معرفی شهدای استان (188)
هنگام پيش آمدن مأموريت آبادان به مادر و برادرانش گفته بود: «خوب شد اين جنگ پيش آمد و الان درگيري تمام كفر با تمام اسلام است و انسان با خيال راحت مي تواند به استقبال مرگ برود و اي كاش در آنجا شهيد شوم.»

 

 «بارالها ما را مردني عطا كن كه در آن خواري و ذلت نباشد، بارالها ما را زندگي علي وار مرگ علي گونه و برخاستني علي مانند عنايت فرما.»

 

شهيد گرانقدر بايرام جعفري متولد سال 37 ،پاسداری مومن و معتقد که به آرزویش میرسد و همچون مولایش علی ، با زبان روزه شهید می شود.

 

بايرام در سال 1337 هجري شمسي در قريه چهرگان طسوج در آغوش خانواده اي متدين و متعهد چشم به جهان گشود.

 وي در كودكي پدر بزرگوارش را از دست داد لذا به نزد برادرش در اروميه آمد و در كنار كار به تحصيل پرداخت.

 از آنجائي كه فردي مذهبي بود به مسائل سياسي نيز علاقه اي وافر داشت. به مطالعه كتب مذهبي و سياسي عنايت بيشتري از خود نشان مي داد. با اكثريت قاطع كتاب هاي سياسي - مذهبي را مطالعه مي نمود، حتي بعضي را دو سه بار با دقت خوانده بود. بدين ترتيب آگاهي مكتبي سياسي اش فزوني گرفت با توجه به بينش سياسي و مذهبي كه داشت، از همان دوران نوجوانی لب به اعتراض، نسبت به سياست هاي استعمارگرانه رژيم شاهنشاهي گشود و در دوران مبارزات مردم مسلمان ايران،  به صف مبارزان پيوست تا در خشكانيدن ريشه ظلم و فساد سهمي داشته باشد.

بایرام پس از پيروزي انقلاب خونبار اسلامي، به كميته مركزي پيوست و سپس بعد از تأسيس و تشكيل سپاه پاسداران ، به خاطر تأكيد عمده اين نهاد انقلابي به جوهره مكتبي انقلاب و فرماندهي ولايت فقيه به عضويت سپاه درآمد و ملبس به لباس مقدس پاسداري شد.

شهيد بزرگوار عشقي عجيب نسبت به مكتب اسلام داشت و آرزويش هميشه اين بود كه مرگي ذلت بار نداشته باشد و مثل سرورش حسين بن علي (ع) به فيض شهادت برسد.

چنانكه در وصيت نامه اش با ذكر آيه «ولا تحسبن الذين ....... » تأكيد مي كند كه  «اگر من به درجه شهادت نايل شوم، خواست خودم بوده است زيرا تنها آرزوي من در طول زندگاني مانند هر مسلمان معتقد به اسلام ناب محمدي و تشيع علوي ، شهادت مي باشد.»

شهيد بزرگوار به خاطر عشقي كه به شهادت داشت و شوري كه نسبت به حفظ ارزشهاي والاي انقلاب و اسلام داشت در اغلب درگيريهايي كه با ضدانقلاب داخلي صورت مي گرفت شركت داشت. از جمله در شهرهاي خوي، پيرانشهر، سنندج، مريوان، مهاباد و اروميه.

شهيد جعفري پس از شروع جنگ تحميلي همواره آرزويش اعزام به جبهه بود و از اينكه سپاه پاسداران آنها را به جبهه نمي فرستاد هميشه به دوستان و همرزمانش گلايه مي كرد. تا اینکه بالاخره پس از مدتها انتظار طاقت فرسا كه طبعا هر عاشقي در فراق معشوق متحمل مي شود، توفيق حضور در جبهه جنگ را يافت.

در جريان درگيري بند اروميه (كه منجر به شهادت 14 نفر شد) حاضر بود. و نيز غير از شركت در عمليات، به خاطر آگاهي كافي كه از مكتب و تفسير قرآن داشت، به برادرانش در اين زمينه ياري مي داد ولي با اين همه دوستانش اظهار مي كنند كه وي خيلي كم ‌حرف مي زد ولي زياد مي دانست و گوش مي داد و مطالعه مي نمود. از اينكه در جريان بند شهيد نشده بود بسيار ناراحت و غم زده بود و هنگام پيش آمدن مأموريت آبادان به مادر و برادرانش گفته بود: «خوب شد اين جنگ پيش آمد و الان درگيري تمام كفر با تمام اسلام است و انسان با خيال راحت مي تواند به استقبال مرگ برود و اي كاش در آنجا شهيد شوم.»

تا اينكه به آبادان اعزام شد. در آبادان پس از دو ماه و نيم مبارزه ‌بي امان چريكي به تاريخ 23 آذر ماه به دست مزدوران كافر بعث عراق شربت شهادت نوشيد و به لقاءا... پيوست و با ريختن خون سرخ و پاك خود، درخت انقلاب اسلامي را آبياري نمود.

يكي از همسنگرانش طريقه شهادت وي را چنين نقل مي كند: «نيمه هاي شب پيش ما آمد و چراغ گاز خواست و گفت مي خواهم فردا را روزه بگيرم، با هم سحري را زير تابش مهتاب خورديم و سر به محراب الهي گذاشتيم تا صبح شد، صبح همان روز ساعت 9، وقتي كه برادر شهيدمان به اتفاق تني چند از برادران ديگر براي ديده باني رفته بودند، تركش خمپاره دشمن به ستون فقرات وي خورد و نخاعش شكسته شد و بدين ترتيب به ملكوت اعلي پيوست. بدين ترتيب برادرمان كه روزه را به عنوان سپري در مقابل هواي نفس گرفته بود، در جهاد خونينش به رهبري امام بر حقش در كربلاي ايران به دست كفار يزيدي شهيد مي گردد و خداوند بر او منت نهاد و دعايش را كه نوشته بود: «بارالها! ما را مردني عطا كن كه در آن خواري و ذلت نباشد. بارالها! ما را زندگي علي وار و مرگي علي گونه و برخاستني علي مانند عنايت فرما!» اجابت مي فرمايد و با سرافرازي در دو جهاد اكبر و اصغرش شهيد شد.

خوشا به حال چنين شهيداني كه خداوند با اجابت دعايشان آنان را رستگار گردانيد. چنانكه اين شهيد بزرگوار در وصيت نامه اش دعا كرده بود، علي گونه و با زبان روزه به فيض عظماي شهادت نائل گشت. پيكر پاك و مقدس اين شهيد بزرگوار، در قطعه شهداي باغ رضوان اروميه سكني گزيد تا شاهدي باشد از براي اوراق زرّين مبارزات اين امت بزرگوار.

 

روحش شاد و يادش گرامي باد

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی

 

روحش شاد و يادش گرامي باد.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده