سند افتخار - صفحه 3

سند افتخار

اولین نامه بسیجی «محمد سلیمانی» به شهید «جوزی امیری»

بسیجی رزمنده «محمد سلیمانی» از همرزمان شهید «جوزی امیری» در دوران دفاع مقدس برای این شهید عزیز نامه نوشت که در ادامه تصویر آن را می بینید.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

شهیدی که دستمزد کارش را به فقرا می‌داد

مادر شهید «غلامحسین اسدی» می گوید: یکی از بستگان ما خیلی نیازمند بود و غلام‌حسین چون آن موقع پول چندانی نداشت از پدرش خواست تا به آن فامیل کمک کند و وقتی پدرش به او گفت خودت به آن فرد کمک کن غلام‌حسین گفت من الان پول چندانی ندارم که بتوانم به او کمک کنم. این مادر شهید گفت: غلام‌حسین برای اینکه بتواند به آن فامیلمان که محتاج بود کمک کند از پدرش خواست که در کارهایش به او کمک کند و در مقابل پدرش به او دستمزد بدهد و پدرش نیز پذیرفت و غلام‌حسین پولی را که پدرش به‌عنوان دستمزد کار کردنش به او پرداخت می‌کرد را به آن فامیل می‌داد.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

شرمنده مادران چند شهیدی هستم

مادر شهید «جمشید صالحی فریدن» می گوید: با اینکه فرزند جوانم را از دست دادم ولیکن از روی مادران چند شهیدی شرمنده ام. آنها چند فرزند خود را برای انقلاب فدا کرده‌اند اما من تنها یک فرزندم را در راه انقلاب داده ام. ای کاش فرزندان دیگری هم داشتم که برای انقلاب و ایران فدا کنم و آنها هم به شهادت برسند.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

همسرم بعد از شهادت، برای اولین بار به زیارت امام رضا (ع) رفت

همسر شهید «یداله مهدوی» می گوید: پیکر همسرم بعد از شهادت اشتباهی به جای یک شهید دیگر به مشهد برده می شود. آنجا متوجه می‌شوند که شهید مربوط به ازنا است و بعد از طواف در حرم امام رضا«ع» پیکرش را به ازنا بازگرداندند. قسمت همسرم این بود که بعد از شهادتش برای اولین بار به زیارت امام رضا «ع» برود.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

آخرین حرف پسرم این بود: «از شهادت من ناراحت نباش»

مادر شهید «حسین خدایی» می گوید: پسرم غواص بود. هر 50 روز که در آب در حال ماموریت بود به مرخصی می آمد. بار آخر که می خواست برود لحظه خداحافظی به من گفت؛ مادر از شهادت من ناراحت نباش. من در خشکی یا در آب یا در آسمان بالاخره می‌میرم اما شهادت بالاترین مرگ است. پس حق نداری بعد از من ناراحت باشی. الان هم که به گلزار شهدا می روم آرامش می گیرم.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

پسرم بعد از چهلم شهادت پدرش به دنیا آمد

همسر شهید «مصطفی حیدری» می گوید؛ عمر زندگی من با شهید خیلی کوتاه بود. اکثر مواقع هم جبهه بود. تا اینکه باردار شدم و ماههای آخر بارداری بود که ایشان به شهادت رسید. پسرم بعد از مراسم چهلم پدرش به دنیا آمد وهمسرم هیچگاه موفق به دیدن فرزندش نشد.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

خبر شهادت همسرم با آخرین نامه خودش آمد

همسر شهید «صفرعلی پازیار» می گوید: بار آخرکه به جبهه رفت به او گفتم برایم نامه بنویس. به شوخی گفت من میروم اینبار شهید میشوم. چند روز که گذشت نامه ای از همسرم بدستم رسید، مشغولخواندن نامه بودم که سپاه خبر شهادتش را برایم آورد.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم در مبارزه با دموکرات به شهادت رسید

مادر شهید والامقام «فرهاد خورشیدی» می گوید: پسرم قد بلندی داشت که به جبهه رفت. او با دموکرات جنگید. وقتی پیکرش را آوردن چند تکه شده بود و آن پیکر تنومند بصورت خیلی کوچک در کفن پیچیده شده بود.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

با بدن زخمی به جبهه رفت

همسر شهید «اردشیر جعفری» می گوید؛ همسرم چندین مرتبه به جبهه رفت. یکبار که زخمی شده بود پایش در گچ بود و هنوز خوب نشده بود که قصد رفتن به جبهه را کرد. هرچه مانع او شدیم فایده نداشت و بالاخره با بدن زخمی به جبهه رفت.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم با لب خندان شهید شد

مادر شهید «امیر سرنوبه» میگوید: زمانی که پیکر فرزندم را آوردند خیلی التماس کردم که بگذارند او را ببینم. بالاخره هم موفق شدم و مرا به سردخانه بردند. وقتی پیکر او را دیدم لبخندی روی لبانش بود که تا الان تسکین درد من در فراغش است.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم می گفت لباسهای شهادتم را مرتب کنید

مادر شهید «محمد موسوی» می گوید: وقتی محمد می خواست به جبهه برود، خواهرش میگفت؛ لباسهای دامادیت را مرتب و تا می کنیم تا برگردی ولی او در جواب می گفت؛ دامادی خوب است ولی شما لباسهای شهادت مرا مرتب و تا کنید.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

امام فرمان جهاد صادر کرده، ماندن جایز نیست

همسر شهید «احمد نوری کمری» میگوید: وقتی پسرم متولد شد، همسرم برای بار چهارم میخواست به جبهه برود. گفتم تو چند بار رفتی، الان بمان. گفت؛ امام فرمان جهاد را برای همه مردم صادر کرده، ماندن در خانه جایز نیست. من میروم ولی اگر برنگشتم، ایمان دارم که فرزندانم را خوب تربیت میکنی.
تاریخ شفاهی همسران شهدا

دخترم را زینب وار تربیت کن

همسر شهید «جمشید گودرزی» میگوید: همسرم به حضرت زینب «س» خیلی علاقه داشت. به همین خاطر اسم دختران را زینب گذاشت، ولی من میگفتم نمیخواهم فرزندم غصه دار شود. همسرم زمان رفتن به جبهه گفت؛ دخترم را مانند اسمش زینب وار تربیت کن.
همزمان با میلاد پیامبر اکرم «ص»؛

جشنواره بین‌المللی موسیقی ایثار «نوای مهر» در خرم‌آباد برگزار می‌شود

همزمان با میلاد پیامبر اکرم «ص» و امام حسن مجتبی «ع» جشنواره بین المللی موسیقی ایثار «نوای مهر» در استان لرستان برگزار می‌گردد.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

دعا برای شهادتش را از یک فقیر خواسته بود

همسر شهید «رحمان پوردهقان» می گوید: همسرم چند روز قبل از شهادتش یک فقیر را می بیند و تا جایی که در توانش بوده به او کمک می کند و می گوید؛ برای شهادتم دعا کن. همسرم آدم بزرگ و پاکی بود. از وصف او گفتن واقعاً سخت است.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

آرزو دارم که در راه خدا و مسیر امام شهید شوم

مادر شهید «موسی مراد نوروزی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: اخلاق و رفتار پسرم خیلی خوب بود. انقلاب را دوست داشت. زمانی که به جبهه می رفت روزه می گرفت. می گفتم: پسرم بگذار ماه رمضان تمام شود بعد به جبهه برو ولی او می گفت: من آرزو دارم در راه خدا و در مسیر امام شهید شوم. اگر شهید شدم باید افتخار کنی و غمگین نباشی.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

دوست داشت دختری داشته باشد که نامش را زینب بگذارد

همسر شهید «ولی اله عبدالهی» میگوید: همسرم خیلی اولاد دوست بود. همیشه میگفت؛ کاش دختری داشته باشم که نامش را زینب بگذارم چون زینب مادر، دختر و خواهر شهید است.

گزارش تصویری/ اجلاسیه «شهیدان افلاکی، علمداران ظهور» برگزار شد

کنگره ملی ۶۵۵۵ شهبد استان لرستان با عنوان «شهیدان افلاکی، علمداران ظهور» با حضور مسئولین کشوری و استانی و خانواده معظم شهدا و ایثارگران در دهکده مقاومت حمزه سیدالشهدا خرم آباد برگزار شد.

آلبوم تصاویر شهدای روحانی استان لرستان

استان لرستان در طول هشت سال دفاع مقدس و پس از آن ۶۴ شهید روحانی تقدیم انقلاب نموده است که در ادامه تصاویر این شهیدان گرانقدر را می بینید:

کنگره ملی ۶۵۵۵ شهید استان لرستان در خرم‌آباد برگزار می‌شود

به یاد ۶۵۵۵ شهید استان لرستان، کنگره ملی این شهدای عزیز در خرم آباد برگزار می گردد.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه