نوید شاهد - «از شب اول ماه مبارک رمضان عدسی صبح را برای سحر ما آوردند و روزهداری شروع شد و هر روز روزه نگه داشتن مشکلتر میشد و تعداد روزهدارها تحلیل میرفت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات زندهیاد، آزاده سرافراز و جانباز " یزدانبخش سیاهکالیمرادی " از روزهداری در دوران اسارت است که تقدیم حضورتان میشود.
در خاطره ای خواندنی از زنده یاد آزاده جانباز "یزدانبخش سیاهکالی مرادی" می خوانیم: بارها سربازهای عراقی سید فاضل را مضروب و شکنجه کرده بودند و حتی پایش را شکسته بودند ولی او حاضر به اهانت به امام خمینی(ره) نشد و همچنان مقاوم مانده بود.
خاطره خواندنی از زندهیاد، آزاده و جانباز سیاهکالیمرادی:
وقتی خیلی عصبانی میشد با کابلی که در دستش بود بر سر، صورت و بدنم میزد و همچنین شیئی را که من تصور میکردم اسلحه است در قسمت شقیقه من میگذاشت و میگفت یا حرف بزن یا میکشمت.