سه‌شنبه, ۰۳ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۰۴
شهید «جعفر محمودنیا»، در بخشی از وصیت نامه آورده است: ای برادرانم، با اتحاد در فكر وعمل همچون پتكى باشيد بر فرق دشمنان. هميشه در راهپيمايى ها و مراسم مربوط به انقلاب اسلامى و مراسم شهدا با نهايت كوشش شركت كنيد.

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، شهید «جعفر محمود نیا» فرزند آقا در تاریخ پانزده بهمن ماه سال 1344 در تهران دیده به جهان گشود. پس از حضور در جبهه در تاریخ چهارم بهمن ماه 1365 در منطقه شلمچه به مقام شهادت نائل آمد. در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را می‌خوانید.

با اتحاد همچون پتكى باشيد بر فرق دشمنان

بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه بسيجى عاشق شهيد جعفر محمود نيا


با سلام به پيشگاه آقا امام زمان عج و نايب برحقش امام خمينى و منتظرى نستوه و درود بر خانواده معظم شهدا، مفقودين و اسرا و با شهادت به وحدانيت خدا و رسالت نبى اكرم (ص)و ولايت ائمه اطهار (ع) قلم بر روى ورق روان نمى گردد ذهنم قدرت تفكر ندارد و در حال تشويش است اندكى مضطربم تفكراتى بر ذهنم حمله كرده اند لحظه لحظه هاى آخر است آمادگى كامل در خود نمي بينم توشه ره دراز را در خود سراغ ندارم. شيطان هميشه در كمين من بوده و هست و مرا در دام خود برده و اعمالم را به تباهى كشانده است اما با اين وجود اميد خود را قطع نميكنم و توكل بر خود او مي كنم چرا كه خود غفار است و بخشنده خدا مي داند كه آرزوى من اين است كه مرگم را توام با شهادت گرداند زيرا كه شهادت آرزوى قلوب عارفان و عاشقان راه خدا وآرزوى مشتاقان ديدار حسين (ع)است .
خدايا خودت آگاهى كه عاشقت شده ام و از آن زمان كه شناختمت و طعم عبادتت را چشيده ام ديگر فهميده ام كه به دنبال چه هستم و با چه كسى معامله مى كنم خدايا دوستت دارم و در اعماق وجودم نور تو روشن است هر چند به اندازه كم ولى همين برايم بس است خدايا مى خواهم كه نام تورا بر صفحه قلبم حك كنم اما چه كنم كه قلبم از هر سياهى سياهتر است خدايا تو شاهد بودى كه دراين طول زندگى نتوانستم براى آخرت توشه اى پر بها جمع كنم اما اگر تو راضى باشى با نثار جان نا قابل خود بتوانم جبران گذشته كنم زيرا به گفته حضرت على شهادت نقطه اوج سعادت و بالاترين قله رفيع انسانيت است .
ابتدا بهتر است از هدف وانگيزه سخن به ميان آورد اينجانب با قلبى آكنده از مهر وعشق الهى بسوى جبهه روان شدم و اين تصميم را با آگاهى و تدبير خود گرفتم و داوطلبانه به حجله گاه معشوق گام نهادم تا شايد تولدى ابدى با خون و تولدى با عشق الهى به راهى آمدم كه دردها ورنجها يش را به جان خريده ام و آنرا لطف و توفيق الهى براى خود مي دانم و اگر با كشته شدن من اسلام قوت ميگيرد پس اى سلاحها مرا دريابيد و ميدانم اين راهى كه آمده ام ديگر راه بازگشت نداردهمه ما يك روز آمديم ويك روز هم خواهيم رفت پس خدايا اين رفتن به سوى خود را براى من عارفانه وعاشقانه و خالصانه قرار بده
اينك زمان زمان جنگ است و بايد سلاح بدست گرفت و اداى تكليف كرد اى انسانهاى بيناى نابينا كه اينگونه به اين دنيايى كه بازيچه اى طفلانه بيش نيست دل بسته ايد و چشمانتان حقايق را نمي بيند و در طلب هدايت نيستيد شما با شيطان هم خانه شده ايد خداوند ستارالعيوب بست ولى اگر گناهانتان را بر ملا كند ضايع خواهيد شد پس ايمان آوريد وتقواى الهى پيشه كنيد .


سخنى با برادران همرزم‌حزب الله بخصوص برادران مسجد اصغريه :


ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيل الله صفا كانهم بنيان مرصوص
خدا مومنانى را كه در صف جهاد در راهش مانند سد آهنين همدست و پايدارند بسيار دوست دارد .


برادران عزيزم :اينك كه موقع جهاد فرا رسيده است پس فرصت طلايى را از كف ندهيد و در صف جهادگران قرار گيريد و دين خود را ادا نماييد تا رستگار شويد نگذاريد سلاح من بر زمين بماند و لوله آن سرد شود نگذاريد لشگر حسين (ع)بى ياور بماند اى هم‌سنگرم همچنان استوارو پر استقامت بايستيد هميشه پشتيبان ودعاگوى امام امت و ولايت فقيه و منتظرى عزيز و روحانيت در خط امام باشيد اختلافات جزئى را كنار گذارده و با اتحاد در فكر وعمل همچون پتكى باشيد بر فرق دشمنان هميشه در راهپيمايى ها و مراسم مربوط به انقلاب اسلامى و مراسم شهدا با نهايت كوشش شركت كنيد همچنان شبهاى چهارشنبه هيات شهداى گمنام را با شكوه و عزت بر پا كنيد تا دل دوستان شاد وچشم دشمنان كور شود قران زياد بخوانيد هميشه به ياد خدا باشيد و فقط به‌اوتوكل كنيد و همه چيز را از او بدانيد در پرورش جسم وروح خود بكوشيد و خود را به وسيله مبارزه با نفس به يقين رسانيد.


صحبتى با خانواده ام : اول بايد بدانيد كه خانواده شهدا نور چشم اين امتند و شما بايد افتخار كنيد كه به خانواده شهدا اين غافله حسين (ع)پيوسته ايد هيچگاه افسوس مخوريد كه چرا رفت زيرا من عذاب خواهم كشيد اگر اينگونه بگوييد ،شما بگوييد خدايا اين قربانى گنه كارو ناچيز را از ما قبول كن.


خانواده محترمم :
پدر عزيزم : ميدانم دل شما مي خواست كه در كنار تو وديگر عزيزان باشم ولى چه كنم كه دلى كه عاشق شد نمي توان سد راه آن بود ميدانم كه شما آرزو داشتيد مرا در لباس دامادى ببينيد ولى كسى كه عاشق شد اينها در نظرش پوچ است.


آنان كه ز وصل يار بى تاب شدند              چون شمع گهى آتش و گه آب شدند


ديگر حجله عروس من سنگرم و عروس نيز سلاح من است و شيرينى اين وصلت بهتر از شيرينى دنياست و اميدوارم همه شما مرا ببخشيد و از تمام فاميل و دوستان واهل محل حلاليت بطلبيد و اگر از كسى طلبى دارم بخشيدم و اگر كسى از من طلبكار است حلال كند چند جلد كتاب دارم آنها را به مسجد اصغريه وقف كنيد و اگر لباس نظامى وپوتين داشتم آنرا به جبهه بدهيد.

 
امشب من از ميعادگاه خونين بر نگردم                   تا سرخ چهرولاله گون پیکر نگردم
باسينه سرخان مهاجر پر بگيرم                             پرواز را بار ديگر از سر بگيرم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده