نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - و خاطرات
خاطرات خود نوشت شهید «هادی محمدنفری» منتشر شد؛
شهید هادی در جواب گفت این عکس را برای روی حجله شهادتم میخواهم عکاس با تعجب گفت برادر تو را بخدا قسم این حرف را نزن (اول امتناع کرد و بالاخره عکس را انداخت) و بالاخره همان عکس بر روی ججله اش آویزان شد.
کد خبر: ۴۵۴۳۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۶

خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
به همديگر گفتند كه نياز به فال نيست ابوالفضل نوراني شده و فردا از جمع ما عروج خواهد كرد در همان شب بعد از پايان جمع دوستانه به او گفتيم بيا تا وصيت نامه را بنويسيم فردا شايد ديگر اين مهماني كوچك را ترك بگوئيم و به مهماني بزرگ نائل شويم و او با لبخندي مليح گويي كه از عروجش خبر داشت پاسخ مرا داد
کد خبر: ۴۵۴۰۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۶

شهدای کارگر
برای ازدواج راضی نمی شد. آخر به دایی او متوسل شدیم و از او خواستم تا عبدالرضا را راضی کند تا به خواستگاری برویم
کد خبر: ۴۵۴۰۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

شهدای کارگر
بعد از این مدت طولانی به منزل آمد و ازدواج کرد. زندگی مشترک آنها زیاد طول نکشید. این مدت که شهید بیمار بود همه برای بهبود سلامت ایشان دعا می کردیم
کد خبر: ۴۵۴۰۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

ابراهیم شهبازی در برادر «شهید اسماعیل شهبازی قوزلو» می گوید: باید جوانمردانه در برابردشمنان مقاومت کنیم.
کد خبر: ۴۵۳۹۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

شهدای اردیبهشت
در سال 64/1/27 در جبهه آبادان در گردان زرهي مشغول خدمت در لباس مقدس بسيجي بودم در آن موقع عمليات مقدماتي يك بود چنان بر دشمن آتش ريختيم كه جهنمي از آتش بود.
کد خبر: ۴۵۳۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

عباس کدائی
قبل از بازگشت به گرگان با دکتر معالج او صحبت کردیم. دکتر گفت: عباس به جر دستها و پاها کمرش هم شکسته است و خدا را شکر کنید که ترکش باعث قطع نخاع نشده است
کد خبر: ۴۵۳۹۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
فردا صبح براي زيارت به حرم امام رضا رفتيم و زيارت كرده نماز ظهر را خوانديم و به منزل عمو برگشتيم بعد از 2 روز با هم به دامغان برگشتيم كه اين خاطره به عنوان ماه عسل براي من و شهيد به حساب آمد و هميشه از آن سفر به خوشي ياد مي كرد.
کد خبر: ۴۵۳۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

برای روزه گرفتن خیلی ما را اذیت می کردند ، بنده خدا شهید محمد تندی خدایش بیامرزد به خاطر اینکه همیشه سحری را مخفیانه در زیر پتو میل می خورد و مخفیانه روزه می گرفت تا اینکه یک روز ماموران بعثی فهمیدند بردنش بیرون زیر آفتاب داغ تیر ماه عراق که هر روز یک الی دوسات نگاه کند به آفتاب ، چون جرمش این بود که در غیر ماه مبارک رمضان روزه می گیرد.
کد خبر: ۴۵۳۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۱

گفتگوی اختصاصی با دو جانباز و اسیر کرمانشاهی در یک اردوگاه؛
رضا نظری و عزیز ملکی دو جانبازی که درجنگ هشت ساله دفاع مقدس به مدت 10 سال در یک اردوگاه دراسارت بودند، از شکنجه ها، مقاومت ها و فداکاری های رزمندگان در آن زمان می گویند.
کد خبر: ۴۵۳۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۱

خاطراتی از شهید حسین جندالله
خطر های مسیر را گاهاً حسین جند الله با طنز بیان می کرد و از فرو رفتن به فکر های مأیوس کننده منحرفان می کرد. مثلاً در حوالی گردنه کوخان و مسیر جاده جنگل های اطراف جاده را قطع کرده بودند و زمین های آن را آتش زده بودند تا نیرو های تأمین جاده راحت تر به منطقه اشراف داشته باشند که ایشان در تأیید این کار ضرب المثلی را که هست بیان می کرد « برق فلانی ها را گرفت » یعنی برق هیبت ما، دشمن را گرفته و منطقه را سوزانده است و یا اینکه نگهبانان دشمن را دیده اند و برق از آنها پریده و جنگل را به آتش کشیده است. خلاصه این حرفها دلهره مسیر را از ما می گرفت زیرا بعضی از ماها بار اولمان بود که به کردستان می آمدیم. خلاصه با خوشی به سردشت رسیدیم.
کد خبر: ۴۵۳۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۹

امیران ارتش
کار اندک که به آن ادامه داده شود بهتر است از کار بسیاری که خستگی آورد
کد خبر: ۴۵۳۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۸

شهادت 7 اردیبهشت؛
شهید خداداد قشقايی در دفتر خاطرات خود می نویسد: با صداي بچه ها که براي خوردن سحري صدايم مي کردند از خواب بيدار شدم . سحري را که خورديم چند رکعت نماز قضا بجا آوردم ، تا موقع اذان صبح بعد از نماز و تعقيبات خوابيدم .
کد خبر: ۴۵۳۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

امیران ارتش
روزهای آخر خیلی به مزار می رفت. یکی از دوستانش به تازگی شهید شده بود. وقتی من اعتراض کردم در جوابم گفت: اشکال ندارد همه آخر یک روزی به همین جت می آییم.
کد خبر: ۴۵۳۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

مسابقه ی مجازی کتابخوانی «مرد ناتمام قصه» تا 22 اردیبهشت ماه، در پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی نوید شاهد برگزار می شود.
کد خبر: ۴۵۳۵۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۶

معرفی کتاب؛
چنانچه می‌خواهید با نحوه‌ی گذشت ساعت‌ها در اردوگاه‌های رژیم بعث برای رزمندگان ایرانی آشنا شوید کتاب «خاطرات پنهان» را بخوانید.
کد خبر: ۴۵۳۵۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

خاطره شهید امیر صمدی مقدم
آن روزها بر روی رمل های داغ منطقه و هوای بسیار گرم و در بیابان بودیم و از غذای لازم و کافی و میوه و وسایل رفاهی خبری نبود و در روز یک بار ماشین ریو ارتشی می آمد و مقداری نان و مقداری یخ و غذای گرم برای یک وعده می داد و می رفت و با بادهای شدیدی که می وزید شنهای رمل را به داخل یقلوی ها می ریخت.
کد خبر: ۴۵۳۵۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۰

بوی خوش و عطر خوش فضای اتاق را گرفته بود یکی گفت این عطر را کی زده است یکی از دوستان فریاد زد این بوی خوش نشان وجود امام است
کد خبر: ۴۵۳۵۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۸

پاسدار شهید حسن آقابابایی
شهید حسن آقابابایی، يكم مهر 1343، درروستاي مهدی آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش عسگر، کشاورز بود و مادرش مريم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. پانزدهم ارديبهشت 1364، در دزفول بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۳۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

شهید ابراهیم عسگری
شهید ابراهیم عسگری رنانی،يكم فروردين 1343، در شهر رهنان از توابع شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمد، ازکارافتاده بود و مادرش نرجس نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. سوم ارديبهشت 1366، با سمت قائم مقام بهداری گردان امام حسین در بانه بر اثر متلاشی شدن پای چپ و پهلوی چپ توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۳۴۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴