ادبیات پایداری - صفحه 8

ادبیات پایداری
خاطراتی از شهیدسید مجتبی هاشمی

در کربلای ایران، عاشورای دیگری شکل گرفته بود

محرم در راه بود و خون حسینی در رگ های شیعیان به جوشش درآمده بود. دل های نازکمان برای عزاداری و چشم هایمان برای گریستن بر مصیبت سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) و خاندان گرامی اش آماده بود.
دست نوشته شهید احمدرضا احدی

عملیات یا مهدی (عج)/ محور: فاو- البحار

همه بچه ها آماده اند. منطقه پر از نیرو شده است. عده ای از بچه ها تمام بعد از ظهر را زیر بار گرمای دعای توسل خوانده اند. تو که باورت نمی شود امشب حمله باشد. آتش دشمن سنگین است.
خاطراتی از حاج احمد متوسلیان

هدف رفتن حاج احمد متوسلیان به دزلی چه بود؟

آن زمان در محورهای کردستان از ساعت 5 بعدازظهر، هیچ ترددی انجام نمی شد. از ساعت 4:30 تامین جاده کم کم جمع می شد.

خاطرات پرتقالی (25)؛ زوزه ی خمپاره های عراقی ها

عملیات رمضان در مجور عملیاتی شلمچه شروع شده بود. نیروهای عمل کننده از صفر مرزی عبور کردند و چند کیلومتر هم وارد خاک عراقی ها شدند. بچه ها هم از فرصت استفاده کردند و چند کیلومتر جلوتر از مرز، خاکریز زدند.

آخرین وداع شهید اردستانی از زبان دختر شهید

روزهای چهارشنبه با دوستانش به کلاس درس یکی از شخصیتهای مذهبی می رفتند. در آخرین چهارشنبه برای رفتن به این کلاس که مباحث اخلاقی در آن طرح می شد- پدرم با ماشین اداره می روند.

دلنوشته زیبای شهید احمدرضا احدی/ هنوز هم شاید تنها در بستر گرم هور آرمیده ای

حتما تا به حال مگسی را دیده اید که در دام تار عنکبوتی افتاده باشد. آن وقت ها که کوچک تر بودیم، گاهی مگسی را می گرفتیم، آن وقت آن را دردام عنکبوتی گیر می دادیم و لحظه ای بعد ... منظور همان حالت مگس است.

همراه زندگی و خاطرات سرلشکر شهید نورعی شوشتری؛ (4) شهادت طلبی

نورعلی شوشتری حالات عجیبی داشت، گویا خودش نیز می دانست که بعد از شهید حاج احمد کاظمی نوبت اوست.
مروری بر خاطرات شهید خلبان مصطفی اردستانی

اردستانی لایق شهادت بود

عصر پانزدهم دیماه 73 بود. غم سنگینی سراسر وجودم را فراگرفته بود. دوست داشتم با خود خلوت کنم و های های بگویم که شاید کمی سبک شوم. در اندیشه آن بودم تا مکان مناسبی را بدین جهت بیابم.

در آمدی بر آسیب شناسی و مطالعات تطبیقی ادبیات پایداری در ایران و سایر کشورها

در این مقاله تلاش شده است که با روش توصیفی تحلیلی و با مقایسه تطبیقی آثار جهان به آسیب شناسی ادبیات پایداری ، بیان و دلایل ضعف کمّی و کیفی ادبیات پایداری در ایران با بر شمردن آسیب شناسی عمومی و زیبایی شناسی و فرم آثار نوشته شده به نقاط قوت و ضعف ادبیات مقاومت کشورها دست یابد.
یادنامه امیر شهید عباس بابایی

شهید بابایی در تعزیه امام حسین (ع)

هر سال پدرم، حاج اسماعیل بابایی، با برگزاری مراسم تعزیه خوانی در روزهای محرم، یاد و خاطره اباعبدالله الحسین، علیه السلام، و یاران آن حضرت را زنده نگاه می داشت.
نگاهی به زندگی شهید سرلشکرخلبان علیرضا یاسینی

به عاقبتم می اندیشیدم

در ماموریت بازرسی از پایگاه دوم شکاری (تبریز) و در ادامه یک سری بازرسی های سیستماتیک، شهید یاسینی از طرف تیمسار ستاری ماموریت یافته تا تعدادی از پایگاه های نیروی هوایی را بازرسی کند، افتخار آن را داشتم که در خدمت تیمسار یاسینی باشم.
خاطراتی از حاج احمد متوسلیان

از ضد انقلاب نترسید

مردم! انقلاب یعنی قرآن، قرآن یعنی مردم حضرت رسول، یعنی آبادی، نعمت و امنیت برای شما و بچه های معصوم تون. از ضد انقلاب نترسین. شما کُردین، از شجاع ترین مردم این مملکت، به ذلت تسلط یک مشت بی دین تن ندین.

تأثير جامعه بر ادبيات دفاع مقدس

ادبيات پایداری بخشی از ادبيات است که هنگام پایداری ملتی در برابر ملت های مهاجم پدید آمده و بيانگر وقایع و اتفاقات جنگ به زبان ادبی است. در این مقاله تلاش شده است تا ارتباط جامعه با ادبيات منثور دفاع مقدس مورد بررسی واقع شود.

همراه با زندگی و خاطرات سرلشکر شهید نورعلی شوشتری (3) تشکیل لشکر 5 نصر

لشکر 5 نصر اولین لشکری بود که از سپاهیان استان خراسان و قبل از عملیات والفجر مقدماتیف سازماندهی آن با درایت شهید حسن باقری در دستور قرار گرفت و چون عملیات در شرف انجام بود دستور تشکیل رسمی و معارفه افراد به بعد از عملیات موکول شد.

خاطرات شهید حاج محمد صادق امانی/ اولین درس مبارزه

در ادامه ی مطلب و گفتن کلماتی چون حضرت آیت الله تا آخرین نفس؛ تا آخرین نفر، تا آخرین قطره ی خون، ما در خدمت شما هستیم، بعضی اعضای گروه دیگر بر آشفتند.

بچه های ممّد گره (2) بیگانه با ترس

بعد از عملیات والفجر 2، و تثبیت مواضع فتح شده، محمد ظاهر عباسی به من گفت: «محمد بی سیم را برادر برویم از جلو کار کنیم».

خاطرات مادر شهید زینب کمایی (1) بیداری

نفهمیدم چند دقیقه یا چند ساعت ولی در خواب احساس در و سنگینی می کردم. روز دوم عید سال 1361 بود، اما چه عیدی! زینب راست گفت که عید نداریم. از خواب که بیدار شدم، سرم سنگین بود و تیر می کشید. توی هال و پذیرایی قدم زدم.
بچه های ممدگره

خمپاره سرگردانِ بچه های ممد گِره

مرداد ماه سال 1362 از گرمای وحشتناک سر پل ذهاب، عازم کوهستان های سرد شمال غرب در محور پیرانشهر- حاج عمران شدیم.
خاطراتی از شهید حاج محمدصادق امانی

سفر مکه

هر چند برادران امامنی جمع المال بودند، اما حساب کتاب جداگانه ای نیز برای خود داشتند. بهار سال 1341 پس از رسیدگی به حساب سال؛ صادق متوجه شد که مستطیع است و باید به حج برود.
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی

بارش نعمت

اوایل حضورمان در هتل کاروانسرا، روابطمان با دیگر گروه ها که در هتل پرشین مستقر بودند، خیلی خوب بود. کمک هایی که به فدائیان اسلام می رسید، خیلی زیاد بود. یعنی نیروهایی که به این هتل می آمدند، اعم از منقضی خدمت ها و کمک های مردمی، بسیار زیاد بود.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه