مصاحبه - صفحه 12

مصاحبه

«سیدحسن‌ نصرالله» الگوی استقامت و نیک‌رفتاری بود

در لبنان من تنها نیروی ایرانی بودم که به زبان عربی تسلط کامل داشتم به همین خاطر به عنوان مترجم هم کار می‌کردم تا اینکه به بَعَلبک که مرکز دره بُقاع بود اعزام شدم. سپاه یک مقر در رأس‌العین آنجا داشت به اسم المهدی، من در آنجا با سید حسن نصرالله آشنا شدم «سیدحسن‌ نصرالله» الگوی استقامت و نیک‌رفتاری بود. یک آشنایی میمون که همیشه به آن افتخار می‌کنم. «جاسم تخت‌رونده» یکی از نیرو‌های انقلابی است که پس از پیروزی انقلاب به لبنان اعزام شد تا به مردم بی‌دفاع و مظلوم فلسطین کمک کند. در ادامه گفتگوی انجام شده با وی را می‌خوانیم.
مادر شهید «سید مهدی مستوری»

پسرم قول گرفته بود که جلوی تابوتش گریه نکنم

مادر شهید نیروی انتظامی از قائمشهر گفت: روز تشییع پیکر فرزندم تفنگ بر روی دوش و پرچم روی دستم گذاشتم، دنیا برایم به آخر رسیده بود، فرزندم شهید شده بود، اما عشق مادری نمی‌گذاشت خلاف وصیت‌نامه فرزندم عمل کنم.
پیشکسوت دفاع مقدس

خوشحالم که خداوند توان ۴۳ سال خدمت به وطن و مردم را به من عطا کرد

سرهنگ بازنشسته و جانباز «شکراله کاظمی» می‌گوید: «خوشحالم که خداوند به من توان و اراده داد تا ۴۳ سال به وطن و مردم عزیزم خدمت کنم. خدمت در نیروی انتظامی یک شغل آبرومند در عین حال سخت است. دفاع از کیان وطن و ملت بر همه مخصوصاً آن‌هایی که توانایی‌اش را دارند واجب است.» در ادامه به پاس ارج نهادن به پاسداشت پیشکسوتان عرصه دفاع از وطن، پای صحبت‌های وی نشسته‌ایم.
خاطرات شفاهی؛

فرزندانم با کمبود محبت دستانِ پدر، بزرگ شدند

همسر شهید حاج «غلامرضا غیاثی» سال‌ها در کسوت معلمی درس عشق و ایثار در زیر آتش و خمپاره دشمن بعثی را به دانش آموزان دیارمان آموخت، در حمله تروریستی منافقان کوردل سی‌ام بهمن‌ماه ۱۳۷۹ به علت اصابت گلوله تروریست‌ها در شهر ایلام به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و پس از نوزده سال تحمل رنج و سختی دار فانی را وداع و به یاران و همراهان شهیدش پیوست. همسر شهید می گوید: فرزندانم با کمبود محبت دستان پدر بزرگ شدند. در ادامه این مصاحبه تصویری منتشر می‌شود.
جانباز ۷۰ درصد مرتضی اطلس‌باف:

دفاع مقدس، دوره طلایی در تاریخ ایران است

جانباز ۷۰ درصد «مرتضی اطلس‌باف» گفت: دوران هشت سال دفاع مقدس، یک دوره طلایی در تاریخ ایران است، زیرا اگر تاریخ کشور را مطالعه کنید متجاوزانی که به ایران حمله کردند، موفق شدند، یک تکه زمین از ایران را با عنوان غرامت به نفع خودش مصادره کرده و به کشور صدمات سنگینی وارد کنند. اما طی دوران دفاع مقدس اینطور نبود.

تبیین نقش بانوان در دوران دفاع مقدس ضروری است

«آرزو رحمتی» گفت: هر قلمی که در راه دفاع مقدس بر کاغذ روان می‌شود، برکت و نور است. ایجاد موسسات انقلابی که به طور تخصصی در زمینه ایثار و شهادت فعالیت دارند نوید بخش آینده‌ای روشن برای روایت گری متفاوت و منحصر به فرد از هشت سال دفاع مقدس خواهند بود.
گفتگو با همسر شهید «غلامرضا کرد» در هفته گرامیداشت دفاع مقدس

کسی که پا در جهاد و جبهه گذاشت، از این مسیر باز نمی‌گردد

«محبوبه دین محمدی» گفت: همسرم می‌گفت؛ اینجا همه ما در خانه‌های خود با امنیت و آرامش زندگی می‌کنیم و لحظه‌ای به این فکر نمی‌کنیم که اگر کشورمان به دست دشمنان بیفتد چه کار خواهیم کرد و چه اتفاقات ناگواری در کمین‌مان است. اگر دشمن به سمت ما بیاید دیگر آرامشی نخواهد بود و زندگی به بدترین شکل ممکن خود را نشان خواهد داد.
مصاحبه تصویری با همسر شهید والامقام «سید نجم موسوی»؛

ازدواجی که راه شهادت را گشود

سیده رقیه دادوند همسر شهید «سید نجم موسوی» می‌گوید: آخرین باری که می‌خواست به جبهه برود با التماس گفتم نرو من تنها می‌شوم، با خنده گفت؛ نترس من لیاقت شهادت ندارم مگر اینکه سعادت ازدواج با تو راه شهادت را به رویم بگشاید. در ادامه مصاحبه تصویری با همسر این شهید والامقام تقدیم مخاطبان عزیز می‌شود.
جانباز امدادگر «عزت قیصری»:

مجروحان مداوای دیگران را نسبت به خودشان ترجیح می‌دادند!

«به‌زحمت کلاه را از سرش جدا کردم، بخاری از داخل کلاه کاسکت به صورتم خورد، مقداری از مغز و موی سرش داخل کلاه ریخته بود، مو و مغزش با هم قاطی شده بود. خون به سر و صورت و لباس‌هایم پاشید، خواستم تکه ترکش را در بیاورم، اما داخل مغزش رفته بود و درنیامد. گفتم بنده خدا چرا زودتر نگفتید که سرت ترکش خورده؟ گفت وقتی مجروحان تکه و پاره را می‌دیدم، فکر کردم اول به آن‌ها برسند بهتر است، من طاقت می‌آورم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از ناگفته‌های جانباز «عزت قیصری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
گفتگو با برادر شهید «نظامعلی عالمی» به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس

قرارمان این بود من هم بروم اما او تنها پرواز کرد

«عوضعلی عالمی» گفت: من از برادرم بزرگتر بودم اما با هم قرار گذاشته بودیم وقتی سربازی او به اتمام رسید من به جبهه بروم و او در کنار پدر و مادرمان بماند اما او تنها پرواز کرد و من هنوز در حسرت همان قرارمان هستم.
گفتگو با خواهر شهید به مناسبت هفته دفاع مقدس

دفاع مقدس، درس آزادگی و خداباوری بود

سمیه حسینیان گفت: دفاع مقدس در واقع درس آزادگی و خداباوری را به مردم آموخت که چگونه می‌توان با خداشناسی و توکل بر خدا، بر همه دشمنان پیروز شد.
رزمنده دفاع مقدس دیروز، ایثارگر و فعال فرهنگی امروز

دفاع مقدس سرشار از رشادت‌های نوجوانان دانش‌آموز بود

جنگ را نوجوانان و جوانانی رهبری می‌کردند که از جان خود مایه گذاشته و زندگی و کلاس درس خود را رها کرده و در راه وطن میان خمپاره و تانک و آتش دشمن می‌جنگیدند. نوید شاهد ایلام به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس پای صحبت‌های «حاج حیدر محقق» دانش آموزی که عشق دفاع از خاک وطن وی را از کلاس درس به جمع بسیجیان تیپ امیرالمؤمنین (ع) راهی کرد نشسته است.
گفتگویی به مناسبت هفته دفاع مقدس

ورزش و اراده، راز غلبه بر عوارض شیمیایی‌ام بود

مهدی گلشن‌نیا یکی از جانبازان سرافراز و پیشکسوت ورزشی استان یزد است که سابقه طولانی در ورزش کوهنوردی و دوچرخه سواری دارد، در سن 67 سالگی علاوه بر موفقیت های دیگرش موفق شد به یکی از مرتفع‌ترین قله‌های جهان صعود کند.
گفتگو با همسر شهید آیت اله بیگدلی در آستانه هفته گرامیداشت دفاع مقدس

من شهید می‌شوم و تو فرزندانمان را خوب تربیت کن

«معصومه بیگدلی» گفت: همسرم هر بار که از جنگ و جبهه سخن به میان می‌آمد یا زمان مرخصی‌اش می‌رسید می‌گفت: من حتما شهید می‌شوم اما یادت باشد فرزندانمان را به خوبی تربیت کنی و برایشان کم نگذاری. آنها برای ما نعمت هستند و ما باید در قبال آنها خود را مسئول بدانیم.
گفتگو با برادر سردار شهید «حسن هراتی اسکندری» در آستانه هفته دفاع مقدس

دفاع مقدس، الماسی است که تا ابد می‌درخشد

غلامرضا هراتی اسکندری گفت: دفاع مقدس الماسی درخشان است، الماسی که تا ابد می‌درخشد و در خاطره تمامی جهانیان ثبت می‌شد و نورش را بر جهانیان می‌تاباند.
خاطرات جانباز ۷۰ درصد حسن آتشگران:

مدام بی‌هوش می‌شدم و به هوش می‌آمدم!

«مدام بی‌هوش می‌شدم و به هوش می‌آمدم، روز سوم یا چهارم بستری در بیمارستان یزد بودم که یک اکیپ برای عیادت مجروحان آمدند، یکی از برادران گفت خوبی؟ کاری نداری؟ گفتم نه، پرستار آمد و گفت هیچ کاری نداشتی؟ گفتم نه کاری نداشتم. گفت شناختی کسانی که جویای حالت شدند، گفتم نه. گفت امام جمعه، نماینده و استاندار یزد بودند. گفتم این‌ها در تهران چه می‌کنند؟ گفت مگه اینجا تهرانه! اینجا یزد است. گفتم من در یزد هستم. گفت بله ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز ۷۰ درصد «حسن آتشگران» است که در آستانه هفته بزرگداشت دفاع مقدس تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطرات شفاهی جانباز «سید علی غلامی سوق»

برای حفظ نظام و اسلام وارد جبهه شدم

جانباز «سید علی غلامی سوق» در بیان خاطرات شفاهی خود بیان داشت: برای حفظ نظام و اسلام در سن 17 سالگی وارد جبهه شدم.

پدر شهید مدافع حرم: معامله با خدا درد دارد

پدر شهید مدافع حرم پاسدار «علی‌اصغر الیاسی» در گفت‌وگو با نوید شاهد می‌گوید: «معامله با خدا درد دارد. معامله با امام حسین (ع) درد دارد. "کس به این درگه نیامد تا که گردد ناامید، گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟"»

توصیه شهید انصافی به همسرش: شک نکن کار شما کمتر از جهاد نیست

همسر شهید محمد انصافی از خاطراتش اینچنین می‌گوید: شهید یازده ماه بود که به جبهه می‌رفت و هر زمان که از او سوال می‌کردم چرا میروی؟ می گفت: امام (ره) به یاری ما نیاز دارد، صبوری کن و به آن حضرت متوسل شو و شک نکن کار تو کمتر از جهاد نیست.
خواهر شهید «علی‌اکبر محمدی»:

مادرم را به مشهد می‌برد تا از رفتنش به جبهه راضی باشد

«برادرم مدام مادر را به اماکن مذهبی مانند قم و مشهد می‌برد تا خوشحالش کند. یک بار هم برایم چادر خریده بود و به من هدیه داد که از این هدیه ارزشمندش، خیلی خوشحال شدم. با انجام این کارها، می‌خواست همه از رفتنش به جبهه راضی باشند و دلتنگی‌های خانواده را در نبودش که به جبهه می‌رفت، جبران کند ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های خواهر شهید «علی‌اکبر محمدی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه