سالروز تولد:
شهید وحید رازقی لنگرودی در 1347/1/15 در خانواده ای مذهبی، کشاورز و زحمتکش در کومله پا به عرصه وجود نهاد،
نویدشاهدگیلان: شهید وحید رزاقی‌لنگرودی در 15 فروردین 47 در خانواده‌ای مذهبی، کشاورز و زحمتکش در کومله پا به عرصه وجود نهاد، از همان دوران خردسالی کودکی زیبا، خوش زبان و فعال و پرجنب و جوش بود و گاهی به کمک پدر در امر مغازه نیز مشغول می‌شد.

زندگی نامه سردار شهید وحید رازقی لنگرودی که عاشق قرآن و اسلام و ائمه معصومین بود

در کلاس پنجم ابتدائی درس می‌خواند که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و او عاشق قرآن و اسلام و ائمه معصومین(ع) بود با وجودی همانند آئینه صاف و شفاف و قلبی پاک به دنبال فراگیری قرآن و کتب اسلامی پرداختند و علاقه مفرط ایشان به ائمه خصوصاً جریان حماسه کربلا برای خانواده مایه تعجب بود و این گفتار را تداعی می‌کرد که رزمندگان آینده سنگر توحید، کودکانی هستند که در بغل مادر به مراسم عزاداری می‌روند و با اشک و آه شیر مادر می‌خورند و عشق حسین در رگ‌های آنها تزریق می‌شود.

در ایام ماه مبارک رمضان با وجود سن کم مکبر نماز جماعت در مسجد بودند، وقتی برای نخستین بار به طور مخفیانه راهی اردوگاه‌های نظامی شده بودند جای او در مسجد خالی بود که مردم زمزمه می کردند چرا او رفت ، وجود او باعث انسجام نمازها می‌شد.

با تشکیل پایگاه‌های مقاومت ایشان از همان دوران از اعضاء و جنب و جوش پایگاه بودند بعد از دیدن دوره آموزشی که از تابستان 60 شروع شده بود به طور مخفیانه و با جعل کردن شناسنامه خود راهی جبهه شدند از ناحیه سر درهمان اعزام زخم عمیقی برداشته برای استراحت آمدند.

چون شروع سال تحصیلی بود با اصرار خانواده در دبیرستان شهید مصطفی خمینی ثبت نام کرد . ولی برای رفتن به جبهه بی‌قراری می‌کردند و یک لحظه آرام و قرار نداشتند. به هر حال باز هم راهی جبهه شدند و این بار رفتن او رفتن دائمی و مستمر شد که مدت 7 سال تا انجام شهادتش انجامید، بطوریکه کلاس درس او را به سوی کلاس خودسازی جبهه راهی می‌کرد تا درس عرفان ومعرفت بیاموزد و ملاک انسان کامل و نمونه را بگیرد، رفتنی که همه دلبستگی‌ها و علایق را از دل او ربوده و او را دیوانه یگانه معبود ازلی کرده بود.

همیشه ابیاتی را بر زبان می راند «عشق حسین دیوانه‌ام کرد، دور از وطن و خانه ام نمود » وحید شهید ما در جمع دوستانی بود که هر کدام در راه جان به معبود از هم سبقت می‌گرفتند. دوستان و برادرانی که معرفت حضور ر را داشتند همچون خوش سیرت‌ها، لاهوتی‌ها و دیگر بچه‌های کومله، وحید هر بار که از جبهه می‌آمدند با آنکه دست و پا شسته بودند ولی دست از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی برنداشته و از دستآوردهای انقلاب حراست می‌کردند.

اگر چه مدت هفت سال بطور مداوم در جبهه ها حضور داشتند، با این حال کوچک‌ترین تزلزلی در امورات خود نداشته و همیشه می‌گفتند اگر روزی جنگ ایران و عراق تمام شود باز هم ما مسئولیم که به جبهه های نبرد حق علیه باطل بشتابیم و شما به عنوان اعضای خانواده انتظار نداشته باشید که ما روزی در زندگی آرام دنیایی باشیم . چونکه موجیم که آسودگی ما عدم ماست.

برادر شهید ما در عملیات‌های زیادی شرکت داشته و در تابستان 65 به هنگام رفتن به خط مقدم و عبور از میدان مین به علت انفجار از قسمت چپ بدن زخمی که از بینایی چشم چپ تا ابد مجروح گشت ولی ایجاد معلولیت نیز او را از پای درنیاورد، باز راهی جبهه شد تا با رزمندگان لشکر قدس گیلان حماسه دیگر بیافریند.

در کربلای 2 در حاج عمران با اینکه زخم عمیقی برداشت و دچار موج انفجار شد با هم ادامه داد تا در عملیات نصر 4 و آزادسازی شهر ماووت عراق با سرداران لشکر قدس یعنی لاهوتی، خوش سیرت و املاکی در میدان حضور داشته و به علت اصابت خمپاره صمیمی ترین و عزیزترین یارش یعنی مهدی خوش سیرت را به محضر یار تقدیم داشتند، اما گویا دست روزگار بازیهای بسیاری برای از پایدر آوردن این کوه صبر و تقوا و شهامت و شهادت داشت.

مهدی عزیز در 6 تیر 66 رفت و فرهادلاهوتی در 6 شهریور 66 و این خیلی برای وحید دردناک بود، با اینهمه مصمم و استوار لباس مقدس سپاهی را که هدیه فرهاد بودبه تن کرد و راهی جبهه شد و باز هم شاهد شهادت برادر دلاور خود یعنی سردار شهید اسلام املاکی شد و غمی دیگر را به تن خرید، مدتی به مرخصی آمد.

در اواخر تیر ماه 67 بعد از پایان مرخصی دوباره عازم جبهه شد و در 6 مرداد 67 برای آزادسازی شمال خرمشهر وارد عملیات شدند به علت اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر زخمی خطرناک برداشت کرد.

امداد او را به بیمارستان صحرائی بعد به بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) اهواز بردند ولی به اتاق عمل نرسیده به ندای حق لبیک گفتند و خونین بال به دیدار خدا و دوستان خدا شتافت، اما چون هیچ مشخصاتی از او نداشتند به عنوان شهید مجهول الهویه در سرد خانه بیمارستان گذاشتند تا در 15 مرداد 67 بعد از هزاران سختی خانواده به توسط برادر و دوستان شناسائی و در 20 مرداد 67 با حضور مردم درشهرستان لنگرود تشییع شدند و در جمع گلگون کفنان شهر کومله به خاک سپرده شدند.



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده