خاطره شهيد قلی هوشيار «1»
شهيد «قلی هوشيار» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «يک شب که خواب بودم ناگهان نصف شب در ساعت 2الی3 آسايشگاه شلوغ شده بود، فورا بلند شدم تا همه میگويند گاز دودآور انداخته بودند...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
خانواده شهید نقل میکنند: «از خصوصیات محمدرضا صداقت و راستگوییاش بود. آقای رشیدی از همکاران محمدرضا به ما گفت: محمدرضا به مسجد میآید و خالصانه نماز میخواند و گریه میکند.»
کد خبر: ۵۶۸۲۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
خاطره نگاری همسر و مادر شهید
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با همسر و مادر شهیدان سرافراز «علی اصغر و غلامحسین رحیمی رتکی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۶۸۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
قسمت دوم خاطرات شهید «علیاکبر برهانی»
مادر شهید «علیاکبر برهانی» نقل میکند: «دیدار آخر را از من دریغ نکرد. از پیشانی به بالا، سرش متلاشی شده بود. آخرین بوسه را بر گونههایش زدم و گفتم: دیدارمون به قیامت.»
کد خبر: ۵۶۸۲۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
دانش آموز شهید «عیسی سیاهی» از شهدای جنگ تحمیلی است که عشق به دفاع از وطن باعث شد. وی کلاس درس را رها و به عنوان بسیجی راهی جبهه شود و سرانجام در اسفندماه ۱۳۶۶ در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه عملیاتی شاخ شمیران مورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت. مادر گرانقدر شهید میگوید: پسرم عیسی همیشه با صدای بلند قرآن تلاوت میکرد و مداحی میکرد. در ادامه مصاحبه انجام شده با مادر گرانقدر این دانش آموز شهید منتشر میشود.
کد خبر: ۵۶۸۲۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نصرتاله قربانیرشتهرودی پدر شهید «جمشید قربانیرشتهرودی» میگوید: «بعد از شهادت جمشید مادرش خیلی بیقراری میکرد، یک بار به خوابش آمد و گفت: من حالم خوب است، نگران من نباشید، فقط گریه نکن و مواظب خودت باش.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۶۸۲۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«حال فقط به تو ای والامقام، اطمینان میدهم که تا زندهام و نفس در بدنم هست آنچنان حرمت دوست را نگه خواهم داشت که هیچ دشمنی به تو و فکر مخدوش نمودن آرمانهای تو را در سر نپروراند ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۲۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۵
شجاعت آنان رعب و وحشت در دل دشمنان و ابرقدرتهای شرق و غرب می انداخت، زیرا شجاعتشان همراه با توکل به خدای متعال بود. متنی که خواندید قسمتی از خاطرات شهید "قنبر جعفرپور" بود که در ادامه تقدیم شما مخاطبان عزیز می گردد.
کد خبر: ۵۶۸۱۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۵
مادر شهید «کوروش نظافتی» میگوید: ««همه زندگیاش خلاصه شده بود در جبهه. 5-6 ماه جبهه میماند و فقط چند روز مرخصی میآمد. اما همان چند روز هم مدام به فکر بچههای جبهه بود. نمیگذاشت برایش رختخواب پهن کنم! روی زمین میخوابید. وقتی بالش زیر سرش میگذاشتم، گریه میکرد. میگفت چرا من باید سرم را روی بالش بگذارم در حالی که بچهها در جبهه سرشان را روی خاک میگذراند؟ دائم میگفت دلم پیش بچههاست.»
کد خبر: ۵۶۸۱۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۵
قسمت نخست خاطرات شهید «علیاکبر برهانی»
مادر شهید «علیاکبر برهانی» نقل میکند: «همیشه از زن و بچه حرف میزد. خیلی دوست داشت زن بگیرد. بیشتر وقتها دست پُر میآمد خانه. گفتم: «انشاءالله! من هم خیلی آرزوی دامادیات رو دارم. مادرجان! میخوام برات آستین بالا بزنم.»
کد خبر: ۵۶۸۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
آسیه حیدری مادر شهید جمال حیدری میگوید: «یکبار او را در خواب دیدم و به او گفتم: جمال جان شهادتت مبارک.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۶۸۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۴
«از وی پرسیدم مهدی چه میکنی؟ گفت میدانی ترکش یعنی چه؟ پرسیدم یعنی چی؟ منتظر بودم بگوید یعنی تراشه آهنی که به قسمتی از جسم و بدن فرو رفته است. ایشان با کمال خونسردی و شوخطبعی گفت این باند کشی را که خیس نمایی و بکشی روی زخم میشود ترکش یا همان کش تر! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۸۰۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
«هیچوقت سرش خلوت نمیشد. همیشه یکی بود که باهاش کار داشته باشه. برای همین از قبل قرارمان را با حاجی هماهنگ میکردیم. یک بار یکی از بچهها که تعادل روحی هم نداشت میخواست حاجآقا را ببیند. او به عراق پناهنده شده بود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
یداله میرزا پدر شهید «ایرج میرزا» گفت: «خیلی دلسوز بود. برای من و مادرش خیلی احترام قائل بود. همراه مردم بود و در فعالیتهای مسجد همیشه پیشقدم بود. او با شهادتش ما را سربلند کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۶۸۰۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
«علی مثل همیشه نبود. خیلی نورانی شده بود. بعد از اینکه از چند موقعیت رزمندگان عکس و فیلم گرفت، ناگهان یک گلوله «خمپاره ۸۲» دشمن میان ما اصابت کرد و ایشان از ناحیه سینه و سر مجروح شد ...» ادامه این خاطره از شهید «علی تاجاحمدیتبریزی» را در پایگاه اطلاعرسانی نویدشاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۰۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
خاطره نگاری آزادگان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «شعبانعلی صادقیان» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۶۸۰۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
برگی از خاطرات؛
«چند قدم از رودخانه دور نشده بودیم که گفتم علی جان تو میگویی شهید میشوی. اون کاغذ را بده پیش من بماند که در آخرت از تو مدرکی داشته باشم. شاید آن موقع دیگر مرا نشناسی ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «محمود قنبری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۷۹۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲
«از اتاق که بیرون میآید الهام به صورت الیاس نگاه میکند دوباره خندهای چاشنی حرفش میکند و میگوید رنگوروت باز شدهها! این شربت رو که بخوری، سرخ و سفید میشی ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۷۹۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲
مهرعلی ربیعآذر پدر شهید «امیرحسین ربیعآذر» در روایتی از فرزندش میگوید: «اخلاق بسیار خوبی داشت. همیشه و در همه حال پیرو امام و حامی انقلاب بود، من و مادرش از جبهه رفتن او راضی بودیم و شهادت امیرحسین را یک هدیه در راه خدا میدانیم.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۶۷۹۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲
«گفتم بچهها یک خواب خوب دیدم. دوستم که الان جانباز است گفت صبر کن اول من خوابم را تعریف کنم. دوستم گفت شما دیشب ازدواج کردید و من را دعوت کردید. گفتم من هم همین خواب را دیدم بچهها گفتند مواظب خودتان باشید بلایی سرتان میآید ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۷۹۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲