نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - معرفی کتاب
نوید شاهد _ کتاب "میثم روایتگر شلمچه"، برگرفته از روایت زندگی و خاطرات اولین شهید خبرنگار خراسان شمالی «محمدرضا امانی» است. این کتاب به قلم آقای "شاد روز امانی" از نویسندگان حوزه ایثار و شهادت به رشته تحریر درآمده است و در سال 1390 توسط انتشارات معبر وابسته به حفظ آثار منتشرشده است.
کد خبر: ۵۰۲۸۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۷

معرفی کتاب؛
نوید شاهد – کتاب «روایت نقش قوای انتظامی استان کرمان در دوران دفاع مقدس» به تشریح نقش شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی استان کرمان در دوران دفاع مقدس می پردازد.
کد خبر: ۵۰۲۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵

معرفی کتاب؛
نوید شاهد_ "شهید نوید" عنوان کتابی است که روایت زندگی پر از خیر و برکتی است که شانزده تیر سال هزارو سیصد و شصت و پنج در محله تهرانپارس تهران، آغاز می‌شود و صحنه آخرش، در دل صحرای بوکمال سوریه، رقم می خورد. این کتاب در نوبت چاپ اول در بهار سال 1400 به قلم مرضیه اعتمادی از سوی انتشارات شهید کاظمی عرضه بازار کتاب شد. در ادامه به معرفی این کتاب پرداخته شده است.
کد خبر: ۵۰۲۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵

معرفی کتاب؛
نوید شاهد - کتاب زندگی نامه شهید «صفرقلیچ بردی‌پور» از شهدای اهل سنت گنبدکاووس پس از طراحی و صفحه‌آرایی در قالب شعر کودک آماده چاپ و انتشار شد.
کد خبر: ۵۰۲۶۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵

نوید شاهد _ کتاب "اردوگاه م. 73"، برگرفته از روایت خاطرات رزمنده هشت سال دفاع مقدس «بیژن محمدرضا پور» از استان خراسان شمالی است. این کتاب به قلم آقای" مرتضی شادمهر "از نویسندگان حوزه ایثار و شهادت به رشته تحریر درآمده است و در سال 1399 توسط انتشارات معبر وابسته به حفظ آثار منتشرشده است.
کد خبر: ۵۰۲۵۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۴

نوید شاهد - کتاب «در جستجوی نور» روایتی از زندگی فرمانده قرارگاه عملیاتی تفحص غرب کشور شهید «محمدرضا رسولی» منتشر شد.
کد خبر: ۵۰۲۳۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۰

نوید شاهد – کتاب «کسوف در نیم روز» در شانزده فصل به خاطرات شهدا و جانبازان روستا‌های قلعه جی، نژمار، کانی دینار، نی، بالک، هجرت، درگاه شیخان، بهرام آباد، بلبر، مرگ، شارانی، تازه آباد، کال بالا و درزیان است که مورد حمله بمباران شیمیایی قرار گرفتند. جزئیات این کتاب را در نوید شاهد کردستان بخوانید. ‬‬‬‬
کد خبر: ۵۰۱۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۶

نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: نامه را از دست صدیقی قاپیدم. روی میز انداختم و گفتم: هر کاری میخوان، بکنن. کارمند بانک سپه تو خونه های سازمانی ارتش خونه داره، اون وقت من باید وسایلم گوشه خیابون بمونه؟
کد خبر: ۵۰۱۷۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۰۶

نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: مش عباد سوئیچ ماشین را کف دستم گذاشت و ابروهایش را درهم کشید.لبخند زدم و سوئیچ را در جیبم گذاشتم. به چشم هایم زل زد. اگه یه خط روی ماشین بیافته، خودت میدونی، دیگه بهت ماشین نمیدم! پشت فرمان نشستم و گفتم: خیالت راحت، جنازه ی ماشین رو به دستت می رسونم!
کد خبر: ۵۰۱۷۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۰۳

نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: پدرم حق داشت، از کاری که انجام داده بودم، پشیمان شدم. با کیومرث و حبیب تماس گرفتم. آنها هم پشیمان شده بودند. دوست داشتند دوباره به هفتگل برگردیم. حبیب گفت: ما مرد روزهای سختیم، هر سختی باشه اون رو به جون میخریم. فکر میکنم اگه برگردیم بهتره.
کد خبر: ۵۰۱۷۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۳۰

نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: غلامحسین توی فکر فرو رفت و کمی مِنّ ومِنّ کرد: بابا از من و علیرضا قول گرفته مثل تو نظامی نشیم، درس بخونیم تا بریم دانشگاه. من بهش قول دادم، ولی نظامی گری رو دوست دارم. نفس عمیق کشید و دستپاچه از جایش بلند شد.
کد خبر: ۵۰۱۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۶

نوید شاهد – مرتضی حلاوت تبار دوست شهید حمید احدی در کتاب " چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: دوّمین روز، توی حرم غلغله بود. مردم به خاطر جشن نیمه‌ی شعبان آمده بودند. امّا خبر وفات «حاج‌ احمد کافی» همه را غافل‌گیر کرد. مراسم تشییع ایشان در حرم بود و ما هم شرکت داشتیم. در آن گیرودار، بعضی‌ها شعار ضد شاه می‌دادند.
کد خبر: ۵۰۱۷۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۰۵

نوید شاهد – مرتضی حلاوت تبار دوست شهید حمید احدی در کتاب " چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: آن قدرها هم که خیال می‌کردیم بزرگ نشده بودیم. امّا با این سفرهای مجردی، احساس می‌کردیم برای خودمان یک پا مرد شده‌ایم. از خوش‌حالی دل توی دل‌مان نبود.
کد خبر: ۵۰۱۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۰۲

نوید شاهد – اصغر اسکندری دوست شهید حمید احدی در کتاب " چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: روزی حمید به من گفت؛ اینا چه آهنگیه گوش می‌دی پسر؟ این چیزا قلبت رو تاریک می‌کنه. خودت هیچی! لااقل صداشو کم کن که ما نشنویم. این را گفت و صفحه گرام را برداشت و شکست. اوّلین بار بود حمید را آن‌طور جدی می‌دیدم.
کد خبر: ۵۰۱۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۸

نوید شاهد – اصغر اسکندری دوست شهید حمید احدی در کتاب " چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: کنار تکیه‌ی «حضرت علی اکبر(ع)» ایستاده بودم که دیدم حمید و دوستانش دارند به طرفم می‌آیند. هر کدام یک دفتر توی دست‌شان بود. سلام دادم و خواستم برگردم طرف خانه که حمید از بازویم گرفت. کجا؟ مگه نمی‌آی کلاس؟
کد خبر: ۵۰۱۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۵

نوید شاهد_ کتاب «آن روز سه‌شنبه بود» روایت حماسه شهید حسن ترک و به قلم بهناز ضرابی زاده به نگارش درآمده است.
کد خبر: ۵۰۱۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۳

نوید شاهد - کتاب ماربره «لختی از خاطرات من» مجموعه خاطراتی در مورد بمباران هوایی روستای ماربره شهر ایلام می باشد که توسط «اسفندیار جمشیدی» نوشته شده است و نشر سوره‌های عشق آن را در سال 1399 منتشر کرده است.
کد خبر: ۵۰۱۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۰

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "درعا" که حاوی خاطرات شهید مدافع حرم «حسن غفاری» است، می‌خوانید: «اول دبیرستان، کلاس کاراته را با جدیت ادامه داد. بعد از مدرسه سریع تکالیفش را انجام می داد و لباسش را می پوشید و می رفت. خیلی هم به این ورزش علاقه داشت. بعد از مدتی کمربند مشکی گرفت. یک روز شاد و خوشحال آمد. می‌خواست، چند تا از حرکت‌ها را برای پدرش به نمایش بگذارد، زد و شیشه تلویزیون را شکست.»
کد خبر: ۵۰۰۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۱۱

معرفی کتاب/
نوید شاهد _ کتاب وقت بیداری، برگرفته از خاطرات بانوی امدادگر و ایثارگر خراسان شمالی «زهرا روغنیان» است. این کتاب به قلم خانم «عاطفه طالب­‌پور» از نویسندگان حوزه ایثار و شهادت به رشته تحریر درآمده است و در سال 1399 توسط نشر معبر وابسته به حفظ آثار و نشر ارزش های اسلامی منتشرشده است.
کد خبر: ۵۰۰۱۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۵

معرفی کتاب؛
نوید شاهد- کتاب «آنچه که بر من گذشت» زندگینامه خود نوشت جانباز 70 درصد علی اکبر عربی قریه علی می باشد.این جانباز سرافراز نخاعی سرانجام پس از سال ها درد و عوارض ناشی از مجروحیت در دوم تیر 1399 به یاران شهیدش پیوست.
کد خبر: ۴۹۹۷۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۳۰