خاطرات شهداء

خواهر شهید «حسینعلی معماری» نقل می‌کند: شهید بعد از دو ماه خدمت مبلغ سه هزار تومان به عنوان مساعدت دریافت کرد، آن را به مادرم داد تا برای مردم مظلوم و ستمدیده مناطق جنگی وسایل و پوشاک تهیه نماید. او عشق دنیایی را رها کرده و عشق اخروی و معنوی یعنی شهادت را انتخاب کرد.

این کتاب شامل زندگی نامه، سر گذشت، و خاطرات و اخلاقیات ۵۴ شهید منطقه خانوک و حمیدیه زرند استان کرمان میباشد.

بعد از خبر مجروحیت، گفت: «یک انگشتم قطع شده است». گفتم: اشکالی ندارد. گفت: «اگر اشکال ندارد، باید بگویم که دو انگشتم را از دست داده‌ام.» باز هم گفتم اشکال ندارد. پاسخ داد «حقیقتش این است که من یک دستم را از دست دادم.» گفتم «فدای سرت.» علیرضا وقتی خیالش راحت شد که ما از قطع شدن دستش واکنش بدی نداریم، به خانه آمد...

ابوالقاسم دماوندی کمالی به سال 1346 در بندرگز متولد شد.در سن7سالگی به دبستان رفت .پس از پایان دوره دبستان و متوسطه در رشته معماری در دبیرستان مشغول به تحصیل شد.با شروع جنگ تحمیلی به جبهه حق علیه باطل شتافت و در جنوب مشغول نبرد با دشمن بعثی گشت.

وقتي بالاي سر او رسيديم فقط يا مهدي و يا حسين مي گفت و با وجود زخمهاي ناجور مدام ذكر مي گفت

تعلیم قرآن و احکام و کمک کردن به دیگران از شاخص ترین اخلاق نیکوی شهید صحبت الله رضایی بود