خاطره‌‌ای از شهید «سام رمضانی رودانی»
يکشنبه, ۱۲ شهريور ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۴۲
پدر شهید تعریف می‌کند: « او رفت و خبر شهادتش آمد، وقتی من این خبر را شنیدم به خودم افتخار کردم که چنین پسری را فدای اسلام پاک و مقدس کرده‌ام.»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «سام رمضانی رودانی» يكم تير ماه 1346، در روستای بيكاه از توابع شهرستان رودان چشم به جهان گشود. پدرش حسن، كشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا اول راهنمايی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور يافت. دوازدهم شهريور 1366، در ارتفاعات دانكيش دهلران هنگام درگيری با گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به پيشانی، شهيد شد. پيكر او را در زادگاهش به خاک سپردند.

زیس

خبر شهادتش که آمد به خودم افتخار کردم

سام در سن 18 سالگی تصمیم گرفت که به خدمت سربازی برود و پس از اینکه مدتی از خدمت سربازی‌اش گذشت به خانه بازگشت و به من گفت «تمام دوستانم به جبهه می‌روند، پدر به من هم اجازه بده تا با آن‌ها به جبهه بروم تا جلوی دشمن بایستم و از وطنم دفاع کنم» ، من هم به او اجازه دادم و گفتم به چنین فرزندی مثل تو افتخار می‌کنم.

بار سفر را بست و عازم جبهه شد. از آن‌جایی که خدمت سربازی‌اش در منطقه‌ی کردستان بود پس از مراجعه به پادگان آن‌جا و اطلاع دادن به آن‌ها در مورد اینکه می‌خواهد به جبهه برود، تصمیم بر آن گرفت که هر چه زودتر خود را به محل جنگ برساند. مدتی در آن‌جا ماند و تصمیم گرفت به خانه برگردد. از آن‌جایی که جبهه رفتنش در زمان سربازی‌اش بود به مسئولین آن‌جا گفت که من می‌خواهم برای آخرین بار به مرخصی بروم تا از حال و هوای خانواده‌ام با خبر شوم و بعد از آن برمی‌گردم و خدمت سربازی‌ام را تمام می‌کنم، تا اینکه آمد و مدتی را پیشمان ماند و در امور خانه به من و مادرش کمک می‌کرد.

مرخصی‌اش تمام شد، بار سفر را بست و رفت تا قسمت باقی‌مانده سربازی‌اش را تمام کند. او رفت و خبر شهادتش آمد، وقتی من این خبر را شنیدم به خودم افتخار کردم که چنین پسری را فدای اسلام پاک و مقدس کرده‌ام.

زمانی که بر سر پیکرش رفتم، دستم را به سوی آسمان دراز کردم و به خدا گفتم شکرت که پسرم بیهوده نرفت بلکه در راه امام، کشور و اسلام رفت.

(به نقل از پدر شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده