خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «یارمحمد حیدری‌بلور» از شهدای دوران دفاع مقدس می‌گوید: «محمد در دوران انقلاب به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و در مساجد مناسک مذهبی را برپا می کرد. جنگ که شروع شد به جبهه رفت و وقتی به او گفتم: تو زن و بچه داری! آنها را چه می‌کنی، می‌گفت: خدا آنها را نگه می‌دارد.»
کد خبر: ۵۳۵۳۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۹
دست نوشته شهید «احمد مقدم راد» خطاب به خانواده؛
شهید «احمد مقدم راد» در دست نوشته به یادگار مانده اش خطاب به خانواده خود نوشته است: از خانواده عزیز خود می خواهم که اگر خداوند توفیق شهادت را به من داد و من شهید شدم گریه نکنند چون آن روز، روز شادی است و بگوئید خداوندا قبول کن این قربانی کوچک را از ما.
کد خبر: ۵۳۵۳۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۸
انتشار در سالگرد شهادت؛
پاسدار شهید «عبدالله محسنی» در قسمتی از وصیت نامه اش می نویسد: «از كليه عزيزان خواهانم كه مانند حضرت على(ع) و امام حسين(ع) از اسلام دفاع كنيد. برادران عزيز و ديگر اقشار مختلف مردم اسلام پيروز است و براى پيروزى بجنگيد». متن وصیت نامه این شهید والامقام در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۵۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۸
پاسدار شهید «ولی اله عباسی» جانشین فرمانده گردان 503 شهید بهشتی لشکر یازده حضرت امیر(ع) از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که خرداد ماه 1365 در منطقه عملیاتی چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت ویژه نامه این شهید والامقام را که شامل زندگینامه، آلبوم تصاویر، مصاحبه، خاطرات و ... است برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۳۵۳۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۸
نوید شاهد کرمانشاه، به مناسبت سالروز شهادت شهید «مرید علی کشاورز» در خردادماه تصویر به یادگار مانده از این شهید والامقام را تقدیم مخاطبان ارجمند می‌کند.
کد خبر: ۵۳۵۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۷
نوید شاهد کرمانشاه، به مناسبت سالروز شهادت شهید «مهرعلی امینی جاوید» در خردادماه تصویر دیده نشده از این شهید والامقام را تقدیم مخاطبان ارجمند می کند.
کد خبر: ۵۳۵۳۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۷
برگی از توصیه‌های شهید «اصغر رحمانی‌رحمت‌آبادی»؛
شهید «اصغر رحمانی‌رحمت‌آبادی» در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «با سختی‌هاى زندگى مدارا کنید. هم قدم با دولت جمهورى اسلامى، براى پیروزى اسلام و رسیدن به خودکفایى تلاش نمایید ...»
کد خبر: ۵۳۵۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۷
شهید «مرادعلی نیکو سرشت»، هنگام اسارت در زندان بعثیون می نویسد: من در پشت میله های زندان از خدای منان می خواهم که به وطنم ایران عزیز پیروزی بخشد.
کد خبر: ۵۳۴۸۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
ششمین یادواره ۴۰ شهید پاسدار شهرستان دماوند و بزرگداشت سوم خرداد، روز دوشنبه ۲ خرداد ساعت ۱۷ لغایت ۱۹:۳۰ در حسینیه حضرت علی‌اکبر (ع) بخش رودهن شهرستان دماوند برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۳۴۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۳۰
از توصیه‌های شهید «مهدی عصارزاده»؛
همزمان با سالروز شهادت «مهدی عصارزاده» در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار می‌خوانیم: «به خواهر گرامی‌ام وصیت می‌کنم که حجاب را که سنگر زنان مسلمان است، سرافرازانه و استوار نگه دارد، که به راستی حجاب زنان بُرَّنده‌تر از خون شهیدان است ...»
کد خبر: ۵۳۴۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۹
«اخبار عملیات بیت‌المقدس و پیروزی‌های رزمندگان، حسابی حالم را عوض کرد و افسوس خوردم که چرا به جبهه نرفتم تا در این عملیات شرکت کنم. بقیه دوستان هم نظر مرا داشتند. اما بالاخره عملیات انجام شد و بسیاری از دوستان و همرزمان ما که در این عملیات شرکت کرده بودند شهید شده و یا مجروح برگشتند و ما همچنان افسوس می‌خوردیم ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجی‌زاده» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۶۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۷
گفتگوی تصویری با پدر شهید« فرهاد امیری»؛
پدر شهید« فرهاد امیری» می گوید: فرهاد بارها اصرار داشت که به جبهه برود اما من می گفتم تو هنوز به سن خدمت سربازی نرسیدی باز هم می گفت من باید زودتر بروم نبایدکه به دنبالم بیایند امام دستور بدهد همه باید آماده رفتن باشند.
کد خبر: ۵۳۴۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۶
در قسمتی از کتاب «من پاسدار نیستم!» که خاطرات یک‌هزار و سیصد و ۲۲ روز اسارتِ آزاده و جانباز عزیزالله فرجی‌زاده است، می‌خوانید: «همه اهل خانواده، مادر، همسر، فرزندان، برادر‌ها و ... در خانه بودند تا آمدم برای رفتن به جبهه از آنها خداحافظی کنم همه زدند زیر گریه و از رفتنم جلوگیری کردند، در خانه را بستند، در اتاق را بستند، کفش‌هایم را مخفی کردند، خلاصه به هر دری می‌زدند که نروم ...»
کد خبر: ۵۳۴۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۵
برگی از خاطرات شهید مدافع حرم «محمدرضایی»؛
«یک شب پژاک به یکی از سنگر‌ها نفوذ کرد و یکی از بچه‌ها به نام حسن حسین‌پور را به شهادت رساند. آن شب حاجی به همه نیرو‌ها سرکشی می‌کرد و خیلی خونسرد می‌گفت: تیراندازی به خاطر اشتباه یکی از نیرو‌ها رخ داده و هیچ اتفاقی نیفتاده است ...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «حمید محمدرضایی» را همزمان با سالروز شهادت این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۴
گفتگوی تصویری با مادر شهید«مجتبی شفیعی»؛
مادر شهید «مجتبی شفیعی» می گوید: فرزندم بسیار مهربان و دلسوز بود احترام خاصی برای من و پدرش قائل بود تا اینکه اوایل جنگ شد و مجتبی تقریبا نُه ساله بود که با بسیجیان همراه می شود و راهی جبهه و جنگ.
کد خبر: ۵۳۴۳۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۱
فرازی از وصیت‌نامه شهید «حسین حدادی»؛
شهید «حسین حدادی» در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «جوانان ایران امام را تنها نگذارید، گول گروهک‌ها را نخورید، روحانیت را تنها نگذارید، گوش به فرمان امام باشید و تمام ملت باید گوش به فرمان امام دهند که نایب امام زمان (عج) است ...»
کد خبر: ۵۳۴۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۰
«مادرم برایش دختری را خواستگاری کرده بود و به رسم و عرف زمانه، قطعه‌ای طلا خریده بود تا ابوالفضل آن را به عروس هدیه بدهد. اما برادرم، آن را قبول نکرد و به جای آن یک حبه قند از قندان آنان برداشت و در بشقاب عروس خانم گذاشت ...» ادامه این خاطره از شهید «ابوالفضل خوئینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۰
دست نوشته شهید«عبدالحسین شمسی»؛
شهید «عبدالحسین شمسی» در بخشی از دست نوشته به یادگار مانده اش آورده است: پدرم!چند سال است كه جوان ها دارند به جبهه مي روند ولي من اصلا از جايم تكان نخورده ام بله ديگر اين وضع را نمي توانم تحمل كنم و من در اين كار مصمم شده ام و اميدوارم كه شما هم رضايت بدهيد اميدوارم كه خداوند مرا در اين امر ياري دهد.
کد خبر: ۵۳۴۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۷
روایتی خواندنی از برادر شهید «رضا رحمتی زاده»؛
برادر شهید «رضا رحمتی زاده» می‌گوید: در عملیات کربلای 5 شنیده بود که یکی از برادرانمان شهید شده وقتی او را دیدم گفتم علی مجروح شده که در مقابلم گفت فکر می کنی اگر خبر شهادت را بشنوم ناراحت می شوم نه اینجا جنگ است اسارت، مجروحیت و شهادت دارد.
کد خبر: ۵۳۳۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۱
پدر شهید «غلامرضا قاضی زاده» می‌گوید: با هم برای خواندن نماز به مسجد محله می رفتیم همین که نماز را خواندیم در پایان از من پرسید پدر جان از من ناراضی نیستی که در جواب گفتم نه پسرم لبخندی زد و خوشحال شد.
کد خبر: ۵۳۳۷۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۰