نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - محمد
قسمت نخست خاطرات شهید «سید محمد میرکمالی»
پدر شهید «سید محمد میرکمالی» نقل می‌کند: «من وضو گرفتم و رفتم مسجد. هیچ‌کس با من نیومد. وقتی برگشتم توی سنگر، دیدم یا خدا! از بچه‌ها یکی سالم نمونده! چند نفر شهید و چند نفر مجروح شده بودند! ولی من سالم مونده بودم. همون‌جا فهمیدم که واقعاً هرکس سرنوشتی داره؛ خدا باید شهادت رو قسمت کنه.»
کد خبر: ۵۷۵۸۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۷

شهید همافر « محمد خاکی زاده» با بدرقه مرزنشینان به سمت زادگاهش روانه شد.
کد خبر: ۵۷۵۸۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶

خاطرات شفاهی مادران شهدا؛
مادر شهید ورمزیار در خاطراتی از فرزندش گفت: دو ماه مانده بود که پانزده ساله شود، ولی غیرت و وطن پرستی‌اش مانند بزرگسالان بود.
کد خبر: ۵۷۵۸۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۸

مسابقه کتابخوانی «شوق پرواز» با محوریت کتاب «قصه نام من» برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۸۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶

شهید «سید محمد میرکمالی»در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «امام(ره) را تنها نگذارید و همیشه اگر می‌خواهید رستگار باشید با امام(ره) باشید تا در ظلمت و تاریکی و جهل و نادانی نیفتید و بدانید که همیشه غالب هستید.»
کد خبر: ۵۷۵۸۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶

پدر شهید «سید محمد میرکمالی» نقل می‌کند: «انگار ناراحتیش نمی‌خواست تمام بشود. بهش گفتم: پاشو لباس بپوش! شناسنامه‌ات رو بردار بریم! یک ربع نشد پایگاه بسیج بودیم. داشت زیر لب چیزهایی می‌گفت. گفت: نذر کردم؛ داشتم می‌گفتم: یا اباالفضل(ع) دستم به دامنت، ببینم چه کار می‌کنی!»
کد خبر: ۵۷۵۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶

صحبت‌های خواهر همافر شهید « محمد خاکی زاده» که سالها مفقودالاثر بود و اخیرا شناسایی شده است، برای مخاطبان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

همسر شهید محمد انصافی از خاطراتش اینچنین می‌گوید: شهید یازده ماه بود که به جبهه می‌رفت و هر زمان که از او سوال می‌کردم چرا میروی؟ می گفت: امام (ره) به یاری ما نیاز دارد، صبوری کن و به آن حضرت متوسل شو و شک نکن کار تو کمتر از جهاد نیست.
کد خبر: ۵۷۵۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

سردار باقرزاده با حضور در منزل شهید «خاکی زاده» خبر شناسایی و تفحص این شهید عزیز را به خانواده ایشان اعلام کرد.
کد خبر: ۵۷۵۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۳

مدیرکل بنیاد شهید همدان از شناسایی پیکر شهید غریب اسارت « محمد خاکی زاده» خبر داد.
کد خبر: ۵۷۵۵۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۲

زندگینامه شهید «علی محمد صباغ زاده»
شهید صباغ زاده درس ایستادگی، شهادت، مقاومت و جهاد به دانش آموزانش یاد می‌داد.
کد خبر: ۵۷۵۵۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

وصیت‌نامه شهید «محمدرضا اعماییان»
شهید « محمد رضا اعماییان» در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته است: در پاسداری از کشور عزیزمان جمهوری اسلامی ایران و مرزهای آن کوشا باشید و اگر خدای ناکرده لطمه‌ای به میهنمان برسد جبران آن آسان نیست و ما مسئول خون تمام شهدای کشور از صدر انقلاب تاکنون می‌باشیم.
کد خبر: ۵۷۵۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

دست‌نوشته شهید «محمدعلی الایی»
شهید « محمد علی الایی» در بخشی از دست نوشته به یادگار مانده‌اش آورده است: پدران و مادران عزیز! از رفتن فرزندان خود به جبهه‌ها جلوگیری نکنید. جبهه مکتب اسلام است.
کد خبر: ۵۷۵۴۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

زندگی‌نامه شهید «محمد آزادبخت»
شهید « محمد آزادبخت» در تاریخ اول بهمن ماه 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نائل گردید.
کد خبر: ۵۷۵۴۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

معرفی کتاب
کتاب روایت ۲۱۹۶ روز رفاقت با شهید « محمد آزادبخت» کتابی است که در قالب خاطراتی درباره این شهید بزرگوار منتشر شده است.
کد خبر: ۵۷۵۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «علی محمد صفایی‌پور» در بیان خاطرات فرزندش می‌گوید: روزی که پسرم به شهادت رسید من خواب بودم و در خواب دیدم که تانک عراقی به من حمله کرده، هراسان از خواب پریدم و احساس کردم اتفاقی برای فرزندم افتاده است. بعد از چند روز خبر شهادتش را برای ما آوردند.
کد خبر: ۵۷۵۴۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

به مناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع)، سی و چهارمین یادواره ۸۵ شهید گران‌قدر شهر بسطام برگزار می‌گردد.
کد خبر: ۵۷۵۴۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

در فرازی از وصیت‌نامه شهید « محمد حسین سیفی» آمده است: «نکند شما خدایی ناکرده این انقلاب را سبک بشمارید، زیرا بسیاری از خون‌ها ریخته شده است.» در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، گزیده موضوعی از وصیتنامه وی در قالب پوستر تهیه و منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۵۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

«در حالی که حسابی وحشت کرده و ترسیده بودم با خودم نقشه می‌کشیدم که چگونه از کوه به پایین بروم. در همین فکر‌ها بودم که پسر جوانی در مقابلم ظاهر شد و گفت عمه جان مرا نشناختی؟ من محمد هستم ...» ادامه این خاطره از زبان عمه شهید « محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

خاطرات شفاهی آزاده دفاع مقدس
وقتی به خانه برگشتم مادرم از ناراحتی پدرم در زمان اسارت برایم گفت: پدرت در دوران اسارتت هر روز صبح به تپه ای بالای شهر میرفت و از نبودنت گریه میکرد ...» در ادامه خاطرات شفاهی آزاده سرافراز « محمد حسن پور» را بشنوید.
کد خبر: ۵۷۵۲۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷