.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه