دوشنبه, ۰۵ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۲۷
خدایا تنها سرمایه من عشق بر تو است و تنها دلگرمی من مناجات با تو است...
نوید شاهد استان مرکزی؛ شهید احمد ولی بیستم خرداد 1348 ‏، در شهرستان محلات به دنیا آمد. پدرش حسن، کارگری می کرد و مادرش زهرا نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه و بسیجی بود، پنجم شهریور 1365، در زادگاهش هنگام آموزش نظامی بر اثر انفجار نارنجک و سوختگی شدید به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای همان شهرستان قرار دارد. برادرش مهدی نیز شهید شده است.

خدایا، من از هم اینک با وجود آنکه بار گناهانم بر دوشم سنگینی می‌کند و شعله دودآلود عذاب دردناکت را بر سر راه خود می‌بینم در اعماق قلبم عفو تو را احساس می‌کنم و آنچنان به بخشایش گناهانم امیدوارم که از هم اکنون سایه لطف و مرحمتت را بر سر می‌گذارم.

خدایا، حالا که می‌فهمم که چه بر سرم آمده و چه سرنوشتی در انتظار من است و یقین دارم که جز فضل و مغفرت تو نمی‌تواند مرا از سرانجام شوقی که در پیش دارم نجات بخشد.

از روزی که خود را شناخته‌ام دریافتم که بنده‌ای از بندگان توأم. پیوسته سر بر آستان بندگیت ساییده‌ام. و چشم نیاز به دست بی‌نیاز تو دوخته‌ام و خیر و عاقبت دنیا و آخرت را از تو خواسته‌ام و جز تو، به هیچکس روی نکرده‌ام و به هیچ چیز دل نبسته‌ام.

اینک چگونه می‌خواهی مرا از درگاهت برانی و سرنوشتم را به گردونه هلاکت بسپاری و هستی مرا به باد فنا بدهی، چنین گمانی هرگز به تو ای خدای مهربان ندارم.

خدایا، هنگامی که پرونده گناهانم را بررسی می‌کنی و مرا به دست فرشتگان درگاهت می‌دهی و آنان گریبان جنایت پیشه من را می‌گیرند و در دل دوزخ می‌اندازند به همه دوزخیان خواهم گفت که من دوستدار توام و یکی از دوستداران خدا را در آتش افکنده‌اند.

خدایا غرور جوانی آنچنان از خود بیخودم کرده که هیچ نمی‌فهمم. اینکه که احساس می‌کنم که چیزی از عمرم باقی نمانده و در چند گامی مرگ قرار گرفته‌ام در می‌یابم که تاکنون چه کرده‌ام و پشیمانی دگر سودی ندارد و این منم و آن حاصل عمر بر باد رفته‌ام.

خدایا می‌دانم که به دنیا آمده‌ام تا آنچنان که تو خواسته‌ای زندگی کنم و در خط سیر تکاملی که تو برایم ترسیم کرده‌ای پیش بروم اما نمی‌دانم چرا نمی‌فهمیدم که اعمال من با چنین هدفی سازگاری ندارد و راهی که برای زندگیم انتخاب کرده‌ام به خشم و غضب تو منتهی می‌گردد.

خدایا قلبی که جایگاه تو نباشد چه سودی دارد. و زبانی که برای چاپلوسی این و آن بکار رود برای سعادت من چه کار می‌سازد. و جسمی که نتواند آثار قدرت و عظمت تو را بنگرد و مرا با تو پیوند ندهد به چه کار من می‌آید. دستی که در راه جلب رضایت و خشنودی تو گره از کار بندگان تو نگشاید چگونه می‌تواند خانه آخرت مرا بسازد. و پایی که در مسیر فرمانبرداری تو رهسپار نگردد چگونه می‌خواهد در طریق نجات تو قدم بردارد.

خدایا تنها سرمایه من عشق بر تو است و تنها دلگرمی من مناجات با تو است. و تنها امید من  آنست که هر دقیقه از عمرم می‌گذرد عشق تو در قلبم جایگزین شود و راز و نیاز با تو برایم لذت‌ بیشتری داشته باشد.

خدایا ، مرا آنچنان خیره نور جمال و جلال خودت گردان و در عزت و عظمت غرقه ساز که تو را آنچنان که هستی بازشناسم و از جز تو روی بگردانم و پیوسته در بیم عقاب و امید ثواب تو به سر برم و اگر توفیق من گردد و چنانم سازی که همیشه به یاد تو باشم هرگز پیمان بندگی تو را نخواهم شکست و از ثناخوانی تو لحظه‌ای لب فرو نخواهم بست و سر و جان در راه فرمان تو خواهم باخت. دیگر هیچ کس و هیچ چیز در نظرم اهمیتی پیدا نخواهد کرد جزتو.


من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می‌بینیم بر آهنگ است                  بیا ای دوست تا ره توشه برداریم که بینم آسمان هر جا همین رنگ است


منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده