دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۸۷ ساعت ۰۳:۵۰
بعد از ظهر سي و يكم شهريور ماه 1359 آنگاه كه سربازان عراقي، ميلههاي مرزي شلمچه را با هدف اشغال 3 روزه خوزستان پشت سر گذاشتند، تصرف سهل و بيدردسر خرمشهر را به عنوان اولين گام در دستور برنامههاي خود داشتند. شرايط سياسي حاكم بر منطقه و عدم انسجام نيروهاي مسلح ايران، متأثر از انقلاب نوپاي اسلامي، اشغال خرمشهر را براي آنان بسيار آسان جلوه ميداد. براي همين، نيرويي به استعداد تنها يك گردان مأمور اشغال خرمشهر شد. اما خرمشهر با دستهاي خالي و تنها با تكيه بر ارادههاي پولادين جمعي معدود، 34 روز مقاومت كرد و در پايان نه با يك گردان، بلكه با هجوم يك لشكر به اسارت درآمد. همين وقفه 34 روزه بود كه فرماندهان عراقي را در ادامه گامهاي بعدي دچار ترديد نمود.

مقدمه: بعد از ظهر سي و يكم شهريور ماه 1359 آنگاه كه سربازان عراقي، ميلههاي مرزي شلمچه را با هدف اشغال 3 روزه خوزستان پشت سر گذاشتند، تصرف سهل و بيدردسر خرمشهر را به عنوان اولين گام در دستور برنامههاي خود داشتند. شرايط سياسي حاكم بر منطقه و عدم انسجام نيروهاي مسلح ايران، متأثر از انقلاب نوپاي اسلامي، اشغال خرمشهر را براي آنان بسيار آسان جلوه ميداد. براي همين، نيرويي به استعداد تنها يك گردان مأمور اشغال خرمشهر شد. اما خرمشهر با دستهاي خالي و تنها با تكيه بر ارادههاي پولادين جمعي معدود، 34 روز مقاومت كرد و در پايان نه با يك گردان، بلكه با هجوم يك لشكر به اسارت درآمد. همين وقفه 34 روزه بود كه فرماندهان عراقي را در ادامه گامهاي بعدي دچار ترديد نمود. اين ترديد آنگاه جديتر شد كه دريافتند تمام اين كابوس 34 روزه را گروه معدودي زن و مرد رقم زدهاند كه قريب به اتفاق آنان غير نظامي بوده و كمترين آشنايي با كاربرد سلاحهاي سبك نيز نداشتهاند. اينكه در آن 34 روز در خرمشهر چه گذشت و كوچه پسكوچههاي شهر شاهد خلق چه صحنههايي بود، متأسفانه آنگونه كه بايد منعكس نشده است. شايد هم درخشش تاريخي سوم خرداد و حماسهآزادسازي خرمشهر باعث شده است تا مقاومت اسطورهاي اين شهر در آغازين روزهاي دفاع مقدس كمتر مورد توجه قرار گيرد. باز در اين ميان نقش مؤثر و شورانگيز زنان مسلمان در شكلگيري حماسه مقاومت بيشتر مورد غفلت واقع شده است. وقتي تاريخ مقاومت خرمشهر را ورق ميزنيم و رفتار زنان مدافع را در آن ميبينيم، بهت و حيرت تمام وجودمان را ميگيرد. آري اينان زنان و دختران خرمشهرند. شهري كه نظام شاهنشاهي سالها كوشيد تا بافت مذهبي آن را از هم بپاشد. خرمشهر بهبهانه بزرگترين بندر تجاري ايران، محل آمد و شد اتباع خارجي بود و همه تلاش رژيم اين بود كه فرهنگ بومي از منطقه رخت بربندد و تمدن بزرگ جايگزين آن گردد و در اين بين زنان بيشتر از همه در معرض آسيب بودند. اما اكنون بعد از 2 سال، خرمشهر نشان ميدهد دختران و زناني دارد كه ميتوانند خالق حماسههايي باشند كه نه تنها زن مسلمان بلكه هر انساني بر آن ببالد. زناني كه غالب آنها جوان و كمتر از 20 سال سن داشتند اما با تأسي بهحضرت فاطمه(س) و زينب كبري(س) در صحنه ماندند تا مردان همچنان مرهون شجاعتهاي آنان باقي بمانند. در اين مقاله سعي داريم ضمن مرور تاريخ مقاومت زنان در دفاع 34 روزه خرمشهر، اسوههايي قابل پيروي را پيش چشم نسل حيرتزده امروز قرار دهيم تا بدانند چگونه ميتوان با ظرفيتهاي كنوني، بهعاليترين مراتب انساني دست يافت. چگونگي حضور با آنكه تحركات نظامي عراق در مرز شلمچه از مدتي پيش از آغاز رسمي جنگ مشهود بود و اين تحركات در مواردي به درگيري محدود ميان پاسگاههاي مرزي دو كشور انجاميده بود، اما كمتر كسي انتظار هجوم گسترده ارتش عراق را به خرمشهر داشت. انفجار گلولههاي توپ و خمپاره در كوچهها، خيابآنها و ميادين شهر در سي و يكم شهريور 1359 گرچه باعث رعب و وحشت ساكنين شهر شد اما بسياري از مردم آن را يك درگيري موقت قلمداد كرده و گمان ميبردند كه طي مدت كوتاهي، شرايط عادي به منطقه باز ميگردد. اما بعد از چند روز و تشديد قابل توجه درگيريها و اوج گرفتن ميزان تلفات جاني، تلخي جنگ در كام همه نشست و مهاجرت آغاز شد. بسياري از مردم سراسيمه و با بهجاي گذاردن مال و اموال خود، با هر وسيله ممكن، خرمشهر را به مقصد شهرها و روستاهاي اطراف ترك كردند. اما گروهي نيز ماندند تا مانع از سقوط شهر گردند. در اينجا تنها مردان نبودند كه براي دفاع همه جانبه در برابر هجوم دشمن، صفآرايي كردند. بلكه حضور چشمگير زنان و دختران نيز در صفوف مستحكم مدافعين، بسيار قابل توجه بود. متأسفانه به دليل شرايط بحراني و غير قابل پيشبيني آن مقطع و نيز به دليل عدم سازماندهي مشخص در برآورد و ارسال نيرو آمار دقيقي از تعداد زنان حاضر در صحنه نبرد در دست نيست. اما از ميان روز نوشتها و همچنين لابهلاي خاطرات به چاپ رسيده ميتوان نام دهها زني را يافت كه در آن روزها خالق صحنههايي بزرگ شدند. مسأله حضور زنان در خطوط مقدم نبرد. يك مسئله مسبوق است. براي نمونه تاريخ جنگهاي جهاني اول و دوم پر است از صحنههايي كه در آنها زنان، دوشادوش مردان در نبرد شركت كرده و تلخي جراحت و اسارت را به جان خريدهاند و بسياري نيز جان خود را از دست دادهاند. اما هر نگاه منصفآنهاي تأييد ميكند كه شركت جستن يك دختر يا زن مسلمان در رويارويي مستقيم با دشمني كه بههيچ پيمان انساني و بينالمللي پايبند نيست تا چه اندازه دشوار است و همين نكته او را از موارد مشابه خود در جنگهاي ديگر متمايز ميكند. اين مسأله را با توجه به روزهاي مقاومت خرمشهر بررسي ميكنيم. مخالفت با حضور زنان اولين گروهي كه با ماندن دختران در خرمشهر مخالفت ميكردند، خانوادهها بودند. بسياري از خانوادههايي كه تصميم بهمهاجرت از شهر گرفته بودند مايل نبودند كه زني از آنها در شهر بماند. نوشين نجار يكي از اين موارد را بيان ميكند: دوستان و بستگان نزديك در منزل ما جمع شدند تا براي خروج از شهر تصميم بگيرند. من در مقابل پدرم ايستادم و گفتم كه همراه شما نميآيم. چون من دختري بودم كه از لحاظ اخلاقي و درسي زبانزد فاميل بودم. پدرم به خاطر نافرماني سيلي محكمي به صورتم زد. بعد از اين جريان از خانه خارج شدم. اما مخالفت با حضور زنان و دختران در خرمشهر تنها به خانوادهها محدود نميگشت. بلكه بسياري از فرماندهان و رزمندگان مرد نيز با اين حضور موافق نبودند، ترس از اسارت، عمده دليل آنان براي اين مخالفت بود. زهرا حسيني در اين رابطه خاطره جالبي دارد: روبروي مسجد جامع، مطب دكتر شيباني بود كه تبديل شده بود به محل تجمع جمعي از خواهران، آنجا هم محل مداواي مجروحين بود، هم انبار مهمات و هم محل استراحت خواهران. بعضي از آقايان و از جمله شيخ شريف دكتر شيباني را مجاب كرده بودند كه مطب را از ما پس بگيرد و ما مجبور شويم از شهر برويم. ما هم جلوي مطب تحصن كرديم. شيخ شريف آمد. ما گفتيم بالاخره اين شهر نظافت ميخواهد، غذا ميخواهد، كارهاي پشتيباني ميخواهد. شما مگر چقدر نيرو داريد كه اين كارها را بكنيد. او بعد از صحبت، قانع شد و اجازه داد ما بمانيم. محدوديتهاي شرعي براي زناني كه پايبند اعتقادات ديني نيستند و اساساً دغدغه مذهبي ندارند، حضور در ميدان امر سادهاي است. آنها با پيوستن به مردان، همچون آنان لباس ميپوشند. همچون آنان استراحت ميكنند و همراه آنان در شاديها حضور دارند و تحت تأثير شرايط نبرد، آنچه برايشان رنگ ميبازد، حفظ حريم جنسيت و زنانگي است. شواهد بهخوبي نشان ميدهد كه در اين گونه موارد، مفاسد اخلاقي چگونه محل بروز مييابد. اما زن خرمشهري، يك زن مسلمان است. با همه ويژگيهاي خاص خود. گرچه اسلام مجوز جهاد در دفاع را براي زنان صادر نموده است. ولي نوع حضور آنان را نيز در ميدان محدود كرده است. حفظ حجاب در هر شرايطي، رعايت كامل مسايل شرعي در مراوده با مردان، تفكيك محل استراحت و نظافت و... اكنون بايد اعتراف كرد كه حضور در چنين ميداني، بسيار دشوار است. زهرا حسيني ميگويد: به ما خبر دادند كه در منطقه پليس راه، جنازه يكي از شهدا روي زمين مانده. من تصميم گرفتم هرطور شده بروم و جنازه را به قبرستان منتقل كنم. از طرفي عوامل دشمن و ستون پنجم در شهر پراكنده بودند و ممكن بود به من صدمه برسانند. براي همين 3 سرباز را با خود بردم با هر زحمتي بود بالاي سر شهيد رسيديم. چند روز از شهادتش مي گذشت. تركش، شكمش را پاره كرده بود و امعاء و احشايش بهآسفالت چسبيده بود. بهطوري كه وقتي برش گردانديم صداي جزجز بلند شد. سربازان گفتند نميشود او عقب برد چون رودههايش پخش شده بود. اما من اصرار كردم. گفتند بايد چيزي باشد كه جنازه را در آن بپيچيم و ببريم. هرچه گشتيم چيزي پيدا نكرديم و من ناچار چادرم را درآوردم، شهيد را روي چادر گذاشتيم و به عقب منتقل كرديم. البته روسري داشتم. وقتي برگشتم رفتم و چادر مادرم را گرفتم و اين تنها روزي بود كه من براي چند ساعت بدون چادر بودم. محدوديتهاي عرفي تحت تأثير فضاي فرهنگي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، برخي محدوديتها در خصوص زنان بهكار گرفته ميشد كه شايد چندان هم ريشه مذهبي نداشت كه اين گونه موارد هم به نوبه خود كنش اجتماعي زنان را محدودتر ميكرد. مريم امجدي در خاطراتش ميگويد: دايي عزيز ]پس از نااميد شدن از بردن من[ با ناراحتي رفت. برگشتم و نزديك انبار مهمات ايستادم. محمود فرخي آمد و گفت اين آقا كي بود. گفتم چطور؟ گفت براي چه باهاش روبوسي كردي؟ گفتم خب داييام بود ـ خب داييت باشه. درست نبود تو اين محيط و تو اين موقعيت شماها باهم روبوسي كنين. نوع سازماندهي هر چند تمامي زنان و دختراني كه براي دفاع از حيثيت ملي و ديني خود در خرمشهر ماندند كاملاً داوطلبانه و بدور از هرگونه اجباري اقدام به اين كار كردند اما نوع سازماندهي و به كارگيري آنان در دو قالب قابل بررسي است. وقتي تاريخ مقاومت خرمشهر را مرور ميكنيم، اسامي برخي تشكلها و گروهها كه هر يك گوشهاي از بار سنگيني دفاع را بر دوش داشتهاند بهچشم ميخورد و گروهي از مدافعين زن، در قالب همينگروهها مشغول مبارزه بودهاند: مكتب قرآن ـ اين تشكيلات بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در خرمشهر تأسيس شد و جهتگيري فعاليت خود را آموزش و بسط ايدئولوژي اسلامي قرار داد. تشكيل كلاسهاي عقيدتي و سياسي و نيز برپايي اردوهاي تفريحي از عمدهترين فعاليتهاي اين گروه بود. ساختمان مكتب در خيابان چهلمتري قرار داشت و تعداد قابل توجهي از دختران و زنان تحت پوشش اين تشكيلات فعاليت ميكردند. با شروع جنگ، اعضا و وابستگان مكتب قرآن، ساختمان مكتب را محلي براي پشتيباني رزمي از رزمندگان قرار دادند. گروه ابوذر ـ اين گروه بعد از شروع جنگ و با جهتگيري مبارزه با متجاوزين توسط جمعي از جوانان آباداني و خرمشهري پايهگذاري شد. مقر اصلي گروه، در آبادان بود و فعاليت عمده آن، جذب و ارسال نيرو و مهمات به خطوط مقدم نبرد بود. با اينكه بيشتر اعضا و مرتبطين گروه، مردان بودند اما گروهي از زنان نيز در قالب فعاليتهاي اين گروه در نبردها شركت ميكردند. فداييان اسلام ـ اين گروه نيز بعد از انقلاب و با هدف مبارزه با ضد انقلاب و متجاوزين بعثي شكل گرفت. عمده فعاليت اين گروه در روزهاي مقاومت، مبارزه در خطوط مقدم درگيري بود. تعدادي از زنان مدافع نيز تحت پوشش فداييان اسلام فعاليت ميكردند. اين گروه پس از سقوط خرمشهر. در شهر آبادان بهطور گستردهتر بهفعاليت خود ادامه داد. حزب جمهوري اسلامي ـ اين حزب، با پيروزي انقلاب اسلامي اعلام موجوديت كرد و در بيشتر نقاط كشور تأسيس شعبه كرد. عمده فعاليت حزب، آموزش و نشر مسايل عقيدتي اسلام و نيز آشنا ساختن مخاطبين با مباحث سياسي روز بود. ساختمان اين حزب در خرمشهر در خيابان چهلمتري واقع شده بود. واحد خواهران اين حزب جمعي از خواهران مرتبط با خود را در ساختمان حزب سازماندهي كرده بود. حضور خودجوش ـ در ميان زنان مدافع خرمشهر گروهي نيز بيآنكه سابقه فعاليت خاصي داشته باشند به جمع ديگران پيوستند كه عمدتاً توسط بسيج خواهران سپاه خرمشهر سازماندهي به كار گرفته شدند. گروهي نيز به مراكز امداد مراجعه و به فعاليت پرداختند. زنان غير بومي ـ در داستان مقاومت خرمشهر، با افراد غير بومي بسياري برخورد ميكنيم كه براي دفاع از هويت ملي و اسلامي خود از جاي جاي ميهن خود را به خرمشهر رسانده و بيهيچ چشمداشتي آنچه در توان داشتند را در طبق اخلاص نهادند. در اين ميان نيز زنان جايگاه خود را به خوبي حفظ كردهاند. خانم فاطمه ناهيدي از آن جمله است. همچنين سهام طاقتي در خاطراتش به دو دختر اصفهاني اشاره دارد كه خود را به خرمشهر رسانده و در دفاع شركت كردهاند. طاقتي توضيح ميدهد كه يكي از اين دو در حين نبرد به شدت مجروح ميشود. تنوع فعاليت از نكات جالب و تأمل برانگيز در خصوص نوع حضور زنان در ايام مقاومت اين است كه هيچ يك از آنها با شرط فعاليت مشخص و معيني در شهر نمانده است. تمامي زناني كه بعدها خاطرات خود را به نوعي ارائه دادهاند بر اين نكته تأكيد داشتهاند كه ما مانديم تا شايد بتوانيم باري را از دوش مدافعين برداريم. آري آنها در كمال اخلاص هر كاري كردند نوع فعاليت زنان را در ايام مقاومت ميتوان به چند دسته تقسيم كرد. فعاليت امدادي بسياري از زنان، به دليل نياز مبرم، در بيمارستآنها و مراكز امداد به كار مداوا و پرستاري از مجروحين مشغول بودند. بيمارستآنهاي طالقاني، مصدق، شركت نفت، بيمارستآنهاي خصوصي همچنين مراكز و پستهاي امداد كه در جاي جاي شهر بر پا ميشد، محل فعاليت اين زنان بود. برخي از آنان كه سابقه آموزش يا كار امدادگري نداشتند توسط دوستان و آشنايان خود، يك آموزش فوري را پشت سر گذاشتند و بلافاصله مشغول به كار ميشدند. در مواردي نيز اين امدادگران همراه رزمندگان، به منطقه درگيري اعزام و در همانجا به مداواي مجروحين ميپرداختند. زهره فرهادي يكي از اين صحنهها را توصيف ميكند: عراقيها در ورودي گمرك را به شدت زير آتش داشتند. يك نفر كنار اين در مجروح افتاده بود. به هر زحمتي بود پانسمانش كردم و آن برادر و خواهر وطنخواه كه باهم بوديم مجروح را سوار جيپ كردند و به عقب بردند. من ماندم تنها. امكان داشت هر لحظه اسير بشوم. چرا كه 100ـ150 متر بيشتر با عراقيها فاصله نداشتم... از دور ديدم يك نفر با لباس سبز كه مخصوص عراقيها بود نزديك ميشود. ... آمد نزديك ديدم از بچههاي خرمشهر است به من گفت نميترسي؟ گفتم اگر ميترسيدم اينجا نبودم. پانسمانش كردم و رفت. فعاليتهاي خدماتي با توجه به كمبود شديد نيروي رزمنده، بيوجود زنان، امور خدماتي شهر به كلي تعطيل و شرايط بحرانيتر ميشد و شير زنان مدافع، بيهيچ ادعا و چشمداشتي خاضعانه تمامي كارهاي معطل مانده را انجام داده و در اين راه از هيچ تلاشي مضايقه نميكردند. آشپزي، نظافت محيط، كفن و دفن شهدا، نگهباني از قبرستان در برابر هجوم سگها از جمله اين فعاليتهاست. زهرا حسيني ميگويد: سرويس بهداشتي مسجد جامع، به دليل ازدحام نيرو، چندان وضعيت مطلوبي نداشت. براي همين، هر روز براي تميز كردن آن اقدام ميكرديم. باور كنيد اگر خانه خودمان بود اين كارها را نميكرديم. اما ميدان، ميدان ديگري بود. تا زانو توي كثافت ميرفتيم. دستمان را فرو ميبرديم و چاه را تميز ميكرديم. برايمان خيلي سخت بود. اما حفظ شرف و دين اجازه ترديد به ما نميداد. بايد هر كاري كه از دستمان برميآمد ميكرديم. پشتيباني رزمي ساختن سنگر، ارسال مهمات به خط مقدم، نگهباني از انبار مهمات و تخليه ماشينهاي حاوي تسليحات از عمدهترين فعاليتهاي رزمي زنان در ايام مقاومت است. سهام طاقتي ميگويد: يك روز مهدي آلبوغبيش آمده بود كه به ما سر بزند. گفت اينجا خطرناكه. نبايد شبها اينجا بخوابين. چون تو گوشه و كنارش مهمات انبار كرديم. برين بلوار رو به رو براي خودتان خندق و گودال بكنين و مستقر بشين. تا هم در امان باشين و هم مواظب باشين كه منافقا براي بردن مهمات نيان. ما در آن زمان نميدانستيم مهمات تا چه حدي خطرناك است. حتي روي صندوقهاي فشنگ ميخوابيديم. آلبوغبيش ميگفت روي صندوقها نخوابين. اگر يه تير به شما يا به اين صندوقهاي فشنگ بخوره، همهتون ميرين هوا. شركت در رزم اما بدون شك حضور مستقيم زنان در رويارويي با دشمن متجاوز از شورانگيزترين قطعههاي داستان مقاومت است. آنان خود را وقف دفاع از شهر كرده بودند. در هر زمان و هر مكان و براي هر خدمتي. از نظافت خيابان بگير تا حضور در سنگرهاي خون آلود خط. مريم امجدي يكي از دختراني است كه بارها و بارها در نبردهاي نزديك با مزدوران عراقي شركت داشته است: من و زهره قبل از رسيدن به گمرك از ماشين پايين پريديم. عراقيها تا گمرك رسيده بودند و ما براي دفاع رفته بوديم. مي خواستيم تا آنجا كه سلاح و مهمات داريم بجنگيم. مسافتي را زيگزاگ رفتيم. از بشكه كارتن و جعبههاي چوبي خيلي بزرگ به عنوان سنگر استفاده ميكرديم و براي هم خط آتش مي بستيم. يعني براي جلو رفتن بچهها و كم شدن حجم تيراندازي دشمن اسلحه را روي رگبار مي گذاشتيم و از بالاي سر بچههايي كه دولا دولا جلو مي رفتند به طرف دشمن تيراندازي ميكرديم تا آنها راحتتر بتوانند تغيير موضع بدهند. سنگر به سنگر جلو رفتيم تا به جايي رسيديم كه ريل راه آهن بود... رياض ثامري بدون هماهنگي جلو رفت يكي از بچهها به دنبالش رفت و بعد از چند دقيقه خبر آورد كه رياض تير خورده و زمين افتاده است.... حضور روحيه بخش هر چند حضور زنان در آن 34 روز توانست در رفع و فتق امور دفاع، مؤثر و مفيد باشد اما بيهيچ ترديدي، بزرگترين و حياتيترين فايده حضور آنان را بايستي در ايجاد آرامش رواني و دلگرمي رزمندگان دانست. گرچه در روزهاي آغازين مقاومت، مخالفتهايي با حضور زنان در شهر صورت ميگرفت اما بهمرور اين ديدگاه تغيير كرد. به واقع همين عامل بوده است كه مردان را به آنجا رساند كه اين حضور را غنيمت شمارند. زن مظهر سكونت و مودت است. در آن واويلاي غربت كه هر روزي كه به پايان ميرسيد، اميد به رسيدن نيروهاي كمكي را نيز با خود بهپايان ميبرد. در آن هنگامهاي كه هر لحظه خبر شهادت عزيزي ردپاي غم را بر چهرهها ميدواند و در آن هياهويي كه سفير مرگبار گلوله و خمپاره از هر كوچه و گذري به گوش ميرسيد، چهرههاي معصوم و آرام مادران، همسران و خواهران، غم را از چهرهها ميزدودند، گامها را محكمتر ميكرد و شوق به ايستادن را دو چندان مينمود. از زبان زهرا حسيني بشنويم: بهوضوح ميديديم كه حضور ما در آنجا خيلي مؤثر است. همين حضور، شهر را از حالت خشك نظامي بيرون ميآورد. وقتي رزمندگان خسته از درگيري، براي استراحت بهعقب ميآمدند و خواهران با ظرف آب يا غذايي به سراغ آنها ميرفتند، مشخص بود كه چقدر روحيه ميگرفتند. در واقع آنها وقتي ميديدند خواهران و مادران خودشان هنوز در شهر هستند، براي دفاع از خرمشهر، مصممتر ميشدند. مشكلات خاص معروف است كه ميگويند جنگ، يك مسأله مردانه است و چندان نيز بيراه نگفتهاند. زنان به واسطه نوع خلقت و كنش فطري، داراي ظرافت روحي بالا و قدرت عاطفه فوقالعاده هستند و واضح است كه اين منبع احساس، با جنگ و خونريزي چندان سازگاري ندارد. بنابراين بزرگترين مشكل زنان در خرمشهر، تحمل صحنههايي بود كه به هيچ وجه با روح لطيف آنها سازگاري نداشت. مريم امجدي ميگويد: كنار يكي از خانهها تنگ ماهي شكستهاي ديدم. نزديكتر شدم. دو ماهي قرمز كوچك كنار خرده شيشهها مرده بودند ياد حوض 5 پر خانه خودمان افتادم. آقاجان بهنگهداشتن ماهي خيلي علاقه داشت. چند ماهي قرمز توي حوض خودمان داشتيم. كف حوض اسفنج گذاشته بود تا اگر ماهيها تخمريزي كردند. تخمها لاي اسفنجها بماند تا ماهيها آنها را نخورند... چند روز بعد مارمولكي توي آب حوض افتاد و روز بعد وقتي لب حوض رفتيم، ديديم همه ماهيهاي سرخ و قشنگمان مسموم شده و مردهاند. نظافت و پاكيزگي از مسائلي است كه با توجه به كمبود آب و امكانات در ايام مقاومت بهعنوان معظلي براي زنان مطرح بود. زهرا حسيني ميگويد: موها بلند بود. آب نبود. شپش هم شايع شده بود واقعاً سخت بود. خيلي از خانمها مجبور شدند موهايشان را كوتاه كنند. آنقدر جنازه جابجا كرده بودم كه لباسهايم هميشه خوني بود. لازم بود مرتب لباسهايم را عوض كنم اما... و سهام طاقتي خاطره ديگري دارد: در خرمشهر آب قطع شده بود... هفتهاي يك بار، پنج ـ شش نفري بهحمام ميرفتيم. آن هم در آبادان. در راه هر ماشيني كه گيرمان ميآمد سوار ميشديم.گاهي وانت بود. گاهي ماشين حمل نوشابه كه وسطش ميلهداشت. نوشابه كه نداشت. ما وسط مينشستيم و ميرفتيم ايستگاه 12. خانه آشنايي نداشتيم. ميرفتيم و در خآنهاي را ميزديم و ميگفتيم ميتونيم از حمامتان استفاده كنيم. جنگ جنگ است آنها خوب ميدانستند كه اقامت ققنوسوار در ميان آتش ميتواند عواقب تلخي را به همراه داشته باشد. ماندند و تاوان شرف خود را تا به آخر پرداختند. شهادت را، جراحت را، اسارت را و بر بالين عزيزترين خويشان نشستن را با تمام وجود، استقبال كردند تا شايد دين خود را به اسلام و آزادگي ادا كرده باشند. شهادت تعدادي از زنان، در طول 34 روز مقاومت خرمشهر در اثر اصابت تير و تركش دشمن، به شهادت رسيدند. شهناز حاجي شاه و شهناز محمدي براي امدادرساني به اهالي خآنهاي كه مورد اصابت توپ قرار گرفته ميشتابند كه در فلكه گل فروشي در اثر انفجار خمپاره به شهادت ميرسند. سيمين سلامي كه براي كمك به مجروحين شتافته بود، در كنار ساختمان بيمارستان شركت نفت توسط تركش شهيد ميشود. سيمين تنها عضو خانواده بود كه براي ياري رساندن به مدافعان در ميدان مانده بود. جراحت تاريخ مقاومت خرمشهر شهادت ميدهد كه بسياري از شيرزنان حاضر در ميدان، با سخاوتمندي، رنج جراحت را تحمل كرده و با بدني مجروح ناچار به ترك صحنه شدهاند. زهرا حسيني، زهره فرهادي، مژده امباشي و خانم دشتي از جمله آنانند. اسارت زناني هم بودند كه در اوج جانفشاني و ايثار، زينبوار به اسارت قواي متجاوز درآمدند. فاطمه ناهيدي كه به خرمشهر رفته بود تا درمانگاهي را براي كمك به مجروحين برپا كند با شنيدن خبر نياز به امدادگر در شلمچه به همراه يكي از پزشكياران و دو سرباز راهي آنجا ميشود و قبل از ورود به شلمچه به اسارت نيروهاي عراقي درميآيد. عصمت جان بزرگي نيز از جمله زنان پاكباختهاي است كه درگير و دار نبرد، اسير متجاوزين ميگردد. تحمل مصيبت تاريخ مقاومت 34 روزه خرمشهر مملو است از صحنههاي حزنانگيز و در عين حال غرورآفرين وداع آخر مادران با فرزندان، زنان با شوهران و خواهران با برادران. مادر شهيد شهناز حاجي شاه با صلابتي زينبگونه، عزيز كردهاش را به دست خود به خاك ميسپارد و در گوشش زمزمه ميكند كهاي شهناز از تو ميخواهم براي امام دعا كني. خديجه عابدي هنگامي كه خبر شهادت همسر پاكباختهاش مهدي آلبوغبيش را ميشنود در برابر ديدگان اطراف از مويه و جزع خودداري ميكند تا مبادا گرد يأسي بر چهرهاي بنشيند و زهرا حسيني وقتي پيكر پاره پاره برادرش علي را مييابد بر بالينش مينشيند و با روح بلند او از دردهاي دلش ميگويد. نكتهاي كه به درك بهتر اين حماسهها و دريافت واقعيتر اين ارزشها كمك ميكند، يادآوري اين مسأله است كه هيچ يك از اين زنان عليرغم ميل خود و در يك شرايط اضطراري در شهر نماندهاند. بلكه همه كساني بودهاند كه با انتخابي آگاهانه و حضوري داوطلبانه در شهر، پذيراي حوادث شدهاند. اساساً خرمشهر تا آخرين روزهاي مقاومت در محاصره كامل نبود. به عبارت ديگر هر يك از حاضران در شهر ميتوانست با گذشتن از پل رودخانه كارون خود را از معركه به در ببرد. اما شيرزنان مقاومت هيچگاه حتي براي يك لحظه دچار ترديد در ادامه راه نشدند. سهام طاقتي از روزهاي آخر مقاومت ميگويد: عراقيها شهر را محاصره كرده بودند و صداي انفجار از همه جا بلند بود. در هيمن وقت يكي از بچههاي سپاهي آمد و گفت وسايلتون رو جمع كنين و سوار وانت بشين تا شمارو به كوت شيخ ببريم. ما لجبازي كرديم و گفتيم شهر را رها نميكنيم. گفت شهر را رها نميكنيم يعني چه؟ عراقيها خيابان به خيابان جلو اومدن. الان تو خيابان پشت سري ما هستن... باز هم گفتيم ما نميآييم. گفت اگر نياين همين الان به هر كدامتون يك تير خلاصي ميزنم تا دست عراقيها نيفتين. سخن آخر اگر بپذيريم كه زنها انسانساز هستند و اينكه اگر زنهاي انسانساز از ملتها گرفته شوند، ملتها شكست خواهند خورد و منحط خواهند شد، بايستي هرچه سريعتر درباره وضعيت نگران كنندهاي كه گريبانگير زنان و بخصوص دختران اين جامعه شده است فكري كرد. البته فراهم نمودن امكانات و ايجاد تسهيلات در امر تحصيل، اشتغال و... از موارد مهمي است كه در بهبود شرايط مؤثر است. اما بيترديد تحول اساسي در حوزه مسايل نرمافزاري صورت خواهد گرفت و آن چيزي نيست جز توجيه تئوريك و نظري زنان نسبت به پيشينه فرهنگي و يادآوري ارزشهاي اسلامي يك زن مسلمان و صد البته ارائه الگوهاي كارآمد كه اميد به حركت و توانستن را در آنها زنده كند. ميتوان گفت مباحث نظري مربوط به زن مسلمان و جايگاه او در جامعه اسلامي تا اندازهاي صورت گرفته. اما آنچه در انجام آن عاجز بودهايم ارائه الگوهاي مناسب و اسوههاي دست يافتني است. مباحث نظري بدون ارائه نمونه عملي هيچگرهاي را نخواهد گشود هر چند عميق و خدشه ناپذير باشد. متأسفانه هنرمندان ما در اين راستا از انجام اين رسالت چندان موفق نبودهاند. بعد از 27 سال، زني كه بر پردههاي سينما و قاب تلويزيون و صحنه تأتر ظاهر ميشود موجودي است سردرگم و بيهويت. يا آنقدر بيدست و پاست كه تنها در آشپزخانه معنا پيدا ميكند و يا آنقدر در خيابان پرسه ميزند كه از انجام عاديترين وظايف خود در خانه عاجز است. يا آنقدر تابع است كه جز اطاعت، سرلوحهاي ندارد، و يا آنقدر گستاخ و بيپرواست كه مرد را عنصري مزاحم تلقي ميكند. حتي در آثار جنگي حضور او يك حضور تزئيني است كه تنها به كار شارژ عاطفي اثر ميآيد. سرزميني كه بيش از 5 هزار زن جانباز دارد. براي يافتن الگو به كدام بيراهه ميرود. در اين كشور دختران و زنان حماسههايي آفريدهاند كه برخي مردان نيز ظرفيت حتي شنيدن آن را ندارند. زنان مقاومت 34 روزه ميتوانند نمونهاي باشند براي دختر و زن مسلمان ايراني. نمونه عصمت و حيا، نمونه صلابت و شجاعت، نمونه عطوفت و مهر، نمونه تلاش و كاريدي و نمونه شكفتن همه استعدادهايي كه خداوند در يك زن به وديعه سپرده است. از دامان اين چنين زني است كه مرد به معراج ميرود نويسنده: مصطفي رحيمي
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده