چهارشنبه, ۰۱ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۷
بانگاهی به زندگی شهید" محمد بهروزی" در می یابیم: او فردی خیر و مهربان بود و از اینکه باری از دوش دیگران بردارد احساس خوشحالی می کرد. وی مهر سال 62 در بمباران شهرستان بانه به شهادت رسید. ادامه این مطلب را در نوید شاهد کردستان دنبال کنید.

به گزارش نوید شاهد کردستان شهیدمحمد بهروزی فرزنداحمدوگُلی اول فروردین ماه 1303 در روستای نوده کُهنه از توابع شهرستان بانه پا به عرصه وجود نهاد. پدر و مادرش کشاورز بودند و از درآمد ناچیز کشاورزی امرار معاش می­کردند.

عوامل محرومیت از تحصیل علم

بی­ توجهی رژیم ستمشاهی گذشته به طبقات و اقشار پایین جامعه و به ویژه روستاها در آن دوره و نیز ضعف قوۀ مالی و نبود امکانات آموزشی، محمد را از یادگیری سواد، محروم ساخت. وی از همان دوران خردسالی به انجام کارهای سخت در روستا پرداخت.

مشخصات فردی واخلاقی

سال 1340 با دختری پاک و عفیف از خانواده­ای متدین ازدواج کرد. محمد، انسانی مهربان و ساده بود که با شغل کارگری، خانواده­اش را تأمین می­نمود. خود روستایی بود و به خوبی مظلومیت و محرومیت روستایی را درک می­کرد. خیّر بود و از رفع مشکلات دیگران و نیز پیشرفت آنها خوشحال می­شد.

نحوه شهادت

سرانجام در جریان بمباران بساط ­آباد شهرستان بانه در تاریخ 23 مهرماه 1362 هدف اصابت ترکش بمب هواپیماهای عراقی قرار گرفت و خون سرخش را نثار درخت پُرثمر انقلاب اسلامی نمود. پیکر مطهر شهید محمد بهروزی در گلزار شهدای شهرستان بانه به خاک سپرده شد. از این شهید والامقام یک فرزند پسر به یادگار باقی مانده است.

کمک به همسایه،خاطره ای خواندنی از شهید

فرزند شهید بهروزی نقل می کند: سال 1360 فرزند یکی از همسایه­ های ما از درد و ناراحتی چشم رنج می­بُرد، اما مدت­ها او را دکتر و بیمارستان نبرده بودند، بینایی­ اش تهدید می­شد. یک روز پدرم به خانه برگشت، با مادرم صحبت کرد و گفت: امیدوارم خداوند مرا ببخشد.چطور دلیل بیمارستان نبردن پسر همسایه را نفهمیده­ ام. پدر فهمیده بود که قضیه، مربوط به ضعف قوۀ مالی و فقر می­شود.بالأخره چند بز و گوسفند را که داشتیم، فروخت و پول آن را تقدیم همسایه کرد تا چشمان پسرشان را عمل جراحی کنند. آن­ها با اصرار و پافشاری پدرم قبول کردند. دو سال بود فرزند آن­ها از درد چشم­هایش در عذاب بود. بالأخره عمل شد و سلامتی ­اش را به دست آورد. پدرم همیشه روی سجادۀ نماز برای سلامتی­ اش دعا می­کرد. هیچ­وقت پدر را تا این حد خوشحال و راضی ندیده بودم. شاید به خاطر همین کارهایش بود که خداوند او را برگزید و سعادتمند ساخت.

از خاطرات آقای عبدالخالق بهروزی- فرزند شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده