شهید امیدعلی امیدی

شهید امیدعلی امیدی
نامه شهيد اميدی«2»

پیامی از رادیو به خانواده

شهيد «اميدعلی اميدی» در نامه ای خطاب به خانواده می نویسد: «الان هم که برای شما اين نامه را می نوشتم خبرنگاران آمدند و من هم نامه را ناتمام گذاشتم و رفتم کنار خبرنگاران و يک...» نامه دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
نامه شهيد اميدی«1»

در جبهه سرپل ذهاب ماندگار شده ايم

شهيد «اميدعلی اميدی» در نامه ای خطاب به خانواده می نویسد: «مادر عزيزم اگر از نيامدن من به مرخصی ناراحت شده باشيد چون ما در جبهه جنگ سر پل ذهاب ماندگار شده ايم و در همان جا...» نامه اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«8»

قلعه کوک سفيد در تصرف رزمندگان

شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب تا ساعت 11:30 به اصفهان رسيديم. من و اکبری به دروازه تهران رفتيم و از آنجا با اتوبوس به سلفچگان رفتم و...» قسمت هشتم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«7»

از سلفچگان تا جاده ساوه

شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب تا ساعت 11:30 به اصفهان رسيديم. من و اکبری به دروازه تهران رفتيم و از آنجا با اتوبوس به سلفچگان رفتم و...» قسمت هفتم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«6»

مهمات‎‌برهای جبهه

شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «صبح ساعت 6 استوار يکم صفی زاده آمد و من و محمد خسروی (بچه ی شمال) را بيدار کرد و گفت بلند شويد و مهمات بزنيد که توپ‎‌ها می‎‌خواهند به شاه‎‌نشين بروند و...» قسمت ششم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«5»

انهدام 14 تانک دشمن توسط سه دلاور

شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «مزدوران بعثی با يک لشکر زرهی به مناطق بازی‌دراز و کوره موش و قصر شيرين حمله کردند و ما هم با آتش دقيق خود بيش از 66 تانک آن ها را با موشک ناب و آر پی جی 7 و توپخانه منهدم کرديم و...» قسمت پنجم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«4»

کُردی خوانی معلمان در مینی بوس

شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «معلم‎‌ها در راه تا نزديکی های ريجاب در مينی‎‌بوس شعرهای کردی می‌‎خواندند و بعد...» قسمت چهارم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«3»

انبار مهمات بعثی ها را به آتش کشيدیم

شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به ياد 24 آذر 1359 که موزه مزدوران بعثی را زير آتش خود قرار داديم و يک توپ را منهدم کرديم و تعدادی هم به هلاکت رسانديم و...» قسمت سوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«2»

انهدام خودروهای بعثی

شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از يک ماه که گذشت يعنی شام غريبان بود که در يک حمله حساب شده که از طرف ارتش اسلام صورت گرفت تعداد...» قسمت دوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«1»

روزهای اول جنگ

شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «سال 1359 هجری شمسی جنگ شديدی بين ايران و عراق سر گرفت. در اين جنگ عراق خيال می کرد که می توان در چند ساعت و يا چند روزی رژيم انقلابی ايران را سرنگون کند. ولی...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه