خاطرات شفاهی والدین شهدا
عزتاله کارخانه یوسفی پدر شهید «محمود کارخانه یوسفی» میگوید: «محمود وقتی میخواست به جبهه برود، میگفت: بابا من به جبهه بروم ممکن است شهید بشوم، شما راضی هستی؟ میگفتم: راضی به رضای خدا هستم.»
کد خبر: ۵۴۴۵۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۳
گفتگو با مادر شهید «مرتضی قاسمی»/ قسمت اول
در این کلیپ مادر شهید «مرتضی قاسمی» نقل میکند: «مرتضی گفت: مادر! من ذخیره آخرت تو هستم.»
کد خبر: ۵۴۴۵۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۳
روایتی خواندنی از فرزند شهید «حسن رحمانی»؛
فرزند شهید «حسن رحمانی» می گوید: مادرم می گفت هر وقت مرخصی می گرفت و به خانه می آمد همیشه خانه شلوع بود و تمام دوستان و آشنایان به دیدن او می آمدند. اما آنقدر بیقراری میکرد و دلتنگ جبهه می شد که دو روز در خانه می ماند و به جبهه برمیگشت و بالاخره اتفاقی که نباید میافتاد، افتاد.
کد خبر: ۵۴۴۵۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۳
خاطرات شفاهی؛
مادر شهید داود حسینی نوارانی از رویای صادقه فرزند شهیدش می گوید: زمانی که برای عمل قلب به بیمارستان اعزام شدم، در حال بیهوش شدن بودم که ناگهان داود را دیدم؛ او از وجود خودش خبر داد و مرا به آرامش روحی دعوت کرد. در ادامه کلیپ گفتگو با مادر شهید داود حسینی نوارانی را می بینید.
کد خبر: ۵۴۴۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۳
گفتگوی تصویری با همسر شهید«فردین ابراهیمی»؛
همسر شهید«فردین ابراهیمی»، می گوید: شهید در رسته خنثی سازی مین فعالیت داشت همیشه دل نگرانش بودم که برایش اتفاقی نیفتد اما خودش کارش را دوست داشت و با خدای خود معامله کرد تا ما در آسایش باشیم.
کد خبر: ۵۴۴۵۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۲
«دو پیرمرد آنقدر سنشان بالا بود که معروف شدند به حبیب ابن مظاهرها، شهید که شد پدر واقعا شکست...» آنچه خواندید قسمتی از خاطرات شهید «یوسف جانفشان نوبری» بود که در سالروز شهادتش تقدیم نگاه علاقمندان میشود.
کد خبر: ۵۴۴۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۲
این کتاب شامل زندگی نامه، سر گذشت، و خاطرات و اخلاقیات ۵۴ شهید منطقه خانوک و حمیدیه زرند استان کرمان میباشد.
کد خبر: ۵۴۴۴۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۰
به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار؛
نوید شاهد کرمانشاه، به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار ویژه نامه الکترونیک «فرشتگان رحمت» را که شامل؛ خاطرات پرستاران، کلیپ، یادداشت و ... است را تقدیم مخاطبان ارجمند می کند. (علاقمندان برای خواندن مطالب روی نوشته های داخل کادر کلیک کنند.)
کد خبر: ۵۴۴۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۹
«پدرم تلاش میکرد که مشـکل کسـی را حـل کنـد، در کمک بـه دیگران پیشتاز بود و بیشـتر از هـرکاری ابراز رضایت میکرد و ارتباط با خدا را دوسـت داشـت....» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع سلامت «حسن میانهساز» است که به مناسبت ولادت حضرت زینب(س)، روز پرستار تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۴۳۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۹
پدر شهید «محمدقلی نیرنگی» نقل میکند: «زمانی که آیتالله بهشتی به شهادت رسید، او تا یک هفته غذا نمیخورد. میگفت: «ما باید انتقام خون این شهید و شهدای دیگر رو بگیریم.»
کد خبر: ۵۴۴۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۸
قسمت دوم خاطرات شهید «سید محمد آقاشنایی»
همرزم شهید «سید محمد آقاشنایی» نقل میکند: «بعد از این که از پارکینگ خارج شدیم، از زیرگذر به فلکه آب رسیدیم. من کنار فلکه ایستادم و گفتم: حالا آدرس بده تا زودتر بریم دکتر. حاجی یه نگاه به من کرد و در حالی که میخندید، برگشت به حرم امام رضا (ع) اشاره کرد و گفت: دکتر آقاست!»
کد خبر: ۵۴۴۳۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۸
برگی از خاطرات زنان امدادگر قزوین؛
«از سردخانه با من تماس گرفتند و گفتند خانم پرستار بدن این شهید که هنوز گرم است نکند زنده باشد؟! سریع خود را به سردخانه رساندیم و علایم حیاتی مجروح را کنترل کردیم زنده بود ...» ادامه این خاطره در آستانه روز پرستار از زبان «شهربانو چگینی» یکی از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۳۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۸
همسر شهید« مرتضی حسنی خوانسار» می گوید: قرار بود مرتضی به مرخصی بیاید چند وقت گذشت و از او خبری نشد تا اینکه خود به اهواز رفتم و دوستانش را آنجا دیدم و سپردم به شهید بگویند که من به منزل اقوام رفته ام به آنجا بیاید با بچه ها نشسته بودیم که به یکباره صدای زنگ دَر شنیده شدم گفتم بچه دویید بابا برگشت همین که در را بازکردیم به ما خبر شهادت را دادند.
کد خبر: ۵۴۴۳۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۸
قسمت نخست خاطرات شهید «سید محمد آقاشنایی»
فرزند شهید «سید محمد آقاشنایی» نقل میکند: «هر شب جمعه سیدی به خوابش میآمد و او را به زیارت امام رضا (ع) میبرد. علت را پرسید. سید گفت: پُل چوبی که درست کردی، مزدت رو امام رضا (ع) در این توفیق زیارت داده.»
کد خبر: ۵۴۴۲۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷
گفتگو با همسر شهید «حشمت الله دانش»؛
همسر شهید «حشمت الله دانش»، میگوید: شهید مسئول تدارکات سپاه پاسداران بود، در مناطق مختلفی خدمت کرد تا اینکه عملیات مرصاد شروع شد و به منطقه اسلام آباد غرب اعزام می شود. او یادآور میشده؛ ما باید دین اسلام را حفظ کنیم اگر ما به جنگ با دشمن نرویم چه کسی می رود.
کد خبر: ۵۴۴۲۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷
همسر شهید جاویدالاثر «برامسی پور»:
همسر شهيد «رزوقی برامسی پور» از شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس میگوید: «خداوند را بابت داشتن بچه های خوبم شکرگزارم.» فیلم مصاحبه با همسر این شهید والامقام در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۴۴۲۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«ما، چون امکان بیرون آمدن و ایستادن در بیرون از سنگر برایمان مقدور نبود نمازهایمان را به صورت نشسته و در درون سنگر میخواندیم از سوی دیگر دشمن به این نتیجه رسیده بود که موقع نماز و یا خوردن صبحانه، ناهار و شام بهترین زمان برای وارد کردن تلفات به رزمندگان میباشد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۶
برگی از خاطرات؛
«در منطقه باراجین دست شهید علی میوهچین برای آموزش انواع سلاح ما بازتر بود در اینجا شهید میوهچین و شهید عبدالحسین قنبری نارنجک پرتاب میکردند و به ما مهلت جان پناه گرفتن هم نمیدادند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۶
خاطرات شفاهی مادران شهدا
مادر شهید «علی حیدری توانا» روایت میکند: «علی از سوی بسیج به جبهه اعزام شد و در خاک شلمچه به شهادت رسید. پیکرش سالها مفقودالاثر بود تا اینکه توسط پلاکش شناسایی شد.»
کد خبر: ۵۴۴۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۶
خاطرات شفاهی پدران شهدا
حیدر صفری پدر شهید «علیاصغر صفری» میگوید: «علیاصغر 14 سالش بودکه قصد رفتن به جبهه را در سر داشت. من نیز در این راه همراهش بودم. هر چه دوستانش به او می گفتند، که نمیتوانی به جبهه بروی قبول نمیکرد و طاقت ماندن در خانه را نداشت.»
کد خبر: ۵۴۴۱۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۵