پیکر پاک یادگار هشت سال دفاع مقدس جانباز 70 درصد شهید « محرمعلی بیگ وردی » ظهر امروز 18 مهرماه از مسجد جامع فاز 4 با حضور مسئولین ، خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و امت شهیدپرور استان البرز تشییع شد ...
در راه، مردم به سمت ماشین ما هجوم آوردند؛ بسیار ناسزا می گفتند و سنگ پرتاب می کردند. (و این یاد آور کوچه های شام بود، غریبی و غربت و اسارت و دستهایی که بسته بود...) این وضع ادامه داشت تا به اردوگاه رسیدیم.
پیکر پاک و مطهر «محمدعلی شکوهی» جانباز 70 درصد آملی بعد از ظهر روز جمعه 3 شهريور با حضور پر شور اقشار مختلف مردم شهرستان آمل از مصلای قدس تا گلزار شهدای آستانه مبارکه امامزاده ابراهیم (ع) تشییع و خاکسپاری شد
ما در محاصره بودیم که هوا روشن شد ، در آن مدت زمان چونکه تخریب چی بودم توانستم با تعدادی از بچه ها فرار کنم. خیلی آتش روی سرمان بود انواع گلوله ها، به گونه ای که سیمانهای اطراف روی سرمان خورد می شد...
پاهای خون آلود از شدت ضربه کابل ها ... بدن هایی که دیگر حسی در آن ها نمی دیدی ... اما ذکری که آرامش خاصی داشت و دردها را تسکین می داد و قلب آرام می گرفت .... امان از دل زینب (س) ...
محمد محمدي آزاده و جانباز هفتاد درصد می باشند.ایشان روز نهم مردادماه 1327 ، در روستای درواهي از توابع شهرستان دشتستان در استان بوشهردیده به جهان گشودند.
جانباز هفتاد درصد آقای جمشید احمدی متولد سال 1356 است وهیچ خاطرة خاصی از انقلاب و جنگ ندارد. در سال 1357 و پیروزی انقلاب او کودکی یک ساله بوده و روزی هم که جنگ تحمیلی تمام شده او حدود ده سال سن داشته است.
برادر، عبدالمجید پورعسکر جانباز اهل برازجان و متولد محله آهنگران این شهر است. پانزده شانزده سالگی به جبهه رفته است. در جبهه تخریب چی بوده است .یک روز که گونی پر از مین را روی شانه هایش حمل میکرده روی مین میرود و هر دو پایش قطع میشود.
برادر، عبدالمجید پورعسکر جانباز اهل برازجان و متولد محله آهنگران این شهر است. پانزده شانزده سالگی به جبهه رفته است. در جبهه تخریب چی بوده است .یک روز که گونی پر از مین را روی شانه هایش حمل میکرده روی مین میرود و هر دو پایش قطع میشود.
ا لله کرم اسماعیلی پاسدار است. وی در طول جنگ هشت ساله بارها به جبهه رفته و در غرب و جنوب کشور با دشمن جنگیده است. درمجموع حدود چهل و چهار ماه در جبهه های نبرد حضور داشته اما به قول خودش یک ترکش هم نصیبش نشده است.
فضا تغییر کرد و بهت همه را فرا گرفت که من از آقا چی میخوام شایداونا هم که منو معرفی کرده بودند ترسیدن و پیش خودشون گفتند نکنه یه حرفی بزنه که آقا مکدر بشه .سکوت همچنان حکمفرما شده بود . همه ی نگاهها به سمت من بود شوق تقاضای بوسیدن دست رهبری آنقدر منو احاطه کرده بود که دیگه هیچ چیز برام معنی و مفهومی نداشت فقط عرض ارادت به ساحت آقا
حسین عبدالهی خزاقی در پانزدهم فروردین ماه 1341 در کاشان متولد شد، وی در ششم آذر ماه 1362 در منطقه سومار بر اثر انفجار گلوله توپ از ناحیه هر دو دست ، پای چپ و چشم دچار مجروحیت شد و منجر به قطع پای چپ از ران ، قطع دست چپ از ساعد ، نابینایی چشم چپ و آسیب دیدگی دست راست شد