نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره ای
"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت هشتم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «بادگیر را از کوله پشتی در آورده و مشغول پوشیدنش شدم، درست در همین لحظه، صدایی مشکوک از داخل حوضچه ها به گوشم رسید، شتابان چندتا خشاب پر کلاش کمرم گذاشته و چندتا نارنجک هم به فانوسقه انداخته و با احتیاط کامل از لبه کانال به صورت سینه خیز سمت بالای حوضچه ها رفتم .» در ادامه متن کامل این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۳۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰

«مسئول تعاون گوشی را برداشت. بعد از حال و احوال همیشگی، گفتم: اسامی شهدا را بگو که من یادداشت کنم. گفت: شکیب تویی؟ گفتم: آره گفت: اسم اخویت هم که توی لیست است» شهید "قاسم شکیب‌زاده" از شهدای استان قزوین بیستم اردیبهشت 1361 در خرمشهر به شهادت رسیده است، آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات ایشان است که برادر این شهید بزرگوار به ماجرای دستکاری شناسنامه و چگونگی اعزام شهید به جبهه می‌پردازد.
کد خبر: ۴۷۹۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰

«پرسیدم: قمقمه‌ات را چرا آب نمی‌کنی؟ گفت برای چه پر کنم، من مطمئنم که به خوردن آب نمی‌رسم ...» متن کامل این خاطره‌ خواندنی را همزمان با سالروز شهادت شهید "قاسم شکیب‌زاده" در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰

«گفت:میشه بگین کی به کفش هام دست زده؟ مادرش از توی آشپزخانه گفت:بد شده؟ به آشپزخانه رفت و با ناراحتی گفت:مادر گلم! کفش های من رو شما که نباید واکس بزنین. مادرش خندید و گفت:حالا یک بار که هزاربار نمیشه...» آنچه خواندید به نقل از پدر شهید "جلال زرین پور" است. نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۹۲۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۸

پدر شهید "اسدالله پناه" ، از شهدای دوران دفاع مقدس در بیان خاطرات فرزندش می‌گوید: «اسدالله جان خود را فدای اسلام کرد.»
کد خبر: ۴۷۹۱۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت هفتم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: مدت زمان نگهبانیم تمام شده و باید طبق برنامه یکی از همرزمان را برای تحویل پست بیدار می کردم ، اما راستش بقدری نگران نفوذ عراقی ها از داخل حوضچه ها بودم که اصلاً دلم نمی خواست در خواب غافلگیر و اسیر دشمن شوم.
کد خبر: ۴۷۸۹۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۴

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت ششم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: بچه‌های گردان کسی هنوز متوجه اوضاع وخیم و خطرناک حوضچه ها نشده بود و آنطرف هم در چند قدمی خط ‌، تعداد کثیری از نیروها و کماندوهای گارد ریاست جمهوری عراق همچون کفتار کمین کرده و منتظر ورود به کانال و کشتار رزمندگان بودند .
کد خبر: ۴۷۸۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۴

شهيد"عبدالحسین عمرانى" از شهدای فرهنگی شهرستان میناب در استان هرمزگان است. او در دوران حیات پربرکش علاوه بر تدریس علاقه فراوانی به فعالیت های فرهنگی ،مذهبی و اجتماعی در زادگاهش داشت. در ادامه بخشی از فعالیت های فرهنگی این شهید سرافراز را در نوید شاهد هرمزگان بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۲

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت پنجم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: تانک ها ‌خیلی به خط نزدیک شده و تلاش دارند تا از نقطه کوری استفاده کرده و وارد کانال شوند ، در این گیر و دار ، یکدفعه نگاهم سمت حوضچه ها افتاد و دیدم که عراقی ها تا حوضچه آخری پیش آمده و فقط یک حوضچه با کانال فاصله دارند ، ورود نیروهای دشمن به کانال مساوی با قتل عام بچه‌ها و تصرف خط بود.
کد خبر: ۴۷۸۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۲

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت چهارم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: حرکت بی پروا و شجاعانه بچه ها همچون صاعقه ای رعب آور بر اراده و تصمیم خدمه تانک های خط شکن فرود آمده و چنان تأثیری روی آنان گذاشت که بدون اینکه موشکی به تانکی بخورد ، همگی شتابان دور زده و شروع به فرار از مقابل کانال کردند.
کد خبر: ۴۷۸۸۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۱

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت سوم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید:انتظار طولانی نمی شود و يورش دشمن با گلوله باران شديد کانال و مواضع دفاعی گردان آغاز می شود، آتشی از گلوله های توپ و خمپاره و مینی کاتیوشا درست به داخل و لبه کانال و اطراف آن هدايت شده و ديواره کانال بصورت سانتی متری و با شدت تمام کوبيده مي شود.
کد خبر: ۴۷۸۷۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت دوم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر تعریف می کند: «باصدای وحشتناک انفجاری شديد ، سراسیمه از خواب پريده و هراسان کف زمين خوابيده و دست هايم را روی گوش هام گذاشتم ، محل استقرارمان شدیداً زیر بمباران چندتا هواپيمای بمب افکن عراقی بود، به دليل عدم وجود پدافند هوائی در منطقه ، هواپیماها تا آنجا که جا داشت پائین آمده و بمب های خود را روی گودال و اطرافش می ریختند.»
کد خبر: ۴۷۸۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰

پدر شهید "جعفر احمدی‌مقدم" در مصاحبه‌ای به بیان خاطره‌ای از ده روز نذر روزه فرزند شهیدش برای اعزام به جبهه پرداخته، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۷۸۶۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۹

شهید "حسن مرادنجاتی" از جمله شهدایی است که سال ها پس از جنگ در درگیری با منافقین کوردل به شهادت رسید. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت ضمن معرفی این شهید بزرگوار به بیان خاطره ای از وی می پردازد.
کد خبر: ۴۷۸۶۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۹

خواهر شهید "محمدرضا کشاورزیان" نقل می کند:« محمدرضا از کودکی به نماز و روزه علاقمند بود. بزرگترها تعریف می کنند: چون او هم از نظر سنی و هم از نظر جثه کوچک بود برای گرفتن روزه، موقع سحر او را بیدار نمی کردند. محمدرضا هرچه اصرار می کرد بزرگترها به علت بلندی روزهای تابستان و امکان ضعف بدنی او از این کار امتناع می کردند. یک شب قبل از خوابیدن...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۸۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۹

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت اول خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: هر رزمنده ای که ديشب در عين عمليات زخمی شده بود ، سينه خيز و کشان کشان خود را به لبه کانال رسانده و به داخلش افتاده بود ‌. مدتی این طرف و آن طرف کانال را در پی همرزمان سالم گشتم و هیچ کس را نیافتم ، انگاری تک و تنها بودم ، بین آنهمه شهيد و مجروح !
کد خبر: ۴۷۸۶۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۸

همرزم شهيد"علی پرک" در بيان خاطره ای از شهيد مي گويد: «قبل از حرکت برای عملیات کربلای 10 در قرارگاه امیرالمؤمنین(ع) واقع در بانروشان ، پیش من آمد و پیراهنی از من خواست و گفت بعد از عملیات برمی گردانم، پیراهن را گرفت ولی پس از ساعتی آن را برگرداند!» ادامه اين خاطره را در نويد شاهد ايلام بخوانيد.
کد خبر: ۴۷۸۴۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۴

مادر شهید "علیرضا وهابی‌نجات" در مصاحبه‌ای به بیان خاطره‌ای از کمک مومنانه شهید در ماه مبارک رمضان پرداخته، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۷۸۳۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۴

مادر شهید «محمود کارخائی» می گوید: «هنگامی که خیلی برایش بی تابی می کنم و هوای دیدن او به سرم می زند؛ مخصوصاً وقتی که نماز می خوانم، احساس می کنم در کنارم نشسته است. آری! به طنین صدای گوشنواز و عطر دل انگیز حضورش دلخوشم و بی هیچ تردیدی او با من است.» توجه شما را به مطالعه خاطراتی از مادر این شهید گران‌قدر جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۷۸۲۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲

پدر شهيد «شعبانعلى تقوى» مى گويد:« وقتی شعبانعلى جبهه بود،گفته بودند پسرم شهید شده،اما یکبار ساعت 2 صبح، دیدیم که دروازه خانه به صدا در آمد و ما کمی به شک افتادیم...» خاطره جالب اين پدر شهيد را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۷۸۲۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲