خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«66»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به طرف دهکده بهشتی آمديم. گفتند آقای ايمانی با بخرد و ديگر برادران سپاه آمده‌اند و الآن رفتند سايت 5. بعد با عبدالحسين طبيبی آمديم دهکده خلف مسلم در دهکده وسایلی را که از کازرون آورده بودند...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

دهکده بهشتی و خبر شهادت رفیقان

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «نصرالله ايمانی» یکم فروردین سال 1337 در خانواده ای روحانی در کازرون دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و پس از گذراندن دوران تحصیلی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. سال 1356 به سربازی رفت و در پادگان هشتگل اهواز مشغول به خدمت شد. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه جنگ شد و سرانجام 20 اردیبهشت سال 1362 بر اثر اصابت خمپاره‌ به شهادت رسيد.

بیشتر بخوانید: انهدام تأسيسات سايت // قسمت 65

متن خاطره خودنوشت: دهکده بهشتی و خبر شهادت رفیقان

10 فروردین سال 1361 از صندول به طرف دهکده بهشتی آمديم. گفتند آقای ايمانی با بخرد و ديگر برادران سپاه آمده اند و الآن رفتند سايت 5. بعد با عبدالحسين طبيبی آمديم دهکده خلف مسلم در دهکده وسایلی را که از کازرون آورده بودند خالی کرديم. از يکی از دوستان آشنا خبر شهادت امين را شنیدم تا اندازه ای ناراحتی داشت ولی صبر کردن مهم‌تر است و با اين حال سعی کردم بر اعصابم بيشتر مسلط شوم. لحظه ای بعد گفت: که علی هاشمی و حيدر آذرنژاد هم زخمی شده اند. آمپرم حسابی بالا رفت مثل اينکه دنيا بر سرم خراب کرده بودند ولی با استقامت مهمتر جلوه می‌داد.

شوش و دزفول

برگشتيم به دهکده متوجه شدم که تمام برادران غير از مجيد ماندنی‌پور همه به شوش و دزفول رفته بودند. با مجيد آمديم که به شوش برويم. نزديکی ساعت 11:30 بود. بين راه که می‌رفتيم متوجه شدم، ماشينی که از ما رد شد آقای ايمانی و بخرد بود. بلافاصله پياده شدم و با آنها دو مرتبه آمديم دهکده خلف مسلم. ناهار گرفتيم برگشتيم به دهکده بهشتی. سعادتی نصيب شده بود. تعدادی از بچه‌ها مانده بودند. نماز به جماعت خوانده شد. بعد هم ناهار خورديم.

شهدای گروه کاظم

غروب آقای ايمانی و يکی دو نفر از بچه‌ها رفتند دزفول ما هم با رحيم قنبری و شاملی و قاسم حدائقی رفتيم رقابيه به دنبال آمار زخمی ها و شهدای گروه کاظم پديدار آمديم به دهکده شيخ شجاع آمار گرفتيم. بعد شام گرفتيم و برگشتيم به دهکده بهشتی، شب را به صبح رساندیم. از فرط خستگی، تا اندازه‌ای آرام خوابيدم.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده