گذری بر خاطرات شهید "محمد رضا صفری"
شهید تحت تاثیر راهنمایی های آموزگار خود علاقمند به خط ولایت و رهبری شد و در همین راه خود را فدا کرد.
کد خبر: ۴۶۱۷۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳
خاطره از شهید "عبدالرسول آب بر" به روایت پدر
پدر شهید آب بر خاطره ای از ایام محرم از شهید نقل می کند. اما به گفته این پدر بزرگوار، هر وقت که صدای نوحه و عزاداری برای امام حسین را می شنود، می داند که فرزند او هم در جمع آنهاست و برای سالار شهیدان به سر و سینه می زند.
کد خبر: ۴۶۱۷۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
تصاویر دست نوشته های شهید داود نوروزی یکی از شهدایی که پیکرش مدتها در منطقه جا ماند به همت نوید شاهد منتشر شد.
کد خبر: ۴۶۱۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
جمعی از مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان در منزل شهدای خبرنگار حضور یافته و با آنان دیدار و گفتگو کردند.
کد خبر: ۴۶۱۶۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
معمولاً وقتی انسان خوابیده با ضربهای ناگهانی بیدار شود، حالت شوک به او دست میدهد. ولی شهید راشکی با این ضربه ناگهانی با خونسردی بیدار شد.
کد خبر: ۴۶۱۶۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
«تعزیه دریا»خاطرات حدیثه نوبخت، همسر شهید مدافع حرم سید جواد اسدی، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر میشود.
کد خبر: ۴۶۱۶۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
«غروب جاویدان» شامل خاطرات گروهی از اعضای جدا شده از سازمان منافقین درباره عملیات مرصاد تدوین شده و قرار است در قالب کتابی منتشر شود.
کد خبر: ۴۶۱۶۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
بار اولی که «احمد متوسلیان» را بر باند هلی کوپتر مریوان دیدم، ترسیده بودم. در آن لحظات بیش از هر چیز برادر احمد را فردی جدی و قاطع دیدم که حتی به قیمت اشکهای من هم از آنچه باید میشد، گذشت نمیکرد.
کد خبر: ۴۶۱۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
بار اولی که «احمد متوسلیان» را بر باند هلی کوپتر مریوان دیدم، ترسیده بودم. در آن لحظات بیش از هر چیز برادر احمد را فردی جدی و قاطع دیدم که حتی به قیمت اشکهای من هم از آنچه باید میشد، گذشت نمیکرد.
کد خبر: ۴۶۱۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
روایتی از رشادت یک فرمانده در مناطق عملیاتی جنوب کشور
بعد از خبر مجروحیت، گفت: «یک انگشتم قطع شده است». گفتم: اشکالی ندارد. گفت: «اگر اشکال ندارد، باید بگویم که دو انگشتم را از دست دادهام.» باز هم گفتم اشکال ندارد. پاسخ داد «حقیقتش این است که من یک دستم را از دست دادم.» گفتم «فدای سرت.» علیرضا وقتی خیالش راحت شد که ما از قطع شدن دستش واکنش بدی نداریم، به خانه آمد...
کد خبر: ۴۶۱۶۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰
یادی از روزهای اسارت
محمد مهاجری یکی از آزادگان سرافراز استان هرمزگان می باشد .وی در جریان جنگ تحمیلی به اسارت دشمن بعثی در می آید و مدت 45ماه و سه روز در زندان های عراق دوران زندگی اش را سپری می کند . خاطراتی از روزهای اسارت ایشان به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن عزیزمان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۶۱۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰
شبی امام عصر(عج) را در عالم رؤیا دیدم. ابهت ایشان باعث شد که نتوانم به ایشان نزدیک شوم. از همان فاصله عرض کردم سوالاتی دارم.
کد خبر: ۴۶۱۵۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰
مسئول ادبیات و تاریخ دفاع مقدس اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان هرمزگان از چاپ دو مجموعه خاطرات آزاده «سلیمان عرب» و «یعقوب صادقی» به قلم «محدثه حاجبی» و «سید زهرا حسینی» خبر داد.
کد خبر: ۴۶۱۵۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰
برگی از خاطرات آزاده عبدالرضا آذرنگ:
ضعف و ناتوانی بر وجود اسرا مستولی شده بود، دیگر نه نانی وجود داشت و نه آبی، فضای آسایشگاه مثل تنور داغ شده بود...
کد خبر: ۴۶۱۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰
روایتی شنیدنی از شهید مهدی یزدان پناه؛
من مصمم شدم که در خاک ایران بمانم و در جبهه ها به نبرد با دشمنان بپردازم و تا بیرون کردن دشمن از خاک پاک وطنم از پای ننشینم.
کد خبر: ۴۶۱۵۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰
خاطراتی از شهید "غلامرضا عزیزی نژاد"
دشمن بدون درنگ کاتیوشا و خمپاره شصت می فرستاد و ما در دیده بانی تماشا می کردیم که چطور خمپاره ها چند متری ما پایین می آید. بالاخره شب شد و من در حال چرت زدن بودم که متوجه سرو صدای زیاد بچه ها شدم ، موقعیت جوری نبود که به آنها بفهمانیم دشمن در 60 متری مان است. تا به خود آمدیم عراقی ها شروع به آتش ریختن کردند و صدای داد و فریاد بچه ها در آمد.اکثرا یا ترکش خورده بودند و یا موجی شده بودند.از 12 نفرمان فقط یک نفر نتوانست خود را از مهلکه بیرون ببرد و آن سرباز عباسی بود!
کد خبر: ۴۶۱۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹
نوید شاهد منتشر کرد
همزمان با فرارسیدن سالگرد شهادت شهید "علی اصغر پاريزي خبر" نوید شاهد استان یزد روزنوشته های این شهید گرانقدر از دوران جنگ را منتشر کرد.
کد خبر: ۴۶۱۴۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹
روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت سیزدهم
در آنجا پزشک مخصوص هر چند ساعت می آمد و خونش را آزمایش می کرد. حال پدر بسیار وخیم بود و گاهی بیهوش میشد و گاهی به هوش می آمد. غلظت خونش وضعیت عادی نداشت و این از همه بیشتر دکتر را نگران کرده بود.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴
روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دوازدهم
گفتم: بابا من نمی خوانم. شما احتیاج به روضه ندارید. از این به بعد هر وقت خواستم شما گریه کنید فقط می گویم امام حسین(ع).
کد خبر: ۴۶۱۴۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۳
روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت یازدهم
اصلا اول ماه خیلی ها میدانستند که پدر قرار است حقوق بگیرد و می آمدند. به خیلی از خانواده ها کمک می کرد. بی جهت نبود که همه می گفتند که او پدر ما هم هست، فقط پدر شما نیست
کد خبر: ۴۶۱۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۲