شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۵
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید علی ابوالقاسمی در سال 1344 در شهر خون و قیام " قم" چشم به جهان گشود. و در تاریخ 5/7/60 در خرمشهر به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهر این شهید در شیخان به خاک سپرده شد.

بسمه تعالی

مختصری از زندگی­نامۀ شهید علی ابوالقاسمی برادر شهید حسین ابوالقاسمی

علی در تاریخ اول اردیبهشت ماه یک هزار و سیصد و چهل و سه در خانواده­ای مذهبی و متوسط بدنیا آمد و پس از گذراندن شش سال از عمر خود به دبستان رفت و بعد از خواندن شش کلاس به دبستان راهنمائی رفت و پس از یکسال ترک تحصیل کرد به کار کردن در نجّاری و سپس الکتریکی و نیز بنائی پرداخت و بعد از مدّتی با توافق خودش در دکان آهنگری برادرش به کار مشغول شد و بعد از مدّت یکسال تصمیم گرفت به درس ادامه دهد و شبها را به درس خواندن مشغول شد.

در دوران انقلاب که سن او حدود 13 الی 14 سال بود به پخش اعلامیه­های رهبر و دیگر مراجع و شرکت در تظاهرات را بر خود واجب می­دانست که در بعضی از شبها که حکومت نظامی بود و می­خواست در تظاهرات شبانه شرکت کند با مخالفت پدر و مادر مواجه می­گشت که ناراحت می­شد و به آنها می­گفت شما شاه­دوست می­باشید تا اینکه پدر و مادر را راضی می­کرد.

پس از پیروزی انقلاب نیز تا جائی که از عهدۀ او برمی­آمد فعالیت می­کرد. در بعضی مواقع به فرمان به جهاد سازندگی می­رفت و در جلسات قرآن نیز شرکت می­کرد و زمانی که امام دستور بسیج بیست میلیونی صادر کردند ایشان در کلاسهای بسیج که به سرپرستی جناب آقای زید قمی و برادر شهیدش حسین ابوالقاسمی اداره می­شد شرکت می­کرد تا اینکه جنگ شروع شد و پس از گذشتن خیلی از جنگ تحمیلی ایشان تقاضا می­کرد که به جبهۀ جنگ اعزام شود ولی چون سن او کم بود با او موافقت نمی­شد.

 تا اینکه بعد از گذشتن حدود سه ماه از جنگ برادرش حسین که منقضی 56 بود در جبهۀ کرخه دزفول به شهادت رسید و ایشان از این به بعد اصرار می­کرد. تا اینکه بعد از عید سال شصت در یک اردوی نیم روزه که از طرف بسیج سپاه ترتیب داده شده بود شرکت کرد و حدود تاریخ پانزدهم یا شانزدهم به جبهۀ آبادان اعزام شد و در محدودۀ شیخ خوش شهید شد.

با اینکه دورۀ سه ماهۀ او به پایان رسید و به قم بازگشت ولی بعد از چند روز که در قم بود باز تصمیم گرفت که به جبهه برود و بعد از بیست و سوم ماه مبارک رمضان باز در بسیج سپاه نام­نویسی کرد و به جبهه آبادان اعزام گشت و باز به کوت شیخ رفت و به دیگر رزمندگان پیوست.

یکی از رفقای او می­گفت هر موقع که علی می­خواست به سنگر برود غسل شهادت می­کرد و روی دیوارها می­نوشت شهید علی ابوالقاسمی در تاریخ ... و بعد که می­آمد،  می­گفت این باز نیز شهید نشدم و تاریخ را پاک می­کرد و در موقع بعد دوباره تاریخ می­نوشت تا اینکه برای حملۀ آبادان که در تاریخ 5/7/60 انجام گردید، به آنجا اعزام و در جبهۀ دار خوئین به جنگ با بعثیون عراق پرداخت و در حدود صبح روز 5/7/60 به شهادت رسید.

لازم بذکر است که زمانی که علی شهید شد پدرش در مکّه بود و از شهادت علی خبر نداشت و موقعی که برادر بزرگش به پدرش در مکّه تلفن می­زد و او از علی سؤال می­کرد برادرش می­گفت که چند روز پیش نامه­اش آمده و نه روز از برگزاری مراسم شب هفت پدرش از مکه حدود ساعت 4 بعد از نیمۀ شب آمد و وقتی به خانه آمد سؤال می­شد از علی چه خبر و مانند اینکه پی گمشده­ای می­گردد و پس از گذشت نیم ساعت عکس علی را که برای شب هفت بود از پشت عکس دیگری که روی دیوار نصب شده بود بیرن کشید و گمشده­اش را پیدا کرد و گفت که چرا راست نمی­گوئید. که اینجا بود که برادر بزرگ علی به پدر چنین گفت پدر جان تبریک عرض می­کنم.

 

«پیام شهید»

«ربّنا افرغ علینا صبراً و یثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین»

(قرآن کریم)

«پروردگارا به ما صبر ببخش و قدمهای را ثابت بدار و ما را بر قوم کافر پیروز گردان»

« با سلام خدمت زعیم مجاهد و رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی و با درود بر تمامی شهیدان انقلاب اسلامی ایران.»

«آری، جنگ است. جنگ ببین حق و باطل و جنگ بین اسلام و کفر، جنگ بین مظلوم و ظالم. جنگی که در آن اسلام رویاروی با کفر است و این جنگ برای ما دانشگاهی به تمام معناست، دانشگاهی که در آن جوانان باید راه و رسم آزاد زندگی کردن را از امام حسین(ع) بیاموزند. پدر و مادرم از اینکه در زندگی کوتاهم نتوانستم خدماتی را که برای من انجام داده­اید جبران کنم از شما طلب عفو می­کنم اگر خداوند متعال مرا به درگاه خود قبول کرد و به افتخار شهادت نایل شدم، از شما و تمامی ملّت ایران، می­خواهم که به وصیّت من عمل کنید. وصیّت من این است که: هر چه امام بزرگوارمان گفته، از جان و دل پذیرا باشید و از روحانیّت پشتیبانی کنید و بدانید که اگر از دستورهای امام سرپیچی کنید، باید که منتظر عذابی دردناک باشید. بعد از شهادتم شیون و غوغا راه نیندازید و صبر داشته باشید که خداوند با صابرین است. مرا در قبرستان شیخان دفن کنید. خداحافظ. 23/6/60 «علی ابوالقاسمی»
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده