سند افتخار - صفحه 2

سند افتخار
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

خواب شهادت پسرم را دیدم

مادر شهید «علی محمد صفایی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: روزی که پسرم به شهادت رسید من خواب بودم و در خواب دیدم که تانک عراقی به من حمله کرده است، هراسان از خواب پریدم و احساس کردم اتفاقی برای فرزندم افتاده است. بعد از چند روز خبر شهادتش را برای ما آوردند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

بعد از شهادتش فهمیدم به جبهه رفته است

مادر شهید «هوشنگ گراوند» می گوید: پسرم وقتی به مدرسه می رفت بدون اینکه به ما بگوید به جبهه رفت. بعد از اینکه به شهادت رسید و خبر شهادتش را به ما دادند من تازه متوجه شدم که پسرم به جبهه رفته است.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

تمام زمانی که در کما بودم، پسرم کنارم بود

مادر شهید «شاکرم رحمتی» می گوید: به دلیل بیماری عمل جراحی کردم و به کما رفتم. در تمام زمانی که کما بودم پسرم کنارم بود و مرا دلداری می داد که مادر نگران نباش به زودی برمیگردی.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

نماز فرزندم هیچگاه ترک نمی‌شد

همسر شهید «بخشعلی محمدی پور» و مادر شهید «مصطفی محمدی پور» در بیان خاطراتی از فرزند شهیدش می گوید: همسر و پسرم مقید به نماز اول وقت بودند، حتی زمانی که مجروح می‌شدند و توانایی حرکت نداشتند نماز آنها ترک نمی‌شد.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

رخت شهادتم را آماده کنید

مادر شهید والامقام «محمد موسوی» می‌گوید: پسرم هر وقت به جبهه می‌رفت خواهرش به او می گفت؛ رخت دامادیت را آماده می‌کنیم تا برگردی اما محمد می‌گفت؛ «رخت شهادتم را آماده کنید.»
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم انسان بااخلاصی بود

پدر شهید گرانقدر «محمد گودرزی» می‌گوید: پسرم در دوران جنگ به بلوغ رسیده بود و فهم و درکش از جنگ خیلی زیاد بود. او انسان بااخلاصی بود و هر کاری انجام می‌داد برای رضای خدا بود.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم با همه خوش اخلاق بود

مادر شهید والامقام «اردشیر مرادی» در خاطراتش از فرزند شهیدش می گوید: پسرم خیلی خوش اخلاق و خوش بیان بود. با رعیت و رفیق و فامیل یک رفتار دوستانه داشت و هیچگاه دل کسی را نکشست.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

تشییع پیکر پسرم باعث افتخارم بود

پدر شهید والامقام «احیاء طالبوند» در بیان خاطرات فرزندش می‌گوید: زمانی که پسرم شهید شد، در تشییع پیکرش بیش از هزار نفر شرکت کردند. تمام آن مردم برای ادای احترام به فرزندم آمده بودند که این موضوع باعث افتخار من شد و افتخار کردم که چنین فرزندی دارم.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم باعث شد از کُما به زندگی برگردم

مادر شهید والامقام «ایرج عیدی نژاد» می‌گوید: شبی به کما رفتم و دیدم که به آن دنیا رفتم و مرا به بهشت بردند. به مامورین آنجا گفتم به خاطر پسرم بگذارید من برگردم. آنها قبول کردند و گفتند: برو ولی اینجا جایگاه توست.
تاریخ شفاهی والدین شهدا

پسرم عاشق ائمه (ع) بود

مادر شهید «محمدصادق پیریایی» می‌گوید: پسرم عاشق ائمه بود و می گفت؛ از تمام دنیا، ائمه برای من کافی هستند.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

برادرهایم در جبهه دارند کشته می‌شوند، نمی‌توانم بمانم

مادر شهید «حسن غلامی» می‌گوید: پسرم می‌گفت؛ مادر اگه غذا را خوب خوردید و گفتید الحمدالله سیر شدیم اینجور نیست، باید حتما به فکر کسی که ندارد باشید و به او کمک کنید. می‌گفت؛ باید بروم. گفتم نرو، گفت نمیتوانم بمانم، برادرهایم در جبهه دارند کشته می‌شوند من چطور در خانه بمانم؟!
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

دنیا ارزشی ندارد، بهتر است مردم از تو تعریف کنند

همسر شهید «عبداله نوریان» می گوید: همسایه‌ای داشتیم که مستمند بود و آب لوله کشی نداشت. عبدالله از آب لوله خودمان یک انشعاب برایشان زده بود. الان همه همسایه‌ها از او تعریف می کنند. عبداله می‌گفت این دنیا ارزشی ندارد باید مردم از تو راضی باشند.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم دستمزد کارش را به فقرا می‌داد

مادر شهید «غلامحسین اسدی» می گوید: غلام‌حسین برای اینکه بتواند به آن فامیلمان که محتاج بود کمک کند، از پدرش خواست که در کارهایش به او کمک کند و در مقابل پدرش به او دستمزد بدهد و پدرش نیز پذیرفت. غلام‌حسین پولی را که پدرش به‌عنوان دستمزد کار کردنش به او پرداخت می‌کرد را به آن فامیل می‌داد. در ادامه بخشی از مصاحبه مادر شهید را می‌بینید:
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

من از پسرم راضی هستم

پدر شهید «خسرو کاکاوند» می گوید: پسر من به هیچ کس ظلم نمی کرد، بدی از او ندیدم و از پسرم راضی هستم. از خدا می خواهم دستش را از دست حضرت فاطمه «س» جدا نکند.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

یک آبادی عزادار شهادت پسرم شد

مادر شهید «نظرعلی کریمی» می‌گوید: به خدا فرزندم خیلی عزیز بود که موقع شهادتش همه آبادی‌های اطراف عزادار شدند چون هرچه داشت به افراد ضعیف می‌بخشید حتی اگه در جیبش ۵ تومن بی‌ارزش هم بود آن را می‌بخشید و می‌گفت خدا بزرگ است.
در شب قدر برگزار شد؛

فیلم/مراسم شب ۲۱ رمضان در جوار گلزار شهدای خرم آباد

مراسم احیای شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در جوار گلزار شهدای خرم آباد با حضور ایثارگران و عموم مردم برگزار شد.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

فرمانده پسرم به او گفته بود شهید می شوی

مادر شهید «سعید حیدری» می گوید: با اینکه پسرم سنش خیلی کم بود ولی مورد علاقه فرماندهان خود قرار داشت و یکی از فرماندهان او گفته بود که تو به زودی شهید می شوی.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

خوش اخلاقی خصوصیت بارز پسرم بود

پدر شهید «حمزه قبادی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: حمزه با افراد زیادی دوست بود و همه می گویند؛ خوش اخلاقی خصوصیت بارز او بود. من نگرانی از بابت روابط او نداشتم.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

پسرم شرمنده‌ام که برایت زن نگرفتم

مادر شهید «قدرت اله لطفی» با اشاره به اینکه یاد و خاطره تمام احوالات فرزندم از زمانی که خدا او را به ما داد تا دوران کودکی، تا زمان اعزام به جبهه را به خاطر دارم و هرگز از یادم نرفته است، خطاب به فرزند شهیدش گفت: مادر، قدرت‌جان گفتی وقتی برگشتم برایم نامزدی کنید، شرمنده‌ام که برایت زن نگرفتم، عزیزم ببخش به قربانت شوم.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

همسرم برای رفتن به جبهه بی قرار بود

همسر شهید «غلامرضا بهاری» می گوید؛ همسرم خیلی فرد مومن و بااخلاقی بود. بعد از ازدواج و تولد پسرم با وجود اینکه چند سال از جنگ گذشته بود اصرار به رفتن داشت و برای جبهه بیقراری میکرد. چند نوبت ما را گذاشت و به جبهه رفت تا آخر به آرزویش شهادت رسید.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه