ادبیات پایداری - صفحه 16

ادبیات پایداری

ملاحظاتی در مورد نقد شعر دفاع مقدس

معانی متعددی برای واژه نقد ذکر شده است. از جمله این معانی می توان به موارد زیر اشاره کرد: پول رایج، پول نقد (در برابر نسیه)، انتخاب سره، ارزیابی و سنجش، محک زدن، نمایش خوب و بد چیزی، انتخاب بهترین.

«سنگر عشق» سروده ای از محمدرضا یاسری

ای دوست بخوان ز دفتر عشق عنوان بلند سنگر عشق

وصیت نامه شهید مدافع حرم (3)؛ عبدالرحیم فیروزآبادی

با توجه به این که لطف خدا شامل حال بنده شده و به عنوان یکی ازسربازان خانم بی بی زینب شدم و به یکی از آرزوهایم رسیدم، امیدوارم که در این راه هم به درجه رفیع شهادت نایل شوم.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (21)

شهادت هدیه ایست از جانب حق

تصرف ارتفاع 1886 افتخاری بود برای گردان حبیب. عملیات والفجر 4 رو به پایان بود. بچه ها یکی یکی سنگرها را پاکسازی کردند. اما یک سنگر تیربار به شدت مقاومت می کند. دلهره و اضطراب بعضی از بچه ها را دچار تزلزل کرد.
خط ایثار (15)

شهادت، بزرگترین فریادهاست

آنهایی که به دنیای فانی دلبسته اند... بگذار بمانند. آنهایی که جرات انتخاب مرگ را ندارند بگذار تا مرگ آنها را انتخاب کند، مگر نه اینکه مرگ، خواهی نخواهی ما را خواهد گرفت...
به روایت همافر؛

بیعت همافران با رهبر کبیر انقلاب اسلامی

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، سازماندهی و برنامه ریزی سنگین مبارزه با رژیم به پایان رسید و مسئولیت سنگین تر حفاظت از نظام نوپای جمهوری اسلامی آغاز شد. با سازماندهی مختصر و تقسیم کار و با کمک همکاران مذهبی مستقر در پایگاه کمیته ای تشکیل داده، علاوه بر پاسداری از پایگاه، حفاظت از اغلب جاهای حساس شهرستان مشهد را به عهده گرفتیم.
پاسداشت شهدای مدافع حرم (22)

گفته های دل مادر از فرزند شهیدش

چند روز پس از عاشورای سال 1392، خانواده ی شهید رسول خلیلی خبر شهادت پسرشان را که به صورت داوطلبانه به عنوان مدافع حرم حضرت زینب (ع) به سوریه رفته بود را شنیدند. خبری که پدر و مادر پس از شنیدن آن نماز شکر می خوانند و تا به امروز خداوند را به خاطر این نعمت بزرگ سپاس می گویند. خانواده شهید آرام و صبورند. زندگی ساده و بی ریایی دارند.

معرکه ای که شهید علی رضا موحد دانش در زندان سعودی ها راه انداخت

مکه بودیم که دیدیم یک جایی درگیری شده است. پلیس های سعودی به جان هم افتاده بودند؛ هر کدام یک عکس امام خمینی (ره) به کمرشان چسبیده بود. آنها سعی می کردند عکس را از خودشان جدا کرده و در همان حال یکدیگر را متهم به بی دقتی می کردند. بعد فهمیدیم آن که ایم معرکه را راه انداخته است، کسی نیست جز علی.

فضای جدید و جوان، در شعرهای دفاع مقدس

برخی تصور می کنند در عرصه شعر دفاع مقدس اتفاق تازه ای نیفتاده اس و شعرهای نسل جدید شاعران دفاع مقدس چیزی جز تکرار همان مفاهیم و مضامین شعرهای شاعران نسل اول و دوم دفاع مقدس نیست.

نگاهی به خاطرات، زندگینامه و بخشی از وصیت نامه شهید سیدمجتبی نواب صفوی

سیدمجتبی نواب صفوی در سال 1303 در محله خانی آباد تهران متولد شد. در اواخر سال 1320 پس از طی تعلیمات ابتدایی و متوسطه وارد نجف اشرف شد. سیدمجتبی از طرف مادر منتسب به سادات «دُرچه» اصفهان و از طرف پدر «میرلوحی» است و عنوان «نواب صفوی» را از خاندان مادر به ارث برده است.

«مثنوی درود» در رثای شهدای دفاع مقدس

بگردان ایران سراسر درود ز رود ارس تا به اروند رود
از زبان صمدعباسی

خاطره ای از شهید مهدی باکری و انتخاب اسم یک شب

زمانی که در سپاه ارومیه بود، در اکثر فعالیت ها شرکت می کرد، حتی نگهبانی هم می داد. نصف شب بلند می شد، می آمد و می گفت: «چرا منو بیدار نکردین؟» می گفتیم: «برای چی؟» می گفت: «برای نگهبانی. نمی خواین ما هم از این ثواب بهره ای ببریم؟» می گفتیم: «مگه ما مردیم که شما بیای نگهبانی بدی؟» می گفت: «این حرفا نیست. ما باید همه مون با هم امنیت این جا رو حفظ کنیم.»

10 خاطره کوتاه از «صیاد دلها»

«علی صیاد شیرازی» به سال 1323 در روستای «کبود گنبد» از توابع «درگز» متولد شد. پس از دریافت دیپلم ریاضی در تهران به سال 1342 در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد و سه سال بعد در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد و سه سال بعد در رسته توپخانه فارغ التحصیل گردید.
علاقمندان به حماسه ساز هویزه بخوانند:

12 خاطرات کوتاه و روایت نشده از شهید سیدمحمدحسین علم الهدی

در سال 1337 در خانواده مجاهد بزرگ «آیت الله سید مرتضی علم الهدی» دیده به جهان گشود. از 6 سالگی به فراگیری قرآن پرداخت و به دلیل علاقه فراوان به مطالعه، در 11 سالگی با تشکیل کتابخانه و جلسات سخنرانی، جلسات تدریس قرآن در مساجد اهواز را آغاز کرد.
خط ایثار (14)

دست نوشته ای از شهید محمدرضا سرزارع

تمام آن چه دارم، وجودم، یعنی همین هستی ای که دارم، محصول حق طلبی انسانها و مخلوقات بی شمار است و چه بسیار، بسیار از آنان تمام آن چه را که داشتند به بهای این حق طلبی فدا نمودند و چه بسیار از آنان متحمل زنجهای طاقت فرسایی شدند، در کوران حوادث و آن مشتقات بسیاری که بر آنان گذشته له شده اند و اما با صبر و رنج های آنان و مشتقاتی که تحمل نموده اند، مرا ساخته اند و در میان قانونی که همه و همه بدون استثنا محکوم به آنند، چه باید کرد؟
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (20)

شهید بی نشانی که در ماه خدا به قربانگاه عشق رفت

شهید اسماعیل قهرمانی در روستاهای اطراف سراب به دنیا آمد. نامش را اسماعیل گذاشتند. پس از مدتی با خانواده به گنبد رفتند و انجا ساکن شدند. پدرش از دنیا بهره ای نداشت. اما همیشه در تربیت دینی فرزندان تلاش می کرد. اسماعیل دبیرستان را در مدرسه شبانه درس می خواند. تا بتواند روزها کار کند و کم خرج خانواده شود.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (19)

کسی نمی دانست عراقی ها او را کجا دفن کردند

سحرگاه بسیار سرد بود. با قامتی خمیده و نحیف مشغول نماز بود. دشت های اطراف روستای چنگوله همه او را می شناختند. گوسفندانش در کنار او مشغول چریدن علفهای خشک بودند.

«آقا مهدی» زمانی که شهردار ارومیه بود

آقا مهدی زمانی که شهردار ارومیه بود، هیچ وقت حقوقی دریافت نکرد. او با من که مسئول اعتبارات شهرداری بودم، طی کرده بود که به هر کس که امضای او پای نامه اش بود، مبلغ مذکور را از حقوقش کسر کرده و به او بدهند. همه ی کسانی که نیازمند بودند، با این کار نیازشان برطرف می شد.
خط ایثار (11)

قرعه به نام شهید حسن تاتلاری افتاد!

ما پنج برادر بودیم و یکی از ما، می باید به عنوان خمس به خدا هدیه می شد و چه بهتر که این قرعه به اسم برادر کوچکتان که بسیار گناهکار است افتاد، شاید این امر باعث شود مورد مغفرت الهی قرار بگیریم.

سروده ای از محمدرضا یاسری

ایمن مشو ز خصم و فریبش مخور به رزم ماری که زخم خورده مپندار خفته است
طراحی و تولید: ایران سامانه