خاطرات خانم فرشته عزيزگورك، فرزند شهيد عزيز عزيز گورك
نوید شاهد- يكي از خاطره هاي خوبي كه از مرحوم پدرم به ياد مي آورم اين بود كه يك روز با بچه هاي همسن و سال در بيرون غرق در بازي كودكانه خودمان بوديم. ناگهان صداي شيون و ناله از خانه همسايه ما بلند شد. بازي را رها كرديم. در يك لحظه همه جا شلوغ شد. از دور پدرم را ديدم كه با مردهاي همسايه حرف مي زدند. هراسان به طرف پدر دويدم.