نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره ای
یک روز با تعدادی از رزمنده ها مأموریت داشتیم برای شناسایی به مرزهای دشمن نفوذ کنیم تا از تعداد نیروها و تجهیزات آنان اطلاعات کسب کنیم . هنگام برگشت خیلی گرسنه بودیم و از شدت گرسنگی حتی نمی توانستیم یک قدم برداریم، که شهید علی بندمه به محل اسکان عشایر عراقی ها درآن حوالی رفت و با پیدا کردن نان خشکی که برای استفاده دام هایشان ریخته بودند واز آنان به جا مانده بود جمع آوری کرد و هرکدام مقداری از آن را خوردیم و در واقع غذا مهمان عراقی ها بودیم.ادامه خاطرات زیبا از شهید بندمه در ادامه بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۸۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۶

مادر شهید "سیروس مهدیخانلو" می‌گوید: نماز می خواندم که سیروس آمد و کنار من مشغول نماز شد. گفت که می خواهم دعای امام زمان عجل الله و نماز شب بخوانم.
کد خبر: ۴۷۴۸۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷

مادر شهید "خلیل مهری" تعریف می‌کند: همسایه‌ای داشتیم به نام مشهدی مریم سنش از صد سال هم بیشتر بود اما فرزند نداشت و تنها زندگی می کرد. خلیل خیلی به دیدن او می‌رفت.
کد خبر: ۴۷۴۸۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۶

همرزم شهید "ابوالفضل نوری" می‌گوید: قرار شد تا دو و نیم نصف شب پنج نفره به قله برویم ساعت مقرر هر ۵ نفر حرکت کردیم حدود ساعت چهار و نیم صبح به قله رسیدیم. هوا تاریک روشن بود همه جا ساکت بود عراقی‌ها خواب بودند.
کد خبر: ۴۷۴۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۵

مادر شهید "عبدالله ملکی" در مصاحبه‌ای به بیان لحظه اعلام خبر شهادت فرزند شهیدش می‌پردازد، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۷۴۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۴

پدر شهيد اسماعيل فتحى مى گويد: « اسماعيل در بازار از من چيزى خواست و من برايش نخريدم و من از بازار با پاى پياده به منزل آمدم». خاطره جالب اين پدر شهيد را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۷۴۷۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۴

همرزم شهید شهید "عباس نقی لو" می‌گوید: طبق معمول بعد از غذا مسواک و خمیر دندانش را برداشت تا مسواک بزند. بعد از مسواک زدن که از کنار آب بلند شد تا به طرف سنگر بیاید که همانجا پر کشید.
کد خبر: ۴۷۴۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۴

جواد غم پرور همرزم شهید "رضا مهدی رضایی" چنین می‌گوید: برایمان سوال شد که اگر ما هم شهید شویم آن وقت کجای محل را به نام ما می کنند. از حسینیه به سمت خانه ابوالفضل پیچ کوچکی بود که اسم آن را گذاشتیم "پیچ شهید خدامرادی".
کد خبر: ۴۷۴۵۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰

برادر شهید "حسین مقدم‌سلیمی" در مصاحبه‌ای به بیان گفته‌های برادر شهیدش در رابطه با راه امام خمینی(س) می‌پردازد، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۷۴۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰

همرزم شهید "ولی الله عباسی" از شجاعت شهید چنین می گوید: وقتی خودروی توزیع غذای رزمنده ها دچار اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و تعداد زیادی از رزمنده ها زخمی شدند، این شهید عباسی با چهره ای نورانی، تبسمی خاص و بدون جان پناه، همانند کوه، استوار و محکم در کنار خودروی آسیب دیده ایستاده است و به بقیه رزمندگان و بچه های گروهان روحیه می داد. ادامه این خاطره زیبا در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹

دختر شهید "حسین نقیلو" از پدر خود چنین می‌گوید: پدرم نقاشی آخرش را با خط خون کشید و من هنوزم که هنوز است دارم تلاش می کنم رمز نقشی را که در جبهه کشید بفهمم.
کد خبر: ۴۷۴۳۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹

همرزم شهید "مجتبی نظری" در سنگر تیربار، پشت تیربار بود و نگهبانی می داد. در حین تیراندازی بود که پایه تیربار سر می خورد و می افتد در یک لحظه ده، دوازده تیر به دور و مجتبی اصابت می‌کند.
کد خبر: ۴۷۴۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۸

همرزم شهید "ابوالفضل نظری" می‌گوید: روزی یکی از بچه‌ها رفت و گفت؛ ابوالفضل تو را در خواب دیده ام که شهید شده اید آن روز اصلاً غذا نخورد.
کد خبر: ۴۷۴۳۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۸

همسر شهید "عیوض ندرلو" می‌گوید: وقتی آماده رفتن می شد از او خواستم بگذارد برای بدرقه اش بروم وقتی از خانه خارج شد طاقت نیاوردم به محل اعزام رفتم.
کد خبر: ۴۷۴۳۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۷

شهید "ملک علی دارایی" روز قبل از شهادت، خواب سفر خود را دیده بود.نوید شاهد ایلام در سالگرد این شهید والامقام خاطره ای از وی را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۷۴۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۷

فرزند شهید "شیرمحمد معافی" می گوید روزی که پدرم به شهادت رسید قبل از حرکت به سوی میدان پاکسازی مین به راننده مین گفت:«امروز مرا با اين آمبولانس اعزام كن با خنده گفت دربست تا بهشت.» همان روز بعد از يک ساعت در حین خنثی کردن مین به شهادت رسيد و پیکر مطهر وی با همان آمبولانس به شهر ایلام انتقال یافت. ادامه این خاطره زیبا در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۶

همسر شهید "حسین نجفی" چنین می‌گوید: تا نیمه های شب منتظر بودم که خبر دادند خیلی از رزمنده‌ها را موقع برگشتن به مقر شان شهید کردند با خودم گفتم نکند حسین نیز شهید شده است؟.
کد خبر: ۴۷۴۱۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴

مادر شهید "عباس نباتچیان" می‌گوید: ماه شعبان روز تولد حضرت ابوالفضل (ع) به دنیا آمد به خاطر همین نامش را عباس گذاشتیم قبل از شهادتش من در اتاق خوابیده بودم که در خواب دیدم سیدی نورانی به داخل اتاق آمد.
کد خبر: ۴۷۴۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵

همرزم شهید "ذبیح اله نجفلو" می‌گوید: در آخرین لحظات عزیمت کاروان خیبر ذبیح‌اله نجفلو مشغول نماز شد و فقط نماز مغرب را خواند و بعد از خوردن شام دیگر برای خواندن نماز عشا قیام نکرد.
کد خبر: ۴۷۴۰۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵

مادر شهید "خلیل نقدزاده" چنین می‌گوید: یک مدت طولانی بعد از رفتنش به جبهه ۱۵ روز به مرخصی آمد. گفتم: خلیل چه شد که آمدی؟ گفت نمی خواستم بیایم.
کد خبر: ۴۷۴۰۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵