نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره ای
خاطره‌‌ای از شهید «محمد عیدزاده»
برادر شهید تعریف می‌کند: «تمام مردم آبادی او را با پاکی و صداقتش می‌شناختند، بیشتر مردم محل برای مشورت در کارهایشان به نزد او می‌آمدند و ...»
کد خبر: ۵۵۷۳۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «قنبر عبدالله‌زاده غلام‌شاهی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «به خواهرش می‌گفت به قدری حنا درست کن که پاهایم سوزش کند چون ممکن است دوباره برنگردم.»
کد خبر: ۵۵۷۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «حسین رنجبری نیاکی»
برادر شهید تعریف می‌کند: «انگار می‌‌دانست که این آخرین باری است که این خانه را می‌بیند و از این کوچه گذر می‌کند. رفتن و آمدنش 15 سال به درازا کشید، 15 سال منتظر آمدنش بودم.»
کد خبر: ۵۵۷۲۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰

قسمت دوم خاطرات شهید «مجید قدس»
هم‌رزم شهید «مجید قدس» نقل می‌کند: «کاملاً بیهوش شده بود. اصلاً صدای دکتر و پرستار‌ها را نمی‌شنید. هیچ سؤالی را جواب نمی‌داد تا اینکه صدای اذان بلند شد. نه تنها من، همه تعجب کرده بودند وقتی که دیدند با بلند شدن صدای اذان، مجید دست‌هایش را بالا برد و تکبیر گفت و مشغول خواندن نماز شد.»
کد خبر: ۵۵۷۲۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «ابوالقاسم جمعه‌پور گنجی»
برادر شهید تعریف می‌کند: «یکی از همشهریانمان که با هم در یک محله زندگی می‌کردیم همسنگر او بود. ابوالقاسم بیشتر از اینکه ناراحت خودش باشد، ناراحت همسنگرش بود.»
کد خبر: ۵۵۷۲۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «غلام خرگر»
خواهر شهید تعریف می‌کند: «اگر ما به جبهه نرویم، صدامیان کشور ما را تصاحب کرده و امنیت مردم را به خطر می‌اندازند. باید به حرف امام خمینی لبیک بگوییم تا بتوانیم دشمن را شکست دهیم.»
کد خبر: ۵۵۷۲۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹

همسر شهید «سیفور شعبانی وناشی» می‌گوید: به اتفاق برادر شوهرم به بازار رفتیم من یک دست تنگ و لیوان خریدم سیفور بسیار ناراحت شد. گفت: خانم من ناراحت می‌شوم شما دنبال تجملات هستید انسان باید یک زندگی بسیار ساده داشته باشد هر چه زندگی ساده‌تر باشد، روح انسان بیشتر در آرامش است.
کد خبر: ۵۵۷۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹

استان یزد؛
در راستای ترویج فرهنگ والای ایثار و شهادت و با هدف آموزش تخصصی نویسندگان نوقلم، فراخوان دومین همایش منطقه‌ای منتشر شد.
کد خبر: ۵۵۷۲۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸

خاطره‌‌ای از شهید «محمد کارگر»
مادر شهید تعریف می‌کند: «چند وقتی بود که سردرد خیلی عجیبی داشتم. شهید به خوابم آمد و گفت مادر چی‌شده؟، گفتم مادر سرم درد می‌کند و ....»
کد خبر: ۵۵۷۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸

برادر شهید «عبدالعلی حیدری» می‌گوید: شهید می‌گفت؛ کسی که کار را برای رضای خدا انجام دهد و بداند اجرش را خدا می‌دهد. نباید ترسی از مرگ داشته باشد. چون مرگ در راه خدا یعنی شهادت که آرزوی هر انسان خداجوی و عاقل هست.
کد خبر: ۵۵۷۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸

خاطره‌‌ای از شهید «بهرام نجفی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «همیشه می‌گفت من اولین شهید محله می‌شوم و این افتخاری برای شما و خانواده می‌شود اما دوستانش او را به تمسخر می‌گرفتند و او را گزافه گو می‌دانستند.»
کد خبر: ۵۵۷۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸

خاطره‌‌ای از شهید «خانعلی بلوچ محمد‌مرادی»
برادر شهید تعریف می‌کند: «دست‌های مادرم را بوسید و گفت مادرجان حلالم کن تو برایم هم مادر و هم پدر بوده‌ای و یک بار که به مرخصی آمد گفت دلم می‌خواهد شهید شوم.»
کد خبر: ۵۵۷۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷

قسمت دوم خاطرات شهید «غلامرضا رسولی‌پور»
مادر شهید «غلامرضا رسولی‌پور» نقل می‌کند: «چند سال منتظرش بودم. ماه رمضان خبر دادند می‌آید. فقط چند تکه استخوان بود. اشک ریختم نه برای رفتنش؛ احساس کردم غریب آمد.»
کد خبر: ۵۵۷۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸

قسمت نخست خاطرات شهید «غلامرضا رسولی‌پور»
مادر شهید «غلامرضا رسولی‌پور» نقل می‌کند: «هر وقت از جبهه می‌آمد، لباس بسیجی‌اش را می‌شست و مرتب می‌کرد و اگر نیاز به وصله داشت، می‌دوخت. آماده رفتن به جبهه می‌شد و می‌گفت: بسیجی باید نسبت به بیت‌المال دقت داشته باشه و به فکر نگه‌داری آن باشه.»
کد خبر: ۵۵۷۱۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷

خواهر شهید «سیدقاسم حسینی بائی» می‌گوید: شهید یک روز به مادر گفت؛ می‌خواهم همراه پدر به کاشی کاری بروم شما بیا آن جا به آخوند محل امضا بده و مادر همراهش رفت و او زودتر رفت و آن جا سفارش کرد.
کد خبر: ۵۵۷۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷

یادواره شهدای شهر اقبالیه و نخستین سالروز شهادت مدافع وطن ستوان یکم شهید «مهدی محمدی‌نسب» برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۷۱۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷

نخستین پوستر قرارگاه جهادی طرح خاطره نگاری با حضور مسئولین و اصحاب رسانه در شیراز رونمایی شد.
کد خبر: ۵۵۷۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲

قسمت نخست خاطرات شهید «مجید قدس»
معلم شهید «مجید قدس» نقل می‌کند: «شنيدم مجروح شده و یک چشمش را از دست داده است. رفتم عیادتش. می‌خواستم بگویم ناراحت چشم از دست رفته‌ات نباش! خیلی‌ها با یک چشم هم تو زندگی تونستن به موفقیت‌های بزرگی برسن که مهلتم نداد و گفت: این که فقط یک چشمه، دعا کنین همه تنم فدای اسلام بشه.»
کد خبر: ۵۵۶۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۳

همزمان با سالروز جنایت آمریکا در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۷ و ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایرباس ایران، مراسم شب خاطره شهدای این واقعه به همت حوزه هنری جنوب شرق تهران و دفتر امام جمعه شهرستان پیشوا برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۶۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۳

اولین کارگاه نویسندگان نوقلم با عنوان «ادبیات خلاق» با موضوع ایثار و شهادت توسط معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران ویژه خانواده‌های ایثار و شهادت برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۶۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۳