سه‌شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۰۶
رستمعلي نوري در تاريخ 25/ 7/ 1335 در روستاي ناوه در خانواده اي متدين و مذهبي به دنيا آمد.

زندگينامه شهيد رستمعلي نوري

 دوران كودكي:

رستمعلي نوري در تاريخ 25/ 7/ 1335 در روستاي ناوه در خانواده اي متدين و مذهبي به دنيا آمد. پدرش علي نوري و مادرش نقره محمدي در روستا به نيك نامي و سخاوتمندي معروف بودند. علي فرزند بزرگ خانواده بود و 2 خواهر و4 برادر داشت. در خانواده اي رشد نمود كه همگي عاشق اهل بيت بودند و او كه علاقه بسياري براي يادگيري مسائل شرعي داشت در هشت سالگي توانست قرآن را بخواند. در 12 سالگي با قواعد تجويدي قرآن آشنا شد و در همان سنين نوحه و مصيبت خواني را نيز فرا گرفت. محيط خانوادگي و ارتباط رستمعلي با مسجد و روحانيت و مراسم وعظ و نيايش از او انساني آگاه به مسائل حكومت طاغوت ساخت و او با ديده نفرت و انزجار به حكومت طاغوت و دست اندركاران آن مي نگریست. تا پنجم ابتدايي را در روستا درس خواند و بعد آن مدتها تحصيل خود را ادامه نداد، ولي همواره از پدرش كه روحاني روستا بود درس عشق و ايثار را فرا مي گرفت.

دوران سربازي:

رستمعلي در سال 1353 به سربازي رفت. 2 سال خدمت سربازي را در شرايط بسيار سخت در تهران گذراند. وي در اين دو سال طاقت فرسا لحظه اي تحت تاثير تبليغات رژيم جنايت پيشه قرار نگرفت. طبق گفته خود شهيد از همان ابتدا انواع و اقسام آموزشهاي سخت و طاقت فرسا برايشان گذاشته بودند وتمام اينها در تابستان بود. در آن سال ها ماه مبارك رمضان در فصل گرم تابستان قرار گرفته بود. مسئولين سربازان را از گرفتن روزه منع مي كردند بدليل آنكه روزه گرفتن سربازان را ضعيف و رنجور مي ساخت و هيچ امكاناتي براي مداواي آنان وجود نداشت. لذا هيچ كدام از سربازها حق روزه گرفتن نداشتند اما علي به هر سختي و مشقتي كه بود روزه های خود را مي گرفت. نهار خود را نگه مي داشت و سحر آن را ميخورد. وقتي فرمانده متوجه روزه گرفتن وي مي شود تهديدش ميكند كه تمام مرخصي هايش را لغو مي كند، در جواب علي مي گويد هر كاري دوست داري انجام بده، من به هر نحوي باشد روزه ام را مي گيرم و هيچ وقت نماز و روزه ام را ترك نمي كنم. در اين مدت در محيطي كه گفتن اسم قرآن جرم محسوب مي شد، ايشان ترجمه قرآن را نيز با قرآن هاي ترجمه دار فرا گرفتند.

اين دو سال سرار رنج تاثير عميق و سازنده اي در روح و جان رستمعلي نهاد آنچنان كه بعد از اتمام دوران سربازي، در مسجد محله، مردم را در جريان جنايات رژيم منحوس پهلوي قرار مي داد و با بيان انديشه هاي انقلابي حضرت امام و يارانش جوانان را براي انقلاب آماده مي ساخت.

 فعاليت هاي پيش از انقلاب:

پيش از انقلاب علي با آگاهي از جنايات حكومت فاسد و با رشد سياسي و اجتماعي خود وارد صحنه شد. با جمع كردن دوستان در مسجد و آگاه نمودن آنان به فساد اخلاقي رژيم طاغوت و ظلم و ستمي كه به علما و مخصوصا امام خميني وارد مي شد، قدم هاي مثبت و موثري در پيشبرد انقلاب به سهم خويش برداشتند و هميشه همراه با جوانان روستا در تظاهراتي كه در شهرستان بجنورد برگزار مي شد شركت مي كردند. مردم روستاهاي مجاور آنها را تهديد كرده بودند كه در صورت رفتن به تظاهرات ماشين آنها را آتش مي زنند ولي علي و دوستانش توجهي به اين تهديدها نداشتند. علي در سال 1357 با خانم گوهر شاد اميري ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج 5 فرزند است،3 پسر ايشان هادي ، حسن و حسين و 2 دخترشان حميده و راضيه نام دارند.رستمعلي قبل از رفتن به جبهه به بنايي مشغول بود و از اين طريق امرار معاش مي نمود.

 شهيد نوري و دفاع مقدس:

علي جزء منقضي هاي سال 56 بود. بعد از شروع جنگ و اعلام دولت جمهوري اسلامي مبني بر اينكه منقضي هاي سال 56 برگردند ومابقي خدمتشان را به پايان برسانند ايشان به محض شنيدن اين خبر، بدون اندكي درنگ خودشان را معرفي كردند. بعد از آنكه 6 ماه را در كردستان گذراندند طولي نكشيد كه فرمان امام خميني جهت تشكيل بسيج براي جلوگيري از پيشروي عراق به داخل خاك ايران صادر شد. رستمعلي در اولين فرصت براي اعزام به منطقه جنگي اعلام آمادگي نمود و به عضويت سپاه درآمد و پا در صحنه ايثار و شهادت نهاد.

رستمعلي نوري به مدت 7 سال و 8 ماه به غير از مرخصي ها در مناطق جنگي جنوب و غرب كشور حضوري فعال داشت و در عملیات های زیر شرکت نمود:

1- طريق القدس

2- عمليات رمضان در سال 1361

3- عمليات والفجر 3 درسال 1362

4- عمليات والفجر4 در سال 1362

5- عمليات خيبر به عنوان معاون گردان در سال 1363

6- عمليات والفجر 8 در سمت معاون گردان در سال 1364

7- عمليات تك مهران در سال 1365

8- عمليات كربلاي 5 در سمت فرمانده گردان

9- عمليات كربلاي 10

 علي در مرخصي هايي كه مي آمد سعي كرد تا ادامه تحصيل دهد وتا كلاس سوم راهنمايي بخواند و نيز در كلاس هاي حوزه شركت مي كرد و از محضر روحانيون استفاده مي نمود.

 نقش شهيد در تك مهران:

در ارديبهشت سال 1365 رستمعلي نوري با سمت معاون گردان در ايلام مشغول آموزش نيروهاي بسيجی بود. روزي خبر رسيد كه شب گذشته دشمن ، مهران را به تصرف درآورده و در حال حركت به سمت ارتفاعات كله قندي است. فرمان اين بود كه علي همراه نيروهايش به منطقه درگيري برود و از پيشروي دشمن جلوگيري كند. گردان نصرالله كه علي فرماندهي آن را به عهده داشت در پي انجام اين مسئوليت بطرف كله قندي مي روند. در پاي ارتفاعات، علي افرادش را به دو گروه تقسيم مي كند. گروه اول در دامنه مستقر مي شوند و گروه ديگر به فرماندهي وي در سمت راست كوه مستقر مي شوند تا اگر احيانا افرادي كه در دامنه مستقر شدند به تنگنا افتادند و قادر به پيشروي نبودند، علي و نيروهايش ارتفاع را از تصرف دشمن مصون نگه دارند. با فرا رسيدن صبح، دشمن به قصد تصرف ارتفاعات كله قندي حركت كرد. در اين نبرد رزمندگان راه و رسم جانبازي و فداكاري را به نمايش گذاشته بودند و با فريادهاي رعدآساي الله اكبر و هجوم هاي صاعقه آور خود به دشمن مي تازيدند. رزمندگان توانستند دشمن را به عقب برانند و مناطقي را كه دشمنان ديو صفت به تصرف درآورده بود باز پس بگيرند.

 ويژگي هاي برجسته شهيد نوري:

همه علي را به ساده زيستي مي شناختند. هرگز فريب مقام و پست را نخورد و با آن سمتي كه داشت در كارهاي چادر اعم از نظافت چادر و شستن ظروف كمك مي كردند. هرگاه يكي از برادران ديني اش مشكلي داشت سعي در برطرف نمودن آن مي كرد، اگر يكي از نيروهاي بسيجي يا مشمول پول نداشت كه به مرخصي برود شهيد بدون آنكه كسي متوجه شود مبلغي پول به آنها مي داد و هر گاه آنها مي خواستند پول علي را پس دهند او امتناع مي كرد.

علي از كساني بود كه نه تنها با دشمن خارجي مي جنگيد بلكه با هوا و اميال واهي نفس در پيكار بود. همیشه رزمندگان و دوستان را به نماز جماعت دعوت مي كرد و هر گاه گردان در محلي مستقر مي شد وي سعي مي كرد مكاني براي اداي فريضه نماز جماعت درست كند. هيچگاه روزه اش را ترك نكرد حتي با وجود جراحت هايي كه داشت حاضر نبود روزه نگيرد. او فردي قانع به حق خود بود و هيچگاه از بيت المال استفاده شخصي نمي كرد.

 نحوه شهادت:

در سال 1370 در خط حسينيه ي اهواز بعد پايان جلسه اي كه تمام فرماندهان و معاونين گردانها را دعوت كرده بودند رستمعلي نوري به همراه يكي از رزمندگان در حال صحبت ميان ماشين هايي كه پارك شده بودند مي روند. آن دو گرم صحبت مي شوند و بر روي زمين مي نشينند از سوي ديگر راننده ها بسوي ماشين ها مي آيند. يكي از رانندگاني كه  علي جلوي ماشين او نشسته بود بي اطلاع از حضور علي و دوستش به جلو مي راند. علي بين دو ماشين قرار ميگيرد و به سختي مجروح مي شود. او را به بيمارستان اهواز مي رسانند و بعد چند روز به بيمارستان ساسان تهران منتقل می كنند. شدت جراحت و آثار سموم شيميايي علي را از پاي درمي آورد و رستمعلي نوري در تاريخ 29/ 9/1370 در بيمارستان جان به جان آفرين تسليم مي كند.

علي وصيت كرده بود كه با آن راننده اي كه سهوا مرتكب اين كار شده بود كاري نداشته باشند و باعث اذيت و رنجيده خاطر شدن او نگردند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده