سوار ماشین شدم، مثل همیشه حمد و سوره و شهادتین را خواندم و بعد آیه الکرسی را خواندم خیلی خوشحال بودم، به اهواز رسیدیم، ساعت هفت صبح گذشته بود، از ماشین پیاده شدم سورا ماشین دیگری شدم و تا سه راهی سوسنگرد خرمشهر رفتم، بعد سوار ماشین صلواتی شدم و به طرف مقرمان حرکت کردم که یکدفعه نگاهم به افق افتاد، جاده خلوت بود و دشت صاف اجازه دید وسیع میداد.
کد خبر: ۴۴۴۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
خاکریز خاطره «9»
پدر شهید هاشم اعتمادی در خاطره ای می گوید: «ماه محرم بود فرشاد 7 ساله بود خواهر و برادرش رو جمع کرده بود توی حیاط و براشون نوحه می خوند و اونا سینه می زدند. خودش هم سینه می زد و اشک می ریخت به حدی که بازوهاش می لرزید...» خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۴۴۴۷۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
خاطراتی پیرامون شهید «مجید اسدی»؛
تمام دلخوشی من این بوده وهست که مجید امر امام زمانش را اطاعت کرده وجانش رافدای اسلام کرد تمام دلخوشی من لبخند رضایت امام بود.
کد خبر: ۴۴۴۷۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
روزها و ساعت ها مي گذشت تا اينکه يک گروهي تشکيل داديم به نام ضربت تيپ 3 و مي رفتيم در قلب دشمن و ضربات محکمي به دشمن مي زديم و بر مي گشتيم و جز اين هم چاره اي نبود،
کد خبر: ۴۴۴۷۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
مادر «شهید محمّد مرتضوی» تعریف میکند: پرستار بیمارستان میگفت؛ شبهای جمعه با چنان سوز و گدازی دعای کمیل میخواند که همه را از خود بی خود میکند.
کد خبر: ۴۴۴۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
در خاطرهای از «شهیده شهناز حاجی شاه» میخوانیم، دختر غیرمسلمانی به خاطر دوستی با شهناز، مسلمان شد.
کد خبر: ۴۴۴۷۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
خاطراتی از شهید « جمشید شمس الدينيپور»؛
جمشید در خواب دیده بود: مادرجان ! امشب آقا امام زمان «عج» را خواب دیدم . اجازه دهید که یکی از پسرانتان در راه اسلام و دفاع از انقلاب ، شهید شود .
کد خبر: ۴۴۴۷۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
خاطرهای از « شهید محمد جواد تونی» در کتاب سیره شهدای دفاع مقدس، بیان شده که حس همنوعدوستی این شهید را حکایت میکند.
کد خبر: ۴۴۴۷۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
خاطرهای از «شهید عباس بابایی» در کتاب سیره شهدای دفاع مقدس، بیان شده که حس همنوعدوستی این شهید را حکایت میکند.
کد خبر: ۴۴۴۷۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
خاطرهای از «شهید علی اکبر ریوندی» در کتاب سیره شهدای دفاع مقدس، بیان شده که حس همنوعدوستی این شهید را حکایت میکند.
کد خبر: ۴۴۴۶۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
خاطرهای از «شهید یدالله کلهر» در کتاب سیره شهدای دفاع مقدس، بیان شده که حس کمک به فقرا و همنوعدوستی این شهید را حکایت میکند.
کد خبر: ۴۴۴۶۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
شهادت 25 آذر؛
شهید حمید ملایی شبانکاره در خاطره روز نوشت خود می نویسد: ساعت يک بعد از ظهر بود که به ناگهان در پادگان غوغايي شد راديو خبر از پيروزي بزرگ رزمندگان اسلام از جنوب مي داد خبر از آزادي بستان و رسيدن رزمندگان اسلام به مرز . بچه ها از خوشحالي سر از پا نمي شناختند همه به طرف ستاد رفتند و با شعارهاي تند از مسئولين مي خواستند ...
کد خبر: ۴۴۴۶۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
خاطرات دانش آموز غلامرضا گرزین/
یک روز غلامرضا نزد من آمد و گفت: مادر جان من می خواهم به جبهه بروم. به او گفتم: پسرم کتاب های سال آخر دبیرستان را گرفته ای پس درست را ادامه بده.
کد خبر: ۴۴۴۶۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
خاطرات جهادگران استان کرمان؛
بچه ها گفتند: تو ديشب بدون اينكه خودت هم بداني، رفتي پشت خاكريز دشمن و جلوي آب را بستي. ما هم ديشب نمي دانستيم تو كجايي و داري چه كار مي كني؛ اما امروز كه آب قطع شد، فهميديم كه ديشب کار تو بوده!
کد خبر: ۴۴۴۶۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
خاطرتی از شهید «رضا قندالی»؛
خاطراتی از شوخ طبعی شهید «رضا قندالی» از زبان دوستان و خانوادهاش بیان شده است که در کتاب سیره شهدای دفاع مقدس میخوانیم.
کد خبر: ۴۴۴۶۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
منتخبی از کتاب خاطرات شهدا؛
خاطرهای از شهید «سیّد هاشم آراسته» نقل شده است که از روزی که رزمندگان روبروی تانکهای عراقی قرار میگیرند و سیّدهاشم تیر میخورد حکایت میکند.
کد خبر: ۴۴۴۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
خاطرهای از «شهید محمود خضرایی» در کتاب سیره شهدای دفاع مقدس، بیان شده که حس همنوعدوستی این شهید را حکایت میکند.
کد خبر: ۴۴۴۶۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
کتاب «حمایل خونین گل سرخ» مروری بر خاطرات علیداد انصارینیک از بخش بهمئی در استان کهگیلویه و بویراحمد تا جبهههای جنگ است. «حمایل خونین» به حمایل شهید محمدرضا جهاننژادیان اشاره دارد و «گل سرخ» نام روستای محل زندگی و مقبره وی است.
کد خبر: ۴۴۴۵۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
خاطراتی پیرامون شهید «ذبیح الله دریجانی»؛
شهید دریجانی می گفت: برادران عزیز! سعی کنید در این منطقه و بر روی این خاک همیشه با وضو قدم بزنید. چون این جا خون شهدا ریخته شده و شما با پاهایتان از روی خون رد می شوید. پس بدون وضو پا نگذارید.
کد خبر: ۴۴۴۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۳
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید بسیار خندان و شوخ طبع بود. بسیار فعال و تودل برو. بچه ها رهبری کاریزماتیک و قلبی حمید را پذیرفته بودند. هیچ وقت ندیدم که حمید مستقیما کسی را امر و نهی کند. آن قدر با بچه ها رفيق بود که همه را با رفاقتش مجبور به کار مورد نظرش می کرد.
کد خبر: ۴۴۴۵۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۱