برگی از خاطرات شهید دانشجو «سیاه‌پوش»؛
«خائن وطن‌فروش این‌ همه ما زحمت کشیدیم انقلاب کردیم، شاه‌ رو دربه‌در کردیم، اون وقت تو خجالت نمی‌کشی هنوز سر سفره شاه نشستی، اسمتم گذاشتی شاه‌رضایی! ...» ادامه این خاطره از سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاه‌پوش» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

خجالت نمی‌کشی هنوز سر سفره شاه نشستی!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید سید ناصر سیاه‌پوش، هجدهم بهمن ماه سال ۱۳۳۷ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش سید محمد و مادرش فاطمه‌بیگم نام داشت، دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ریاضی و پاسدار بود. این شهید بزرگوار دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ با سمت فرمانده گردان در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

خجالت نمی‌کشی هنوز سر سفره شاه نشستی!

شکیب‌زاده از روستان شهید روایت می‌کند: خائن وطن‌فروش این‌ همه ما زحمت کشیدیم انقلاب کردیم شاه‌ رود دربه‌در کردیم اون وقت تو خجالت نمی‌کشی هنوز سر سفره شاه نشستی اسمتم گذاشتی شاه‌رضایی!

بنده‌ خدا علی با مظلومیت تمام سرش را پایین انداخته بود گاهی اوقات اینکه بفهمیم ناصر جدیه یا داره شوخی می‌کنه واقعاً سخت بود! صدای خنده‌ ناصر که بلند شو شد علی نفس راحتی کشید و گفت خب تقصیر من چیه؟ مگر تو فامیلی سیاه‌پوشه من بهت می‌گم چرا سیاه؟! چه سفید نه؟!

 ناصر با خنده گفت سیاه‌پوش که اشکالی نداره ای‌که آدم دنبال شاه باشه خوب نیست کاری نداره که همین فردا برو ثبت احوال بگو آقا اشتباه شده من امام رضایی بودم شما نوشتین شاه‌رضایی!!

از نیرو‌های اصلی اطلاعات سپاه قزوین بود

میکائیل باقری از همرزمان شهید سید ناصر سیاهپوش روایت می‌کند: امامزاده علی (ع) بودیم. خیلی توی فکر بود. وضو که گرفتیم بهم گفت می‌خواد از کمیته بره سپاه! اعتقاد داشت اونجا بهش بیشتر نیازه، نظر من رو می‌خواست. گفتم خودت بهتر می‌دونی! فکر می‌کردم یه پاسدار عادی میخواد بشه، بعد‌ها فهمیدم شده یکی از نیرو‌های اصلی اطلاعات سپاه قزوین!

منبع: کتاب استاندار بصره (گذری بر زندگی سردار گمنام دانشجوی شهید سید ناصر سیاه‌پوش)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده