خاطره ای از شهید "کاظم صادقپور"
نوید شاهد - خوب در خاطرم است لحظه آخر که می‌خواست از درب خانه خارج شود دوباره برگشت و با نگاه غریبی به تمام خانه نگاه کرد. گویا به او الهام شده بود که دیگر برگشتنی در کار نیست. ما هم تا سر جاده روستا دنبال او رفتیم صورتش را بوسیدم او رفت و شهید شد. در ادامه متن کامل این خاطره را می‌خوانید.

به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید کاظم صادقپور، یکم مرداد ۱۳۴۵ درروســتای مهترکلاته از توابع شهرستان کردکوی دیده به جهان گشود. پدرش رمضان و مادرش هاجر نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش درجبهه حضور یافت. دوازدهم مرداد ۱۳۶۶ در میمک هنگام درگیری با نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رســید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده روستای روشن آباد تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.

 

وداع تلخ...

خاطره ای به نقل از خواهر شهید صادق پور

وقتی برادرم برای آخرین بار به مرخصی پیش من آمده بود. من از او محلی که خدمت می‌کرد را سوال کردم. او آنقدر کم صحبت بود که در جواب من گفت: یک گوشه کناری بی سیم چی هستم.

لحظه خداحافظی مرا محکم در آغوش کشید و گفت: خواهرم اگر خوبی یا بدی از من دیدی مرا حلال کن؛ و من هم به او گفتم برادر جان خدا پشت و پناهت.

درست کردن نان

زمانی که برادرم در خدمت سربازی بود هربار که از جبهه می‌آمد، چون نان محلی خیلی دوست داشت مادرم برایش درست می‌کرد. شب آخر با دوستانش منزل ما می‌آمدند و دور هم جمع می‌شدند و صبح روز بعد به اتفاق هم رهسپار جبهه می‌شدند.

الهام شدن

خوب در خاطرم است لحظه آخر که می‌خواست از درب خانه خارج شود و رهسپار جبهه‌های نبرد شود دوباره برگشت و با نگاه غریبی به تمام خانه نگاه کرد. گویا به او الهام شده بود که دیگر برگشتنی در کار نیست. ما هم تا سر جاده روستا دنبال او رفتیم صورتش را بوسیدم او رفت و شهید شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده