دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۲
من دوباره خرمشهر برگشتم به مقر مخابرات تخریب برگشتم. خبر بازگشت تیم را چند روز بعد دریافت کردم. ولی انگار چیزی از من پنهان می شد تا اینکه گفتند فرشید مفقود شده
آشنایی ما به سال۶۴ بر میگرده. فرشید, من, آقای عباس ملونی ,شهید صفری , آقای روحی ,مرحوم علی زواری و شهید سماواتیان تیمی از کلاس اولی ها بودیم که وارد بسیج و انجمن شدیم و از اواسط سال تلاش میکردیم به جبهه برویم.
زودتر از همه شهید سماوات رفت (بهار۶۵) و بعد از او شهید  صفری (آغاز تابستان۶۵) و بعد بنده (شهریور۶۵) این اتفاقات کمی ما رو از هم دور کرد تا اینکه در پاییز ۶۵ بنده و آقای ملونی, شهید  صفری, شهید  امانی, شهید قربانی و آقای علیرضا معصوم ملکی از دبیرستان ابن سینا در  واحد تخریب دور هم جمع شدیم.
در آغاز تابستان قرار بود من و فرشید و شهید  صفری توی استخر کار کنیم که اتفاقاتی پیش آمد و استخر کرایه داده شد و ما هم مشغول کار نشدیم.
آن شب مقصد فرشید تیم تخریب نبود
فرشید و آقای روحی رفتند اردوگاه کیوارستان و من و رضا هم با فاصله یک ماه و اندی رفتیم جبهه.
از این مقدمات که بگذریم وارد خاطرات جبهه می شویم
فرشید مظلومیت خاصی داشت و تا امروز این مظلومیت امتداد داشته و هنوز ادامه دارد.
مظلومیت فرشید شبیه مظلومیت پدرش بود پدری که به شدت روابط عاطفی و عمیقی با این فرزندش داشت و مدت کوتاهی بازنشستگی بعد از سال ها آموزگاری را در فراق این نوجوان سپری کرد و او هم مظلومانه در گذشت .
از زاویه دیگر فرشید فوق العاده با محبت بود و دریایی از محبت در کلام و نگاه و رفتارش موج می زد
بعد از عملیات کربلای پنج موقع بازگشت برای مرخصی به ما همبرگر دادند که توی ماشین بخوریم. من به شدت خوابم می آمد ولی فرشید کوتاه بیا نبود برای من لقمه میگرفت و به من میخوراند. 
به موقعیتی رسیدیم که عکس شهیدی از اول جنگ بود نامی آشنا و چهره ای نا آشنا شهید امانی به فرشید گفتم نگاه کن شهید امانی را و او تنها گفت من کی این لیاقت را خواهم داشت.
در طی عملیات کربلای پنج در خرمشهر بودیم سه روز با من قهر کرد میدانید چرا کوه صبر و دریای عشق با من سه روز حرف نزد چون من و شهید .... روی یکی از ساختمان ها تمرین تیراندازی و داشتیم و با اسلحه ها قلق یابی می کردیم.
آن سه روز برای من روزهای تلخی بود. قبل از پایان سه روز من راهی قرارگاه محمد شدم
مدتی آنجا بودم که دیدم دسته ۲ که دسته پورمرادی (خسرو پورمرادی فرمانده دسته بود) به منطقه آمدند شبانه آمده بودند و در سه سنگر اجتماعی و بزرگ جای گرفته بودند یکراست رفتم سراغ یکی از سنگرها داخل سنگر هم خوابیده بودند و تاریکی مطلق حکم فرما انگار بو می کشیدم چند متر گذشتم چشمم کمی به تاریکی عادت کرده بود با پا پای یک نفر را تکان دادم بی هیچ سوالی گفتم: فرشید یه ذره بسر اوطرف تر.... جواب همانی بود که دوست داشتم جواب داد:حمید جان تویی بیا.... 
به عمر شبی اگر خوش گذشت آن شب بود
و البته آخرین دیدار و در کنار هم بودن من و  فرشیدم. دستها را زیر سر هم گذاشتیم و کمی تعریف و نجوا و خوابی در آرامش زیر توپ و خمپاره.... 
فردا شب با فرشید خدا حافظی کردیم و با تیمی که مسولش آقای  اصغر عندلیبی بود. راهی شدند برای معبر زدن 
در بین راه برای نماز می ایستند بعد از نماز حرکت می کنند چندی نرفته فرشید که هم اژدر بنگال و هم اسلحه داشت بیادش می افتد اسلحه را جا گذاشته همراهان می گویند برو اسلحه را بردار و زود خود را به ما برسان . 
....
اما او زود به مقصود خود رسید ولی هیچگاه به تیم تخریبچی نرسید... من دوباره خرمشهر برگشتم به مقر مخابرات تخریب برگشتم. خبر بازگشت تیم را چند روز بعد دریافت کردم. ولی انگار چیزی از من پنهان می شد تا اینکه گفتند فرشید مفقود شده
این اتفاق برای شهید حسین سپهری قبل از شهادتش افتاد اما بعد از دو روز پیدا شد. دوستانش کتک مفصلی به او زدند. من هم در آرزوی زدن آن کتک مفصل به فرشید برای رفع دل تنگی های خونین و دلگیر خرمشهر هر روز بعد از پایان نگهبانی و کشیک بی سیم به غرب می نگریستم شاید از میان غباری که تا دور دست ها امتداد داشت فرشید را ببینم اما این خیالی بیش نبود و فرشید به مقصود رسیده بود و مقصدش مقر واحد تخریب نبود.
عید نوروز رسید و من برای عید به مرخصی نیامدم. چند روزی با چند نفر از بچه ها در مقر تنها مانده بودیم. یکروز خواب بعد از ظهرم را مهدی ترابی شکست. با عصبانیت گفتم: چی شده باز از مرخصی برنگشته  سر و صدا می کنی گفت حمید پاشو کارت دارم
گفتم چی شده؟ گفت پریروز در همدان  فرشید را تشییع و به خاک سپردیم.
 و هنوز چشم من براه است بعد ۲۹سال دوری. 
فرشید آن شب در اثر انفجار به داخل گودال آبی می افتد و همان جا شهید می شود بعد از گرم شدن هوا و تبخیر آب در اسفند جنازه مطهرش پیدا و بی خبر از واحد به معراج شهدا منتقل می شود.
حمیدخاورزمینی همرزم شهید فرشید امانی از شهدای گردان تخریب لشکر 32 انصار الحسین (ع) همدان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده