از شهادت تا سعادت خاطراتم آر بیادت
کد خبر: ۴۵۲۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
خاطراتی از شهید محمدرضا رضایی
همه بچه ها روی زمین دراز کشیدند . شهید محمدرضا رضایی هم روی زمین دراز کشید و من هم در پایین پای او که کمی گودتر بود دراز کشیدم و سرم را روی پای او گذاشتم در آن لحظات دائماً این ذکر را می گفت: الهی رضاً برضائک داشتم به او نگاه می کردم که در یک لحظه یک گلوله به قلب آن شهید اصابت کرد و در دم به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۵۲۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۲
متن زیر خاطره ای از کتاب هزار و یک شب عاشقی است که یک روز قبل از شهادت شهید محمد حسین عباسیان را روایت می کند.
کد خبر: ۴۵۲۲۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
نقش زنان دشتستانی و برازجانی در انقلاب اسلامی ایران خاطرات شفاهی شهربانو بی غرض.
کد خبر: ۴۵۲۲۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
خاطره ای شنیدنی از برادر شهیدمحمدرضا عثمانی؛
محمدرضا گفت: خدا را شکر که من در این تصادف کشته نشدم امیدوارم مرگ به نحوی دیگر در جبهه هنگام انجام ماموریت به سراغم بیاید و از فیض شهادت برخوردار شوم. اواخر پاییز سال همان سال بود که به آرزویش رسید.
کد خبر: ۴۵۲۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران ابرکوه گفت: بیش از 2 هزار مورد زندگینامه، وصیتنامه، خاطرات و یاداشت شهدا، جانبازان و ایثارگران ابرکوه در هشت جلد کتاب انتشار یافت.
کد خبر: ۴۵۲۱۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
سردار شهید حسینعلی خالدران،
وقتی مصاحبه تمام می شود آیت الله صدوقی به این شهید بزرگوار می فرمایند: که شما شهید می شوید
کد خبر: ۴۵۲۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
يك روز چيزهايي را كه از جبهه آورده بود، نشانم داد و گفت اينها يادگاري جبههاند. نگه داريد، وقتي بچههايم بزرگ شدند نشانشان بدهيد كه يادشان بيايد جنگ چه بود و ما براي ايران و مردم چه كرديم.
کد خبر: ۴۵۲۱۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۶
آخرین خواب ...
مادر ! نمی تواند باور کند که بچه اش به شهادت رسیده است . امیدوار به انتظار می نشیند که روزی فرزندش برمی گردد .
کد خبر: ۴۵۲۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۴
سال روز شهادت
مادر از طریق زن عموی قاسم دهناد متوجه شد که پسرش به شهادت رسیده. مادرش وقتی این سخن را شنید گفت این راهی است که خودش انتخاب کرده است
کد خبر: ۴۵۱۹۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
شهید «یوسف شریف» می گفت: هیچ وقت از من نخواهید این لباس مورد احترام امام زمان (عج) را از تن بیرون بیاورم. برای لباس بسیجی تا حد تقدس ارزش قائل بود. او آن چه را می گفت با عملش نشان می داد و ما نمی توانیم آن چنان که این بزرگوار درک کرده بود، به دورن او پی ببریم.
کد خبر: ۴۵۱۹۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۳
خاطراتی پیرامون شهید «یوسف شریف»:
از آقا مهدی(همرزم شهید) پرسیدند وظیفه ی اصلی برادر شریف چه بود؟ گفت: سئوال شما مثل این است که بپرسید اکسیژن به چه کار می آید؟ یوسف برای ما حکم هوای پاک را داشت.
کد خبر: ۴۵۱۹۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۹
خاطراتی از شهید «حمزه شهبا»؛
حمزه پيش مادرش آمد و گفت مي خواهم بروم، لباس ها و وسايلش را جمع كرد و خداحافظي كرد و رفت . بعد نامه نوشت و گفت من جبهه هستم ، شب عيد نوروز، شما شربت عيد را مي خوريد و من شربت شهادت را .
کد خبر: ۴۵۱۹۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۹
خاطرات خود نوشت شهید «محمد علی حاج لو» منتشر شد؛
روز عيد خاطرات از جبهه هاي حق عليه باطل روز عيد بود بچه های چادر ما که بیست و پنج نفر بودند هر کس هر چيزی داشت اوردند و سفره پهن کردند ميوه چند دونه، سال تحويل شد اول قران خواندند
کد خبر: ۴۵۱۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۷
مصاحبه با سردار باقرزاده
شهید غلامرضا رعیت یزدلی، يكم بهمن 1336، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش نوروز، کشاورز بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی ارشد در رشته علوم پزشکی درس خواند. پزشک بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. دوم فروردين 1361، در جاده دزفول - شوش بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای یزدل واقع است.
کد خبر: ۴۵۱۸۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
خاطرات پدر شهید
شهید غلامرضا رعیت یزدلی، يكم بهمن 1336، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش نوروز، کشاورز بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی ارشد در رشته علوم پزشکی درس خواند. پزشک بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. دوم فروردين 1361، در جاده دزفول - شوش بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای یزدل واقع است.
کد خبر: ۴۵۱۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
خاطرات اسرا؛
در مراسمات جشن معمولا با شیرینی های دست ساز از اسرا پذیرایی می شد؛ شیرینی ها را از آرد و نان های فانتزی تهیه می کردیم.آرد و نان ها را از بوفه ی اردوگاه تهیه می کردیم؛ اما در یک مقطعی حدود سه چهار ماه بود که دیگر آرد و نان فانتزی وارد اردوگاه نمی شد.
کد خبر: ۴۵۱۸۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۷
بهار سال ۶۷ از راه رسیده بود و منوچهر آرپی جی زن عملیات والفجر ۱۰ گوش به زنگ آغاز حمله بود فرمان حمله صادر شد و منوچهر هداوند میرزایی آنچنان که خود در وصیت نامه اش آورده است جان عزیزش را قربانی انقلاب و امام عزیز کرد
کد خبر: ۴۵۱۸۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۶
خاطراتی از عملیات والفجر 8(بخش نخست)؛
بعضی لشکرها بچه ها را توی کانکس هایی سوار می کردند که روی تریلی حمل می شد وفقط از طریق سوراخهای روی کانکس می توانستند نفس بکشند. اینجوری دشمن نمی فهمید نیرو داخل این کانکس هاست.
کد خبر: ۴۵۱۸۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۵
کتاب "پا به پای جنگ" نوشته مسعود بابازاده در 400 صفحه حاوی خاطرات رزمندگان و ایثارگران شرکت توزیع نیروی برق استان زنجان به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۵۱۷۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۶