سه‌شنبه, ۰۷ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۲۲:۰۶
حال بايد ديد كه آيا «ايثار» ارزش صرفاً فردي است، يا برعكس ماهيتي اجتماعي و فرهنگي دارد؟ به عبارت ديگر مي توان آن را به عنوان مسأله اي اجتماعي و فرهنگي محسوب نمود يا اينكه فقط در دايره ارزش هاي فردي جاي مي گيرد؟ در اين جستار كوتاه بر آن خواهيم بود تا نشان دهيم كه «ايثار» ارزشي است كه ماهيتي اجتماعي دارد و اين امر جز به مدد تدقيق در مقوله فرهنگ و ارزش ها ميسر نخواهد گرديد. از آنجا كه فرهنگ و ارزش و به تبع آن مقوله «ايثار» پيوند تنگاتنگ و نزديكي دارند، بازكاوي و جستجو در تعريف فرهنگ و برخي قلمروهاي فرعي آن و همچنين تشريح مفهوم ارزش و انواع آن، موجب خواهد گرديد تا مخاطب به تصوير و ترسيم شفاف ترين دست يابد و از رهگذر اين مباحث به ماهيت اجتماعي و فرهنگي ايثار وقوف پيدا كند.

حال بايد ديد كه آيا «ايثار» ارزش صرفاً فردي است، يا برعكس ماهيتي اجتماعي و فرهنگي دارد؟ به عبارت ديگر مي توان آن را به عنوان مسأله اي اجتماعي و فرهنگي محسوب نمود يا اينكه فقط در دايره ارزش هاي فردي جاي مي گيرد؟ در اين جستار كوتاه بر آن خواهيم بود تا نشان دهيم كه «ايثار» ارزشي است كه ماهيتي اجتماعي دارد و اين امر جز به مدد تدقيق در مقوله فرهنگ و ارزش ها ميسر نخواهد گرديد. از آنجا كه فرهنگ و ارزش و به تبع آن مقوله «ايثار» پيوند تنگاتنگ و نزديكي دارند، بازكاوي و جستجو در تعريف فرهنگ و برخي قلمروهاي فرعي آن و همچنين تشريح مفهوم ارزش و انواع آن، موجب خواهد گرديد تا مخاطب به تصوير و ترسيم شفاف ترين دست يابد و از رهگذر اين مباحث به ماهيت اجتماعي و فرهنگي ايثار وقوف پيدا كند.
مقدمه
ارزش ها شيرازه اصلي فرهنگ يك جامعه را شكل مي دهند، از آن رو كه راهنماي عمل فرد و جامعه اند و بنيان نظام اجتماعي بر مدار آن ها استوار گرديده است. ارزش ها، هويت جوامع و ملت ها را به تصوير مي كشند و در عرصه تغيير و تحولات بنيادين اجتماعي نقش آفريني مي كنند. در تبيين پديده هاي اجتماعي، بي اعتنايي به مقوله ارزش ها، به مثابه «آب دريا به پيمانه پيمودن» است و نصيب چنداني عايد محقق نخواهد ساخت. جامعه ايراني در رهگذر تاريخ همگام و همراه با ارزش هاي مردمانش گام برداشته و همواره حرمت ارزش هاي اجتماعي اش را پاس داشته است. ايراني ها با تكيه بر ارزش هاي خود، دگرگوني هاي شگرفي در ديار خويش ايجاد كرده اند. جنبش تنباكو، انقلاب مشروطه، جنبش ملي شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي، شاهدان آشنايي بر اين ادعايند. در اين ميان با توجه به نقش فعال دين د رجامعه ايران به ويژه در سده هاي اخير، نمي توان تأثير آن و ارزش هاي ديني و اخلاقي را به عنوان يكي از متغيرهاي تأثيرگذار اجتماعي در تحولات آن مورد اغماض قرار داد. يكي از ارزش هاي برجسته ايراني ها (چه در گذشته و چه حال) ايثار مي باشد كه به جرأت مي توان گفت اغلب ايرانيان در مواقع ضرورت، آن را به كار بسته آند و اين ارزش پيشينه اي ديرينه ميان آنها دارد؛ اما در برخي زمان ها نماد و نمود بيشتري داشته است. با اين اوصاف در اين جستار كوتاه برآنيم نشان دهيم ايثار، ماهيتي اجتماعي و فرهنگي دارد و براي اين مقصود بر مواردي همچون طرح مسأله، فرهنگ، ارزش و ايثار تمركز خواهيم نمود و متعاقب آن به ماهيت اجتماعي و فرهنگي ايثار توجه نموده و در پايان هم جمع بندي و نتيجه گيري مطرح خواهد گرديد. طرح مسأله ارزش هاي اجتماعي (social values) پيشينه اي به بلنداي عمر آدمي دارند و از آغاز پيدايش بشر بر روي اين كره خاكي قرين و همنشين آدميان بوده اند. برخي ارزش ها همچون عدالت و آزادي جهان شمول (universal) هستند و جزء ارزش هاي مشترك جوامع بشري قلمداد مي گردند و بعضي از ارزش ها نيز معطوف به فرهنگ ها و جوامع خاصي مي باشند. ارزش ها شالوده فرهنگ جوامع را تشكيل مي دهند و از مهم ترين مقوله هاي اجتماعي هستند كه هم جامعه شناسان و فيلسوفان كلاسيك و هم اخلاف مدرن و پست مدرن آن ها (برخي كمتر و عده اي به شكل پررنگ) در خصوص آن تأمل و تعمق نموده اند. برخي ملت ها با تكيه بر ارزش هاي حاكم بر جامعه خود، تحولات شگرفي را بر جاي گذاشته اند و از رهگذر اين دگرگوني ها به سوي آينده گام برمي دارند، آينده اي كه ارمغاني جز ترقي و تعالي جامعه آنها نداشته باشد. نگاهي به صفحات تاريخ، عبرت هاي آموزنده اي را به تصوير خواهد كشيد. «جامعه ايراني (هم) در طول حيات تاريخي خود جامعه اي «ارزش مدار» بوده است... و مقوله اي به نام «ارزش» (در اشكال مختلف آن) همواره به مثابه يكي از بنيادي ترين عوامل تعريف كننده و سامان دهنده (و نيز تخريب كننده) هويت وي محسوب مي گرديده است. فراز و رودهاي تاريخي اين جامعه، پژواك فراز و فرودهاي ارزشي آن هستند و «گشت» و «بازگشت» اجتماعي ـ سياسي آن نيز ريشه در تحولات «جهان ارزشي» آن دارند. مردمش با اجماع پيرامون ارزش ها، تاريخ ساز و با دوري ازآن اسير گرداب هاي تاريخ شده اند» و فرصت هايي گرانبها را از كف داده اند و گاه بدين بهانه زانوي غم به بغل گرفته و سرشك حسرت و ندامت ريخته اند. فرهنگ ايراني ـ اسلامي گنجينه اي از ارزش ها را در خود جاي داده است، گاه با دستاويز قرار دادن آن ها تمدني بزرگ و درخشان و پيشرو مي آفريند و گاه به خاطر اغماض و سهل انگاري و عدم پالايش و پيرايش جراحات و خاشاك افتاده بر پيكره ارزش هايي در سكون وحتي ركود دست و پا مي زند كه براي برون رفت از اين توقف، راهي بايد جست. كندوكاو در صفحات تاريخي ايران مويد آن است كه ايراني ها در برخي مقاطع تاريخي با اتكاي بر ارزش يا ارزش هاي خاص، دگرگوني هاي قابل توجهي در بستر جامعه خود پديد آورده اند و اين مسأله در دهه هاي اخير كاملاً پيدا و هويدا است. يكي از عناصر مهمي كه نبايد نقش و تاثير آن در حاشيه قرار گيرد، مذهب و جايگاه آن در تحولات ايران است. جامعه ايران جامعه اي مذهبي است و بسياري از ارزش هاي آن متاثر از دين و مذهب مردمانش بوده است و علاوه بر حضور پررنگ دين و ارزش هاي ديني در روابط اجتماعي افراد، در تحولات بنيادين سياسي هم يكي از متغيرهاي اثرگذار، عنصر دين دانسته مي شود. «ايرانيان در عصر مدرن نيز به نام «ارزش ها» انقلاب كردند و در عصر سكولاريسم، بر مبناي ارزش هاي ديني ، هويت جمعي خود را باز تعريف كردند و به همه چيز از منظر ارزش ها نگريستند. به سياست، سيمايي هنجاري بخشيدند، «خودي» و «دگر» خود را ايدئولوژيك تعريف كردند، به مناسبات و ملاحظات اجتماعي ـ اقتصادي رنگ ارزشي بخشيدند، چگونه «بودن» و چگونه «شدن» خود را در چارچوب ارزش ها قضاوت كردند، جامعه ايده آل و جامعه امن خود را در پرتو استقرار ارزش ها ترسيم كردند» و در مقطع خاصي، رفتار و كردار و گفتارشان را با ترازوي ارزش ها تنظيم كردند. هر چند گذشت زمان ارزش هايي نوظهور رابه جاي يا در كنار آنها نشاند و جامعه و فرد هم به تدريج دگرگون گرديدند. يكي از ارزش هايي كه در بين ايراني ها (و حتي برخي ملت هاي ديگر) مي توان مشاهده نمود ايثار است، كه ممكن است اصطلاحات ديگري هم به جاي آن در جامعه ما و ساير جوامع به كار برده شود. ايثار در شكل كلي اش ديگري را بر خويش ترجيح دادن است كه ممكن است معطوف به موضوعات و مقوله هاي مختلفي صورت گيرد. ايثار چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام، ارزشي رايج ميان مردمان بوده است؛ اما پس از ورود اسلام نمود و نماد ويژه اي مي يابد. دين اسلام به شكل قابل توجهي بر به كار بستن اين ارزش تأكيد مي كند، به گونه اي كه مصاديق برجسته اي از ايثار را در رفتار پيامبر اسلام و ساير معصومين به ويژه حضرت علي(ع) و فاطمه زهرا(س) مي توان به وضوح در كتاب هاي معتبر مربوطه پيدا نمود. قرآن، كاب مقدس مسلمانان هم در آيات گوناگوني به آن توجه نموده است. اين ارزش در قرون بعدي، كم و بيش در بطن و متن روابط روزمره مردمان ايراني ديده مي شودو به شكل دگرياري و همياري ظهور و بروز مي يابد و غالباً هم در شكل مساعدت مالي و مادي تجلي مي نمايد. در چند دهه اخير و به خصوص دوران انقلاب اسلامي و سپس جنگ ايران و عراق، واژه ايثار جايگاه والايي را به خود اختصاص مي دهد و اين ارزش در بافت و ساخت روابط اجتماعي به شكلي پررنگ حضور پيدا مي كند، «به گونه اي كه ايثار و شهادت را عامل دوام و حيات انقلاب مي دانند.» يكي از متغيرهايي كه در تبيين انقلاب اسلامي به آن اشاره مي شود، مقوله ايثار و شهادت است كه انقلابيون با مجهز شدن به اين سلاح در واقع هيچ ترسي از مرگ پيدا نمي كردندو همين امر يكي از عوامل ناكارآيي دستگاه سركوب رژيم شاه به شمار مي رود. امام با تاكيد بر ايثارگري و شهادت حضرت علي و امام حسين(ع) و تداعي عاشورا و رمضان و تكيه بر ساير نمادهاي شيعي موجب گرديد تا انقلابيون هم خود را ادامه دهنده آن راه بدانند و در نتيجه از ايثار و شهادت در راه انقلاب به هيچ وجه هراسي به دل راه ندهند و حتي مشتاقانه به سوي آن گام بردارند. در جنگ هشت ساله ايران و عراق، ارزش مقوله اي همچون «ايثار» و «شهادت» در ميان ايراني ها بسيار مقدس و الهي مي گردد. آنهايي كه به جبهه هاي جنگ گام مي گذارند بسياري از خداي خويش شهادت را طلب مي كنند؛ از آن رو كه در مكتب تشيع، شهادت بالاترين نماد و نمود ايثار است و آنهايي كه در پشت جبهه ها هستند به طور شبانه روز در تأمين و رفع مشكلات و موانع فراروي جبهه ها تلاش مي كنند. بسياري از مردمان عادي هم داشته ها و نداشته هايشان را دريغ نمي كنند و گاه از مطلوب ترين داشته هاي خود دست شسته و آن را در راه جبهه و جنگ هزينه مي كنند و در اين گستره، روستايي و شهري، زن و مرد، پير و جوان هر يك به طريقي مي كوشند تا از خويش بگذرند تا بلكه موجب راحتي و آسايش همنوع خويش گردند و اينها را مي توان با جستجو در اسناد و مطبوعات و وقايع دوران انقلاب و به ويژه زمان جنگ نظاره نمود. از اين رو واقعيت هايي است كه بر جامعه ايراني حاكم بوده است، اما اينكه امروزه جامعه ما ا زاين حيث چه حال و روزي دارد مجال ديگر و گسترده تري را ايجاب مي كند. حال بايد ديد كه آيا «ايثار» ارزش صرفاً فردي است، يا برعكس ماهيتي اجتماعي و فرهنگي دارد؟ به عبارت ديگر مي توان آن را به عنوان مسأله اي اجتماعي و فرهنگي محسوب نمود يا اينكه فقط در دايره ارزش هاي فردي جاي مي گيرد؟ در اين جستار كوتاه بر آن خواهيم بود تا نشان دهيم كه «ايثار» ارزشي است كه ماهيتي اجتماعي دارد و اين امر جز به مدد تدقيق در مقوله فرهنگ و ارزش ها ميسر نخواهد گرديد. از آنجا كه فرهنگ و ارزش و به تبع آن مقوله «ايثار» پيوند تنگاتنگ و نزديكي دارند، بازكاوي و جستجو در تعريف فرهنگ و برخي قلمروهاي فرعي آن و همچنين تشريح مفهوم ارزش و انواع آن، موجب خواهد گرديد تا مخاطب به تصوير و ترسيم شفاف ترين دست يابد و از رهگذر اين مباحث به ماهيت اجتماعي و فرهنگي ايثار وقوف پيدا كند. فرهنگ فرهنگ مثل ساير مفاهيم علوم انساني، ميان صاحب نظران و نظريه پردازان به يكي از مقولات مغلق و مبهم مي ماند كه در دايره لفظ پردازي هاي بي سرانجام، حيران و سرگردان است و هنوز اجماع روشني بر سر تعريف آن حاصل نگرديده است. «البته مي توان گفت فرهنگ از جمله مفاهيمي است كه به راحتي تن به تعريف پذيري نمي دهد، اين امر از سرشت فرهنگ ناشي مي شود كه قالب ناپذير است و مشكل در ظرفي مي گنجد... از اين رو انديشمندان براي روشن ساختن معني و مفهوم فرهنگ، تا امروز صدها تعريف عرضه كرده اند و تنها رده بندي انواع اين تعاريف و تشريح مضامين آنها موجب تدوين كتاب هاي متعددي گرديده است»، اما در اين نوشتار «گيدنز» مورد توجه قرار مي گيرد كه به نوعي با غالب تعاريف اشتراكاتي دارد. به نظر گيدنز مفهوم فرهنگ همراه با مفهوم جامعه، از مفاهيمي است كه در جامعه شناسي زياد به كار برده مي شود. او معتقد است كه فرهنگ عبارت است از ارزش هايي كه اعضاي يك گروه معين دارند. هنجارهايي كه از آن پيروي مي كنند و كالاهاي مادي كه توليد مي نمايند... هنگامي كه واژه فرهنگ را در گفتگوهاي معمولي هر روزه به كار مي بريم، اغلب فرآورده هاي متعالي ذهن ـ هنر، ادبيات، موسيقي و نقاشي ـ را در نظر داريم. مفهوم فرهنگ آن گونه كه جامعه شناسان آن را به كار مي برند شامل اين قبيل فعاليت ها و امور بسيار ديگري است. فرهنگ به مجموعه شيوه زندگي اعضاي يك جامعه اطلاق مي شود همراه با كالاهايي كه در آن توليد مي گردد... هيچ فرهنگي نمي تواند بدون جامعه وجود داشته باشد، اما همان گونه نيز هيچ جامعه اي بدون فرهنگ وجود ندارد...». در واقع «وسعت قلمرو فرهنگ به وسعت حيات اجتماعي انسان است و شامل تمامي ذخاير و ميراث هاي انديشه و دست انسان از آغاز تا امروز مي باشد» و اين روند در آينده هم تداوم خواهد داشت. نفي تاثير فرهنگ بر نوع انسان، تقريباً غيرممكن است و قدرت آن به اندازه اي است كه مي تواند... فردي را مجبور به گرسنگي تا سرحد مرگ نمايد، در حالي كه غذا در دسترس اوست. فرهنگ، فردي را مجبور به دريدن شكم خود يا خودكشي مي كند به اين دليل كه مي خواهد لكه ننگي را از دامن خود پاك كند...»، موجب مي شود تا برخي افراد در جوامع خاصي از خوردن و آشاميدن در روزهاي خاصي از سال امساك نمايند... برخي به خاطر آرمان هايشان از جان خويش درگذرند و ... فرهنگ، منتسب به ويژگي هاي متعددي از سوي نظريه پردازان گرديده است كه موارد مشابه و مورد اجماع آن را مي توان «فرا گرفتني بودن آن»، «قابل انتقال»، «اجتماعي بودن»، «پاسخگوي نيازمندي هاي اساسي حيات»، «تحول پذير»، «پايدار» و «مشخص كننده معيارها و ارزش ها» محسوب كرد. البته برخي هم در سطح كلي تر به ويژگي هاي متناقض نماي فرهنگ (عام / خاص بودن، متغير / ثابت بودن، اجباري / اختيري بودند پذيرش فرهنگ) اشاره جسته و استدلال هايي را براي اين داعيه خود مطرح كرده اند. كه به نظر مي رسد منطق تقريباً متقن و قابل قبولي براي بحث ويژگي هاي فرهنگ باشد از ان رو كه بر ابعاد و سطوح مختلف فرهنگ توجه داشته است. فرهنگ، كاركردهاي متعددي در جامعه دارد و به دليل پيوند تنگاتنگ آن با بخش هاي مختلف اجتماعي و سطوح گوناگون زندگي بشرف تاثيرات آن اجتناب ناپذير خواهد بود و متقابلاً حوزه هاي ديگر اجتماعي، فرهنگ را متاثر مي سازند. «لسلي وايت» كاركرد فرهنگ را تامين نيازهاي دروني و بيروني انسان مي داند تا زندگي آن ها را امنيت و تداوم بخشد. «ايجاد ارتباط جمعي»، «آفرينش و نگاهداري تداوم و همبستگي ميان افراد يك جامعه توسط باورها و ارزش هاي مشترك»، «هويت دهي » و «ايجاد خودآگاهي جمعي و فردي» از كاركردهاي مهم فرهنگ مي باشند. در صورتي كه فرهنگ، كاركردهاي خود را به گونه مطلوب و سازنده محقق سازد، بالتبع، جامعه دچار پويايي و نشاط و سازندگي مي گردد و به سمت تعالي و توسعه قدم برمي دارد، در غير اين صورت، سرنوشتي جز ركود و پسرفت جامعه رقم نخواهد خورد و فرهنگي كه مي توانست براي يك ملت، خوشبختي به ارمغان آورد، پيامدي جز نابساماني و نارسايي جامعه نخواهد داشت و از آنجا كه هم در تعريف فرهنگ و هم كاركردهاي آن مشخص گرديد، ارزش ها يكي از محوري ترين عناصر تاثيرگذار در فرآيند فوق به شمار مي آيند. «فرهنگ جامعه، ارزش ها، معيارها و نظام هاي خاص خود را دارد و افراد جامعه با توسل به اين ارزش ها و معيارها، نيازها و خواست هاي خود را سامان مي دهند». به عبارت ديگر، همانگونه كه اريك گود مي نويسد: «گسترده ترين و كوچك ترين واحد آجرهاي ساختماني هر فرهنگ ارزش مي باشد» و «هر فردي از طريق فرهنگش مي آموزد كه چه چيزي خوب، حقيقي و زيبا است. نگرش ها، ارزش ها و هدف ها به وسيله فرهنگ مشخص مي شود. همانگونه كه فرد به طور طبيعي زبان ياد مي گيرد به همان ترتيب اين نگرش ها، ارزش ها و هدف ها را مي آموزد. يك رابطه و وابستگي متقابل ميان اينها وجود دارد، رابطه متقابلي كه احتمالاً مهم ترين بخش از هر فرهنگي است.» و در بررسي موضوعات مرتبط با فرهنگ نمي توان آن ها را مورد بي توجهي قرار داد. همچون ساير بخش هاي اجتماعي، در حوزه فرهنگ نيز دگرگوني هاي عميق و بنياديني شكل گرفت است، به گونه اي كه از فرهنگ مدرن و حتي فرهنگ پست مدرن صحبت مي شود كه تمايز و تفاوت زيادي با فرهنگ ساده و سنتي گذاشته دارد. مولفه ها، ارزش ها و عناصر جديد و پيچيده اي در اين حوزه رسوخ و نفوذ يافته است و اين امر موجب شكل گيري عناصر فرهنگي نوظهوري گرديده است كه چهره اي متفاوت با گذشته دارند. البته در اين فرآيند، تحولات تكنولوژيك و پديده جهاني شدن نقش عمده اي داشته اند. اما در سطح خاص و مشخص تر مي توان گفت كه در واقع، «ارزش ها» يكي از اهرم هاي كليدي اين تغيير و تحولات بوده اند. بي ترديد ارزش ها و نمادها به عنوان يكي از مؤلفه هاي حياتي فرهنگ، جايگاه بلندي در توسعه و كاميابي جامعه مي توانند داشته باشند (در صورتي كه به شكل صحيح و نظام مند به كار گرفته شوند) و اين اهميت يك فرهنگ پويا و بالنده را در به حركت درآوردن چرخ هاي تعالي و ترقي و سعادت جامعه و اعضاي آن به وضوح نمايان و عيان مي سازد. ارزش هاي اجتماعي (social values) ارزش، مفهومي ديرپا و كهن در ادبيات جامعه شناسي، فلسفه و انديشه اجتماعي به شمار مي رود كه همواره مورد توجه و تاكيد نظريه پردازان اين حوزه ها بوده و هست و تا به حال نگرش ها و نظريه هاي متعدد و متفاوتي را به خود ديده است. «استناد به ارزش ها نزد جامعه شناسان كلاسيك و جديد عموميت داشته است و شايد هيچ موضوع ديگري به اندازه مطالعه ارزش ها منشأ مناقشه ميان جامعه شناسان نشده است. برخي از جامعه شناسان چنين القا مي كنند كه براي مطالعه ارزش ها بايد تدابير خاصي انديشيده شود تا مبادا مداخله ارزش هاي شخصي در جريان مطالعهف عينيت آن را مخدوش كند. برخي ديگر ارزش را از مقوله وا قعيت هاي ذهني، روان شناختي و اخلاق دانسته و لذا بررسي آنها را خارج از مدار جامعه شناسي مي دانند. در حال حاضر عموماً جامعه شناسان ارزش ها را چون منشأ اثر اجتماعي هستند در زمره پديده هاي اجتماعي مي شمارند» و در تبيين و ترسيم آثار و كاركردهاي آن ها در حيات روزمره آدميان كوشش مي نمايند. تعاريف متنوعي در خصوص ارزش ها مي توان يافت كه نشانگر پيچيدگي و چند بعدي بودن آن مي باشد با اين وجود مي توان به برخي تعاريف مشابه و مشترك و تا حدودي قابل اجماع اشاره نمود و از حيرت و سرگرداني ناشي از تعاريف متعدد رهايي جست. «ارزش ها را مي توان مجموعه اي از پنداشت هاي اساسي نسبت به آنچه پسنديده است دانست كه تجلي عميق ترين احساسات مشترك نسبت به جهان در جامعه هستند» و علايق نسبتاً مشابهي را به تصوير مي كشند. «ارزش شيوه اي از بودن يا عمل است كه يك شخص يا يك جمع آن را به عنوان آرمان مي شناسند و افراد يا رفتارهايي را كه بدان نسبت داده مي شوند مطلوب و متشخص مي سازد» و در نتيجه خود آن عمل و رفتار را بسيار ارزشمند و مهم مي سازد. «ارزش آن عنصر فرهنگي است كه خوب و بد چيزي را تعيين مي كند. اشيا و اعمال را معنادار مي كند كه اين معنا يك معناي عام اجتماعي و فرهنگي است، يعني فرهنگ و اجتماع هستند كه اين معنا را به چيزي مي بخشند...» و نوعي جهت گيري مثبت و يا منفي نسبت به آن پديده مي آورند. «ارزش ها ميان مردم مشتركند و شمار كثيري از افراد درباره اهميت آنها به توافق رسيده اند. ارزش ها به قضاوت شخصي افراد بستگي ندارند. با عواطف همراهند، اشخاص براي صيانت ارزش ها مبارزه مي كنند و براي حفظ ارزشي والا از بذل مال و جان خود دريغ نمي ورزند. در نهايت اينكه چون ارزش ها با وفاق ميان اشخاص كثيري پذيرفته شده اند، مي توان آنها را مفهوم سازي كرد. يعني از اشياي گوناگون ارزيابي شده انتزاع كرد» و همه اينها از مهم ترين ويژگي هايي است كه مي توان براي ارزش ها برشمرد. ارزش ها كاركردهاي عديده اي دارند و به تبع همين امر، نقش و تأثير شگرفي در حيات فردي و جمعي ملت ها بر جاي گذاشته اند و مي گذارند. «گي روشه» برخي از كاركردهاي عمده ارزش ها را چنين برمي شمارد: 1. انسجام مدل ها در يك جامعه خاص: ارزش ها نوعي انسجام به مجموعه قواعد يا مدل ها مي بخشند، مدل ها در رابطه با ارزش هايي كه زمينه ساز آنها است و آنها را متمركز مي سازد جهت مي يابند و داراي مفهومي عميق تر مي شوند. 2. قدرت رواني اشخاص: ارزش ها عنصر مهم وحدت رواني اشخاص به شمار مي آيند. آنها باعث انسجام و يگانگي ادراك خود و جهان مي شوند و نوعي وحدت انگيزه را به وجود مي آورند. 3. يگانگي اجتماعي: جهان ارزش ها در مورد يگانگي اجتماعي عنصر اساسي به شمار مي رود. پيوستگي با ارزش هاي مشترك شرط مشاركت با جمع مي باشد. همبستگي در ارزش هاي مشترك مي تواند در ضمن منبع وحدت اجتماعي باشد و چون دربرگيرندة چنين وحدتي است مي تواند منبع تضادهاي اجتماعي يا لااقل تنوع اجتماعي باشد. به زعم جانسون، ارزش ها تبيين گر وقايع اجتماعي و معياري براي تبيين عكس العمل مناسب در برابر انها و مبنايي براي ايجاد انتظار مشترك و معياري براي تنظيم رفتار، درك وقايع و موقعيت هاي مختلف و تبيين نمادين وضعيت هاي گوناگون مي باشند. نظريه پردازان هم به اين موضوع وقوف دارند كه وجود ارش هاي مشترك نقشي پراهميت در كاهش احتمال بروز تعارض بين طبقات اجتماعي بر عهده دارند. ارزش هاي انساني همه اصيل و ريشه در سرشت انسان دارند و همين ارزش ها عامل اصلي حركات تاريخ به شمار مي روند. و پويايي و بيداري جوامع و گاه برعكس ايستايي و جمود آنها را موجب مي گردند. از آنجا كه تاكيد و تمركز اين مقاله ببر مقوله «ارزش اجتماعي» است، تعميق و تشريح آن و برشمردن ويژگي هايش اجتناب ناپذير مي باشد. «ارزش ها الزاماً صفت اجتماعي ندارند، بلكه ممكن است فردي هم باشند. آنها اشيا يا عقايدي هستند كه به طور فردي مورد توجهند و در سطوح كلي جامعه، ارزشي ندارند. اين ارزش ها فردي ناميده مي شوند. در نقطه مقابل آن، ارزش اجتماعي عبارت است از ايده ها، هنجاره و اشياي مادي كه در پي اعمال اجتماعي، و بازخوردهاي رواني مساعد پيرامون آنها جمع مي شود. «ارزش اجتماعي به آنچه كه پذيرش عمومي دارد و مجموعه جامعه بر آن صحه مي گذارند، آن را تصديق مي كنند و مي ستازند اطلاق مي گردد.» به عبارت موجزتر «ارزش اجتماعي واقعه يا امري است كه مورد اعتناي جامعه است» و براي آن مطلوب و قابل احترام و تمجيد محسوب مي شود. به هر حال مي توان تصور كرد كه تعداد وابستگان به يك ارزش مي تواند صفت فردي، گروهي، جمعي يا اجتماعي را به آن ارزش بدهد. ممكن است در مواردي وابستگان به ارزشي خاص آن قدر كم باشد كه بتوان از اصطلاح ارزش فردي يا شخصي استفاده كرد و يا اصطلاح ارزش هاي گروهي و يا ارزش هاي اجتماعي (در مواردي كه تعداد قابل توجهي از افراد پاي بند به ارزش خاصي باشند) را به كار برد. اين امر در جوامع گوناگون و حتي در يك جامعه در گذر زمان، اشكال متفاوتي به خود مي گيرد و بين ارزش هاي فردي و جمعي گاه جا به جايي صورت مي گيرد. ايثار ايثار يعني بذل كردن، ديگري را بر خود برتري دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن، قوت لازم و مايحتاج خود را به ديگري بخشيدن و خود را براي آسايش ديگران به رنج افكندن. در لغت نامه دهخدا آمده است: ايثار به معني برگزيدن، عطا كردنف غرض ديگران را بر غرض خويش مقدم داشتنف ديگري را در رساندن منفعت و دفع ضرر بر خود مقدم داشتن و آن نهايت برادري است. ايثار بر از خود گذشتي انسان هاي يك جامعه دلالت مي كند و هم ژرفاي ديني دارد وهم عطر اجتماعي و هم فرمي انساني. «و در اصطلاح دانش اخلاق، دومين شكل فضيلت «سخا» مي باشد. مراد از سخا آن است كه انسان از آنچه خود بدان نياز دارد جوانمردانه درگذرد و آن را به ديگري كه بدان نيازمند است ببخشد و اين گذشتن و بخشيدن كه همانا ديگري بر خود برگزيدن است ملكه نفس آدمي گردد.» ايثار، نماد و نمود ديگرخواهي آدميان است و روح همنوع دوستي آن ها را به معرض نمايش مي گذارد و گاه تا جايي پيش مي رود كه فردي يا حتي جمع كثيري جان خويش را در راه ديگري و ديگران از دست مي دهند تا كمال و تمام ايثار و از خود گذشتگي را بر جاي آورند و از اين رو است كه چنين افرادي در نگاه ملت ها و مردمان هر جامعه اي، به سمبل هايي فراموش ناشدني تبديل مي گردند. ايثار مي تواند گونه هاي مختلفي داشته باشد. گاه با فدا كردن جان صورت مي گيرد (كه منتهاي درجه ايثار مي باشد)، گاه با دادن مال و زماني هم با هزينه كردن اعتبار و آبرو و البته برخي اوقات هم مي تواند تركيبي از اينها باشد كه فرد به طور ارادي و به خاطر يك هدف و آرمان مقدس و والا، تصميم مي گيرد از عقايق و داشته هاي خويش اغماض نموده و دغدغه ها و دل نگراني ها و منافع «غير» را بر «خود» مرجح بداند و در راه برطرف ساختن مشكلات فراروي ديگري، گام بردارد. ايثار مختص به يك جامعه و ملت و منحصر به زمان معيني نيست و در گستره تاريخ مي توان رگه و ريشه هاي بسياري را در آن خصوص جست و يافت، هر چند ممكن است شدت و ضعف قابل توجهي را پشت سر گذرانده باشد. در تمام جوامع، چه سنتي و چه مدرن، گونه هايي از ايثار وجود داشته و دارد و مردمان به اشكال متنوعي ديگري را ياري كرده اند. در آموزه هاي زرتشت، بودا، اهورامزدا و كنفوسيوس و ... مكرر از اين ارزش سخن رفته است و بر مقوله كمك به ديگري، همنوع دوستي و خيرخواهي تاكيد و توجه زيادي گرديده است و احسان و گذشت و نيكوكاري از عناصر كليدي آن ها به شمار مي رود. در ساير اديان نيز يكي از توصيه هاي جدي معطوف به همين ارزش مي باشد. به عبارت ديگر در اديان مسيحيت، يهود و اسلام، گذشت و ايثار از ارزش هاي مهم و اساسي برشمرده شده است و محتواي انجيل، تورات و قرآن شاهدي براين داعيه قلمداد مي گردد. اما نكته مهم آن است كه در دين اسلام، ايثار به طور برجسته اي ظهور و بروز پيدا كرده است و در آيات قرآن و روايات از پيامبر اسلام و ساير معصومين مي توان شواهد متواتر و فراواني را آشكار ساخت، به ويژه آن كه هم پيامبر اسلام و هم امامان شيعي در حيات روزمره و معمول خويش آن را به شكل عملي و تجربي به كار گرفته اند. «اسلام مكتبي است كه حركت، جنبش، تلاش، جهاد و ايثار را براي تحقق بخشيدن به حاكميت قوانين الهي مي طلبد. چنانچه در طول تاريخ اسلام تحقق عيني اين حركت و تلاش و جهاد به شكل هاي گوناگون به ثبوت رسيده است. موضوع كربلا و مظلوميت امام و اهل بيتش در طول تاريخ براي تشيع به يك رمز و شعار و هويت انقلابي و خصيصه لاينفك تشيع تبديل شده و پيروان اهل بيت در هر زمان و هر عصري براي حفظ اين رمز و شعار از جان نيز گذشته اند.» تأثير شگرف فرهنگ پربار ايثار و شهادت در گستره جهان بيني ملل ديني از جلوه و منزلت ممتازي برخوردار است. اين فرهنگ با هويت قدسي خود، توانايي سرشاري را در متأثر ساختن نهادهاي اجتماعي و ساختارهاي سياسي به انضمام بافت فرهنگي جامعه دارا مي باشد... و بي شك برترين و گراسنگ ترين اصل براي كسب رشد اجتماعي منطقي و نيكو محسوب مي شود و هيچ فرهنگي در قلمرو دين تا اين حد به اين جاودانگي عميق نرسيده است... جامعه ايراني و ايراني ها قبل از ورود اسلام آراسته به ارزش هاي عديده اي از جمله گذشت و مساعدت به خلق بوده است. اما متعاقب ورود اسلام به ايران، برخي ارزش هاي جديد ظهور و بروز مي يابند و برخي ارزش هاي پيشين هم برجسته تر مي شوند و البته برخي هم به حاشيه رانده مي شوند. به عبارت ديگر، فرهنگ ايراني ـ اسلامي برخي ارزش ها را پررنگ تر مي سازد كه اين ارزش ها به مرور زمان منشأ تحولات زيادي مي گردند. ارزش هاي حاكم بر جامعه ايراني گذشته اي پرفراز و فرود دارند و طي چندين سده گذشته گاه فعال و مؤثر و زماني هم غيرفعال و يا كم تأثير ظاهر شده اند. در اين رهگذر، ارزشي همچون ايثار نيز فارغ از اين قاعده نبوده است و تا چند دهه اخير نمود ان را در لابلاي زندگي معمولي مردمانش به طور محسوس مي توان ديد و اشكال گوناگوني از كمك به ديگري، گذشت و فداكاري و ديگر ياري بين مردم اين سرزمين مشاهده مي شود. مقوله ايثار و شهادت (به عنوان والاترين شكل ايثار) در ربع قرن اخير و در دوران انقلاب اسلامي و به ويژه جنگ تحميلي ايران وعراق به يكباره جايگاه و پايگاه والايي در عرصه اجتماعي پيدا مي كند و حتي از متغيرهاي اصلي در تبيين هم پيروزي انقلاب و هم عدم شكست در جنگ محسوب مي گردد. علاوه بر آن به علت درگيري قشر قابل توجهي از مردم در اين دو و به خصوص جنگ، مسأله ايثار و شهادت گستره وسيعي پيدا كرده و به يك مسأله جمعي تبديل مي شود، از آن رو كه تعداد قابل توجهي از مردم در جنگ شهيد و يا مجروح و معلول و مفقود و اسير گرديدند كه با احتساب خانواده هاي اين افراد، وسعت مسأله هويدا هستند. از خودگذشتگي و ايثار، شهادت طلبي و از جان باختگي از ارزش هاي اصيل و ناب اسلام هستند... وجود فرهنگ عاشوراي حسيني و در يك كلام وجود فرهنگ ايثار و شهادت مردان بزرگ الهي بود كه به مرور اخلاق و رفتار اقشار مختلف مردم مسلمان و مومن ايران اعم از زنان و مردان، نوجوانان و جوانان تحصيل كرده و عامي را تحت تأثير قرار داد و متحول ساخت. در نظام ارزشي افراد فداكار و مددكار، ارايه خدمت به ديگري بدون چشمداشت است. آنها از نيازهاي خود مي گذرند و به دنبال احساس خوبي اند كه از خدمت به ديگران عايد آنها مي شود. اين افراد به اشخاص نوع دوست معروفند و معمولاً مي توانند به طور دلخواه و عاشقانه به كودكان بيمار و پرورشگاهي كمك كنند، با مؤسسات خيريه و مددكاري ها همكاري كنند و در مواقع ضروري به مساعدت افراد ناتوان و نيازمند همچون يتيمان و خانواده هاي بي سرپرست بپردازند. ايثار، هم مي تواند ارزشي فردي به حساب آيد و هم در رده ارزش هاي جمعي و اجتماعي قرار گيرد. وقتي فردي است، كه يك فرد خاص به انحاي مختلف، ديگري را بر خويش مقدم بداند و در رفع نيازهاي او بكوشد. اما زماني كه ميزان قابل توجهي از افراد مبادرت به آن مي كنند و در راه يك آرمان يا هدف والايي از بذل مال و جان و آبرو و ساير داشته هاي خويش دريغ نمي ورزند، مساله جنبه اي عمومي پيدا مي كند و در زمره ارزش هاي اجتماعي جاي داده مي شود. ايثار، قلمرو جغرافيايي خاصي ندارد. به عبارت ديگر هم مي تواند در درون قلمرو و محدوده خاصي ظهور يابد و هم در فراتر از مرزها نمود داشته باشد. از حيث جهان شمول بودن مقوله ايثار مي توان به فعاليت گروه هايي چون پزشكان بدون مرز، انجمن هاي بشردوستانه و خيريه بين المللي و ... اشاره جست كه در راستاي مجموعه اي از آرمان هاي انسان دوستانه كلي و جهاني تشكيل شده اند، يا يكي از مواردي كه دراين خصوص مي توان ذكر كرد مساعدت هاي مالي ملت هاي مختلف در كشورهاي جهان در مواقع ضروري همچون بروز حواثد طبيعي مي باشد و وقتي سيل، زلزله و حوادث مشابه ديگري موجب نابودي جان و مال بسياري از انسان ها در برخي مناطق جهان مي گردد افراد و گروه ها و حتي دولت هاي مختلف به طرق گوناگون كمك هاي قابل توجهي نموده اند تا بلكه از رنج و اندوه و درد حادثه ديدگان اندكي بكاهند و اين چيزي جز برآيند احساسات و عواطف بشردوستانه فردي و جمعي نبوده است. در سطح محدودتر و در داخل يك قلمرو و جامعه معين هم ايثار در اشكال مختلف تجلي پيدا مي كند كه افراد در راه آرمان و هدف و ايدئولوژي خاص و مورد احترام خويش هزينه هاي مختلفي صرف مي كنند. شهادت و كشته شدن د راه وطن و يا يك عقيده و هدف، كمال درجه ايثار به شمار مي رود. اما صورت هاي متعدد ديگري از ايثار را مي توان در زندگي روزمره مردم نظاره نمود كه آثار و پيامدهاي اجتماعي زيادي هم بر جاي مي گذارد. مصاديق ايثار علاوه بر كساني كه شهيد مي شوند و يا جانباز و معلول و مجروح و مفقودالاثر و اسير مي گردند، معطوف به مواردي همچون سرپرستي ايتام، كمك به در راه ماندگان، آزاد كردن اسير و زنداني، كمك به خانواده هاي بي سرپرست، حمايت از بيماران داراي بيماري هاي صعب العلاج، امداد به محرومان و مستضعفان و مستمندان جامعه از طرق گوناگون و فعاليتهاي انجمنهاي خيريه در اين زمينه ها و قلمروهاي ديگر مي باشد. با عنايت به توصيه هاي موكد اسلام در اين زمينه، در اعياد و مناسبت هاي خاص مذهبي، مصاديق فوق را مي توان به وضوح مشاهده نموده و انسان هاي زيادي را ديد كه با بذل مال خويش تلاش مي كنند تا گره از مشكلات همنوعان خويش بگشايند و از اين اقدام ارادي خويش احساس رضايت قلبي فراواني مي كنند. ايثار و ماهيت اجتماعي و فرهنگي آن يكي از جنبه هاي اساسي «اجتماعي بودن» يك مسأله يا پديده و رفتار و يا ارزش آن است كه «هورتون ولزلي» بر آن انگشت گذاشته اند و آن «وضعيت (يا رفتار و ارزش) و شرايطي است كه جمع كثيري را متاثر مي سازد و به عبارتي تعداد قابل توجهي از مردم را تحت تأثير قرار مي دهد. اما چه تعداد؟ تعداد افرادي كه متأثر مي شوند صريحاً قابل تشخيص نيست، ولي فراواني مباحث طرح شده در مورد مساله موردنظر در رسانه ها، گفتارها و ... شاخص ميزان توجهي است كه اين مسأله برانگيخته است» و نشانگر وسعت و گستردگي آن به شمار مي رود. گاهي دامنه يك ارزش چنان محدود و تنگ است كه صرفاً چند فرد يا گروه بسيار كوچكي را تحت شمول خود قرار مي دهد. اما برخي ارزش ها هم هستند كه از گستره وسيعي برخوردارند و به همين خاطر ارزشي عمومي قلمداد مي گردند از آن جهت كه عده زيادي پاي بند به چنين ارزش هايي هستند. همانگونه كه در صفحات پيشين مطرح گرديد در جامعه ايران به تاثير از اسلام، ارزش هاي خاصي برجسته تر مي شوند و در نتيجه ميان بخش قابل توجهي از مردم ساري و جاري مي گردند. ايثار يكي از همان ارزش ها است كه پس از پذيرش دين اسلام توسط ايرانيان، حضوري نسبتاً پررنگ پيدا مي كند و به ويژه در دوره انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي در اشكال مختلف و متعددي تجلي مي كند و به همين خاطر مي توان آن را يكي از ارزش هاي اجتماعي به حساب آورد. به علاوه اينكه هنوز ميراث اين ارزش والا به صورت هاي مختلف در جامعه تداعي مي گردد و تعداد قابل توجهي شهيد (و خانواده هاي شهدا)، جانباز، ايثارگر و مفقودالاثر در جغرافياي سرزمين ايران آكنده و پراكنده است و نهادهاي رسمي و غيررسمي قابل توجهي براي رسيدگي به امور آنها فعاليت مي كنند. ارزش هاي اجتماعي مدل هاي كلي رفتار، احكام جمعي و هنجارهاي كرداري را كه مورد پذيرش عمومي و خواست جامعه قرار گرفته اند تشكيل مي دهند. ارزش هاي اجتماعي لزوماً از ساير اقسام ارش (شخصي، فرهنگي و ...) متمايز نيستند. اينان شامل تمامي انواع ارزشي مي شوند كه مردم با آنان حيات اجتماعي خود را مي گذرانند و اعضاي يك جامعه در برابر آن به نوعي وفاق رسيده اند. در معناي محدودتر گاه از ارزش هاي اجتماعي تحت عنوان ارزش هاي اخلاقي، فرهنگي يا ديني سخن مي رود كه يكپارچگي اجتماعي را قوام مي بخشند و به گسترش پيوندهاي مبتني بر همبستگي مي انجامند. بدين سان، عدالت، انسان دوستي، ديگرخواهي، مهرباني و ... جزو ارزش هاي اجتماعي شمرده مي شوند. ارزش هاي دفاع مقدس مثل ايثار، شهادت طلبي، خداخواهي، خطرپذيري و ... هر چند ارزش هاي ديني، عقلاني و عاطفي هستند، اما تبلور و وجه غالب آنها از نوع ارزش اجتماعي است. وقتي از ماهيت اجتماعي ايثار مي شود منظور آن است كه اين ارزش هم در قلمرو جامعه مطرح مي باشد و عده زيادي متكي و پاي بند به آن هستند و هم كاركردهاي مختلف اجتماعي دارد. وقتي گروه قابل توجهي شهادت را برمي گزينند اين امر در واقع نوعي ايثار جهت حفظ و ثبات سيستم اجتماعي و هنجارها و ارزش هاي جامعه مي باشد و نشانگر دفاع از آرمان ها و ارزش هاي اجتماعي و تعالي بخشيدن به آنها است و طبيعي است چنين ارزشي از يك طرف به انسجام و تحكيم جامعه مدد مي رساند و از طرف ديگر جايگاه دارندگان آن ارزش را در نزد جامعه والاتر مي سازد. يا زماني كه تعداد زيادي از جامعه به واسطه تقيد به ارزش ايثار، قسمت زيادي از دارايي ها و داشته هايشان را در راه اهداف و ارزش هاي مورد احترام خود صرف مي كنند و موجب مي گردند تا مشكلات و موانع مختلف فراروي همنوعان آنها رفع گردد، در واقع نقش عظيمي در كاهش مشكلات و آسيب هاي اجتماعي ايفا مي كنند؛ زيرا سيستم رسمي توان آن را ندارد كه در مواقع بحراني و به ويژه حوادث بزرگي همچون وقايع طبيعي، تمام مشكلات پيش آمده را حل نمايد و به ناگزير نقش و اهميت ايثار و از خودگذشتگي نيروهاي مردمي در اينجا بارز و ظاهر مي گردد و دخالت فعال آنها پيامدهاي مثبت و سازنده اي در برگرداندن اوضاع به شكل عادي بر جاي مي گذارد. نكته مهم ديگر اينكه در سايه اين ارزش اجتماعي (و برخي ارزش هاي ديگر) همبستگي اجتماعي قدرتمندي بين اعضاي جامعه شكل مي گيرد كه مظهر آن را مي توان به سهولت در دوران انقلاب اسلامي و به ويژه جنگ ايران و عراق نظاره كرد كه افراد در بيشتر اوقات از هيچ كمك و مساعدتي نسبت به همدگير دريغ نمي ورزيدند و حتي با وجود نيازمندي خويش، رفع نياز ديگري را مقدم بر خود و افتخاري بزرگ مي دانستند. ايثار علاوه بر اينكه ماهيتي اجتماعي دارد بالتبع ماهيت فرهنگي آن عينيت پذيري آشكارتري دارد. در بحث فرهنگي مشخص گرديد كه مقوله ارزش يكي از كليدي ترين عناصر نهفته و خفته در بطن و متن فرهنگ به شمار مي رود و «فرهنگ نظامي است از نگرش ها و ارزش ها و دانشي كه به طرزي گسترده د ميان مردم مشترك است و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود»، لذا ثبات اينكه مقوله ايثار به عنوان يكي از ارزش هاي جامعه ماهيت و هويتي فرهنگي دارد، شايد از مقولات بديهي محسوب گردد. آنچه كه «فرهنگي بودن» ماهيت ايثار را با قوت بيشتري به تصوير مي كشد نقش فرهنگ و دين اسلام در رواج و نفوذ بيشتر اين ارزش در لايه هاي اجتماعي جامعه ايران مي باشد. به عبارت ديگر، نمي توان وجود فرهنگ ايثار و شهادت را در ايران بدون توجه به تاثير زياد دين اسلام تبيين و تشريح نمود. انكار اين امر در واقع ناديده و نديده گرفتن بسياري از تحولات و واقعيات جامعه خواهد بود. همان گونه كه نمي توان مرز اجتماع و فرهنگ را به شكل دقيق متمايز و تفكيك ساخت، نشان دادن مرز ميان بعد فرهنگي و جنبه اجتماعي ايثار نيز به سهولت ممكن نيست. به كلامي رساتر بايد گفت كه ايثار به مثابه ارزشي اجتماعي و فرهنگي است كه در ساخت و بافت جامعه ايران و به تأثير از فرهنگ ايراني ـ اسلامي در ذهنيت و عينيت گذشته و حال اين مرز و بوم رگه هايي از آن ديده مي شودف گاه نقش آن پررنگ و گاه كم رنگ و حتي بي رنگ مي گردد. مي توان مصاديق متعددي از وجود فرهنگ ايثار را در اشكال اجتماعي و فرهنگي اش در بين ايراني ها از گذشته تاكنون پديدار و نمودار ساخت: وقت (سنت ديرينه اي كه در آن فرد، مال يا ملك شخصي اش را از مالكيت خويش خارج مي سازد و در اختيار جامعه و نهادهاي عمومي قرار مي دهد تا مردم به صورت بلاعوض از منافع آن بهره مند شوند) منشأ پيدايش بسياري از مراكز علمي، دارالعلم ها، بيت الحكمه ها، مدارس و كتابخانه ها بوده است و ازاين طريق خدمت بزرگي به نشر علم و دانش در جهان كرده است و در بعد خدمت به بهداشت و سلامت جامعه نيز از طريق تاسيس درمانگاه ها، بيمارستان ها، احداث قناب و آب انبار نقش بسيار موثري داشته است. رسيدگي به نيازمندان و تامين دارو و درمان بيماران، تهيه لباس و غذا و مسكن براي محرومان جامعه بخش ديگري از خدمات وقت است. گشت و گذاري كوتاه در قلمرو جغرافيايي ايران نشان مي دهد كه هنوز هم برخي درمانگاه ها، استراحت گاه ها، مساجد، باغ هاي ميوه و موارد مشابه كه وقف گرديده اند، به چشم مي خورند. علاوه بر آن، خيرين مدرسه ساز (بر طبق آمارها) نقش قابل توجهي در ساخت مدارس به خود اختصاص داده اند كه بي شك موجب تعالي و ترقي فرهنگ جامعه مي گردد. انجمن حمايت از بيماران كليوي، بيماران خاص، انجمن هاي خيريه كمك به ايتام و انجمن هاي داوطلبانه ديگر در زمينه كمك به نيازمندان و بيماران و محرومان از مواردي است كه در سطح جامعه به فعاليت مي پردازند. همه اين دال ها اشاره به مدلول هايي دارند. به عبارت ديگر، مصاديق فوق نماد و نشان پاي بندي مردمان اين مرز و بوم به يك سري ارزشهاي خاص اجتماعي و فرهنگي و از جمله ايثار و گذشت و فداكاري است. فعاليت هايي كه در واقع هم ماهيت فرهنگي و اجتماعي دارند و هم پيامدهاي مثبت و سازنده اي در بخش هاي گوناگون جامعه بر جاي مي گذارند و وقتي مصاديق فوق را در كنار شهادت (به عنوان نمود كامل ايثار) و همچنين مساعدت هاي قابل توجه مردم به همديگر در زمان بروز حوادث طبيعي (همچون زلزله بم) و يا شركت فعال آنها در آزاد نمودن زنداني هاي دربند و به عهده گرفتن سرپرستي كودكان يتيم به ويژه در اعياد خاص مذهبي در كنار هم قرار مي دهيم به وضوح ماهيت فرهنگي و اجتماعي ايثار آشكار مي گردد و رجوع به تعريف فرهنگ و همچنين ارزش هاي اجتماعي، قوت بيشتر و افزون ترين به اين مساله مي بخشد. نتيجه گيري ايراني ها در گذشته پرفراز و فرود خويش و تا به امروز پاي بند ارزش هاي متعددي بوده اند و با تكيه بر آنها، دگرگوني هاي مختلفي به وجود آورده اند. امتزاج فرهنگ ايراني و اسلامي موجب پررنگ تر شدن برخي ارزش ها گرديد و به تأثير از باورهاي ديني و مذهبي اسلام، نقش آنها در فرآيند تحولات اجتماعي و فرهنگي و سياسي بيش از پيش نمودار گرديد. اگر فرهنگ را مجموعه اي از ارزش ها، نگرش ها، باورها و ... بدانيم و ارزش هاي اجتماعي را هم ارزش رايج ميان طيف قابل توجهي از اعضاي جامعه بناميم مشاهده خواهيم كرد كه حداقل در دهه هاي اخير، ايثار يا گذشت و فداكاري و كمك به همنوع، يكي از ارزش هاي اجتماعي برجسته جامعه ايران محسوب خواهد گرديد. چيستي و چگونگي ايثار، چهره و صورتي فرهنگي و اجتماعي دارد. به عبارت ديگر، آموزه هاي فرهنگي و روابط اجتماعي ميان مردم، اشكال مختلفي از ايثار را متجلي مي سازد. ايثار به مثابه يك ارزش اجتماعي در جامعه ايران و بين ايراني ها، كاركردهاي مثبت و سازنده متنوعي، چه در گذشته و چه حال، از خود بر جاي گذاشته است كه بارزترين كار ويژه آن را همبستگي و انسجام و يگانگي اجتماعي و وحدت رواني اشخاص در زنگي روزمره آدميان و به ويژه در مقاطع خاص زماني همچون جنگ و وقوع حوادث طبيعي مي توان به شمار آورد. در واقع گستردگي مصاديق ايثار به گونه اي است كه نمي توان آن رابه يك ارزش فردي و شخصي تقليل و تحديد نمود، بلكه برعكس وجود مظاهر متعدد آن در لايه هاي مختلف اجتماعي و قلمرو وسيع جغرافيايي آن مويد اجتماعي و فرهنگي بودن آن است.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده