نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - ثقفی
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر بزرگوار شهید «محمد ثقفی ‌یزدی»، طی مصاحبه‌ای نحوه آخرین وداع پسرش با خانواده و دوستان جهت اعزام به جبهه با مضمون دیگر برنخواهد گشت را روایت می‌کند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۵۷۹۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶

مادر بزرگوار شهید ««محمد ثقفی ‌یزدی»، طی مصاحبه‌ای، آمدن چند قطعه از پیکر مطهر فرزندش و شناختن پیکرش از دندان را روایت می‌کند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۵۷۹۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۲

برگی از خاطرات جانبازان؛
«علی‌اکبر علاقه زیادی به شهید بهشتی داشت. همه کتاب‌ها و جزوه‌های او را می‌خواند و در روز شهادت شهید بهشتی به‌سختی روی پاهایش می‌ایستاد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸

برگی از خاطرات جانبازان؛
«معجزه را با چشم باز می‌توانستیم ببینیم که اگر یکی از آن آرپی‌جی‌ها نامناسب قرار داشت به سوی سنگری مملو از نیرو‌های خودمان آتش می‌شد و همه خوب می‌دانید که پشت سنگر را زیاد محکم نمی‌ساختند و نقطه قدرت سنگر رو به سوی دشمن قرار دارد. پس می‌توان تصور کرد که جهت نامناسب آرپی‌جی‌ها چه فاجعه‌ای می‌توانست ایجاد کند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۶۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۳

در منطقه 10 تهران اجرا شد
شهردار منطقه 10 تهران با بیان اینکه افتخار داریم نام هفت کوچه محلات 10 گانه منطقه به نام‌های شهدای گرانقدر نامگذاری شده است، گفت: پلاک‌کوبی مزین به نام شهدا به منظور زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا از سوی مدیریت شهری در سطح منطقه اجرا می‌شود.
کد خبر: ۵۷۲۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۱

برگی از خاطرات جانبازان؛
«هنوز سرگیجه‌ام برای خون زیادی که در مجروحیت از دست داده بودم خوب نشده بود و همان ضربه اول کارم را ساخت. اول فکر کردم که دزدند و دست از موتور کشیدم، ولی آنان مرا می‌خواستند و موتور را رها کردند و دو نفری مرا به باد مشت و لگد گرفتند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۰۲۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲

قائم مقام بنياد شهيد و امور ايثارگران كشور صبح امروز با حضور در گلزار شهدای زاهدان به مقام شامخ شهيدان ادای احترام كرد.
کد خبر: ۵۶۵۳۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۳

برگی از خاطرات جانبازان؛
«اول فکر کردم که دزدند و دست از موتور کشیدم، ولی آنان مرا می‌خواستند و موتور را رها کردند و دو نفری مرا به باد مشت و لگد گرفتند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۵۷۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۱

برگی از خاطرات جانبازان؛
«محله‌ ما آمار ترورش بالا بود به همین دلیل وقتی مادرم از من بی‌خبر می‌ماند و یا ساعتی از شب می‌گذشت با چادر نماز تا سر چهارراه فلسطین کنونی می‌آمد و خیلی از شب‌ها هنگام مراجعت به خانه، او را در آن‌جا می‌دیدم و بارها از او خواهش کرده بودم که تا این حد نگران نباشد اما مادر بود و نمی‌شد جلوی بی‌تابی‌اش را گرفت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۵۶۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۷

برگی از خاطرات؛
«خدا خود خوب می‌داند که برای رهاسازی خرمشهر و مناطق اطرافش چه مقدار خون شهیدان بر زمین ریخته شده بود. غم از دست دادن آن‌قدر شهید، مجروح و اسیر شیرینی پیروزی و آزادی خرمشهر را در مذاق آدم کم‌رنگ می‌کند ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۴۷۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳

برگی از خاطرات جانبازان؛
«یک دسته از دیوانه‌های شهر مثل جواد حسین دیو بودند، اما معروفیت افروز که خانم بود از دیگران بیشتر مهم بود و همه اهل شهر صابون او به تن‌شان خورده بود و یا دست‌کم یکی از نزدیکانش با افروز برخورد کرده بود ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۴

کتاب «بانوی انقلاب، خدیجه ای دیگر» به زندگینامه خدیجه ثقفی همسر امام خمینی (ره) می‌پردازد.
کد خبر: ۵۴۳۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۹

«دیگر پاها توان کشیدن بدنمان را نداشت؛ ولی باید آن شب همه سرنیزه به دست، مساحت بزرگ‌ تعیین شده را سیخک می‌زدیم و مین‌های کاشته ‌شده را خنثی می‌کردیم. آن شب واقعاً شب سختی بود ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۳۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۳

همایش سراسری لاله‌های سفید ویژه بزرگداشت شهدای منا روز شنبه ۹ مهرماه در سالن شیخ صدوق در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) برگزار شد.
کد خبر: ۵۴۱۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۰

آیین تودیع سرپرست و معارفه مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین با حضور مسئولان و خانواده‌های شاهد و ایثارگر برگزار شد.
کد خبر: ۵۴۰۱۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۳

فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمد ثقفی‌یزدی»؛
همزمان با سالروز ولادت شهید «محمد ثقفی ‌یزدی» در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار می‌خوانیم: «از برادرانم تقاضا دارم اسلحه‎ مرا نگذارند زمین بیفتد و آن راهی را که من و همه‎ دوستان شهیدم با آگاهی کامل و چشمانی باز رفتیم، ادامه دهید ...»
کد خبر: ۵۳۵۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۵

«بدون مقدمه به آقای افشار گفت دوستی که داشتی شهید شد. آقای افشار با ناراحتی پرسید که چه کسی را می‌گوید و دوستش در جواب گفت: عاملی. من زودتر از آقای افشار مشوش و مضطرب شدم و از دوستش پرسیدم که کدام عاملی را می‌گویی؟ او هم با خونسردی جواب داد: علی‌اصغر. همان که ایرج صدایش می‌کردند ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۰۹۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۷

«شهید حسین ثقفی » 2 بهمن 1347 در شهرستان اردکان یزد به دنیا آمد. سرانجام 19 دی 1365 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به صورت به شهادت رسید. نوید شاهد یزد به مناسبت سالروز شهادت این شهید والامقام تصاویرش را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۲۶۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

شهید حسین ثقفی:
«شهید حسین ثقفی » 2 بهمن 1347 در شهرستان اردکان یزد به دنیا آمد. سرانجام 19 دی 1365 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به صورت به شهادت رسید. وی در وصیتنامه خود چنین می نویسد:«اگر انسانی جداً برای خدا به جبهه بيايد و تمام ابعاد جبهه را درک كند ديگر تمايلی برای بازگشت به شهر و ديار خود ندارد، چرا كه خدايا، آنگاه كه خود را شناختم تو را نيز شناختم و عشق لقايت مرا از خود بيخود كرد و هر چه گشتم برای رسيدن به تو بهتر از جبهه نديدم» متن کامل این وصیتنامه را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۶۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

نوید شاهد - «در دره میان دو تپه گیر افتاده بودیم. نیرو‌های عراقی با تمام قدرت بر سرمان توپ و خمپاره می‌ریختند، از بس بچه‌ها جلویم شهید شدند، موهایم به این رنگ شد و ادامه داد که دیگر طاقت زندگی را ندارم ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز "عمران ثقفی " را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۱