شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۱۹
جنگ ما امتحان سختی بود عده­ ای رد شدند اولِ کار

سروده ای از قاسم بای (ساحل)

چشم­هایت بهانه­ی باران،گونه­هایت تبـی روان دارند

دست و پای بریده­ات ای مرد! از غم عاشقی نشان دارند

هیچ حرفی نمی­زنی اما در نگاهـت هزار تفسیر اسـت

سرفه­ هایت هزار و یک شب از- شوق پرواز، داستان دارند

توی شهری­ که محو ماشین­هاست روز ­و­ شب سفره­ ی دلت پهن است

تو غم کهنه­ ی سفر، برخی- غمِ سنگین آب و نان دارند

جنگ ما امتحان سختی بود عده­ ای رد شدند اولِ کار

بعد جنگ ای دریغ آمده­اند گوییا قصد امتحان دارند

خاک ما از حماسه خالی نیست ای تهمتن! کجاست فردوسی؟

که ببینـد هنوز آرش­ها بر لب مرزهـا کمان دارند

بی پر و بال می­شود گاهی آسمانی­ تر از کبوتر شد

شک ندارم که قله­ های غیور زیر پای خود آسمان دارند

هر که در راه عشق می­میرد زنده­ تر از همیشه می­ماند

مرگ مثل شما یقین دارد که شهیدان شهر جان دارند


منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده