اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسائلی در اطراف من میگذرد که گاهی موجب میشود شیطان با وسوسههایش مرا به گناه بکشاند...
کد خبر: ۴۶۸۷۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
علی حاتمیان همرزم شهید "یادگار امیدی" می گوید: جهت شناسایی مواضع دشمن وارد خاک عراق شدیم، در بازگشت یکی از همرزمان گفت: قمقمه ام را جا گذاشته ام. به محض این که عراقی ها آن را پیدا می کردند، عملیات لو می رفت. مجبور بودیم برگردیم تا قمقمه را پیدا کنیم. حاج یادگار گفت: "شما چهار نفر این جا بمانید تا من و منصوری برگردیم و قمقمه را بیاوریم... ادامه این خاطره را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۶۸۷۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
شهید عزت الله سلیمانی در دفتر خاطرات خود می نویسد: روز چهارشنبه 19 آبان 1361 من در برج باهنر پادگان شهيد چمران نگهباني مي دادم ماشين ها را مي ديدم که از شيراز به کازرون و از کازرون به شيراز و ديگر مناطق کشور مي رفتند. فرمانده ي بسيج پادگان شهيد دستغيب اسم برادران که ملاقات داشتند مي خواند.
کد خبر: ۴۶۸۶۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۰
شهید "عزت الله سلیمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: 24 بهمن 1360 بعدازظهر در خانه نشسته بودم و در همين روز هم امتحانات ثلث دوم که آخرين امتحان هم عربي بود به پايان رسيد و تا عيد 6 روز ديگر مي خواهيم.
کد خبر: ۴۶۸۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۷
گفت:«مادر جان با این فکرها خودتو اذیت نکن! آخه کی گفته که من تو کمین نشستم؟!» بعد از شهادتش، دوستانش برایم تعریف کردند که آن ایام به قدری به دشمن نزدیک بودند که در هنگام تماس، پتو روی سرشان میانداختند...
کد خبر: ۴۶۸۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۷
یکی از نخستین و ماندگارترین اقدامات شهید جانباز مجید نبیل در بنیاد قزوین، تشکیل صندوق قرضالحسنه ویژه جانبازان بود که همچنان فعالیت آن ادامه دارد...
کد خبر: ۴۶۸۵۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۶
شهید "محمد مراد گراوند "گفت: به شکرانه ی این پیروزی برویم روی جاده ی آسفالت نماز شکر بخوانیم. گفتم: " همین جا هم می توانیم نماز شکر بخوانیم " اما با اصرار او حرکت کردیم هنوز به جاده نرسیده بودیم که عراقی ها ما را به رگبار بستند.
کد خبر: ۴۶۸۵۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۶
در را که میزدند، میگفتم: علی آمد، نامه میآوردند، میگفتم: بی شک نامه علی است، تا اینکه بعد از یازده سال چیزی را آوردند که اصلا انتظارش را نداشتم. پلاک و کفشش!...
کد خبر: ۴۶۸۵۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۵
شهید «ابراهیم خواجه منصوری» در دوران دفاع مقدس در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش جام شهادت را نوشید. نزدیکان از قناعت و صبرش بسیار میگویند. زندگی نامه این شهید گرانقدر را در نوید شاهد اصفهان دنبال کنید.
کد خبر: ۴۶۸۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۶
به مناسبت هفته بسیج طی مراسمی که با حضور مسئولین کشوری، استانی، خانواده شهدا، ایثارگران و ... در دانشگاه علوم پزشکی تبریز برگزار شد از کتاب «پلاک سپید» رونمایی شد.
کد خبر: ۴۶۸۴۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۶
دیوارهای مسجد را خودش بالا برد، گاهی که از حاج آقای ابوترابی میپرسیدند: چرا چهرهات قرمز شده است، مگر عملگی میکنی؟ به آنها میفرمود: بله، برای خدا عملگی میکنم. اصلا به هیچکس این موضوع را نگفت و ماهم نگفتیم...
کد خبر: ۴۶۸۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۴
کتاب "اصغر شیر" به قلم سید محمد جوادی آملی است که به معرفی شهید والا مقام سید علی اصغر جوادی آملی معروف به اصغر شیر می پردازد.
کد خبر: ۴۶۸۴۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۴
یاد حرفهای «عبدالله» افتادم و به شوخی گفتم: «عبدالله» دیگر بر نمیگردد!، او هم که فکر میکرد من از ماجرا با خبرم، گفت: «پس تو هم خبر داری؟»...
کد خبر: ۴۶۸۳۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۳
معرفی کتاب؛
کتاب " آواز غمزده ی خاک" روایتی داستانی بر اساس خاطرات عزیز ملکی یکی از آزاده های کرمانشاهی است که توسط نسرین چراغی و تورج صیاد پور نوشته شده است.
کد خبر: ۴۶۸۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۳
در کتاب «مهتاب خیّن» صفحه ۸۲۵ تا ۸۳۰ خاطرهای از سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی درباره آخرین اقامه نماز متفاوت یک بسیجی شهید روایت شده است که مرور آن نکتهای آموزنده خواهد داشت.
کد خبر: ۴۶۸۳۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۳
مادر گرانقدر شهید "ابوالفضل احمدی" در مصاحبهای از علاقهی شهید به امام رضا(ع) و تدفینش در بهشت رضای مشهد مطالبی بیان کرده که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۶۸۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
گفتم: راستی شنیدهام فلانی نماز شباش ترک نمیشود، برادرم بلافاصله گفت: خوش به حالش و خوش به سعادتش، ما که سعادت نداریم! و من دیگر هیچ نگفتم...
کد خبر: ۴۶۸۳۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خاطراتی پیرامون شهید «محمدحسین نامدارمحمدی»؛
محمد حسین گفت: «مادر! این ماشین متعلق به بیت المال هست و نباید استفاده ی شخصی بشه. اگر حالتون خوب نیست، صبر کنید، میرم ماشین دوستم رو میگیرم و میبرمتون دکتر.»
کد خبر: ۴۶۸۲۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خاطراتی از شهید «علی ژاله»؛
وقتي شهید «علی ژاله» از جبهه ميآمد، اولين كارش بوسيدن دست پدر و مادر بود، و به دنبال آن انجام هر كاري كه آن ها مي خواستند و مثل هميشه خيررساني به اهالي روستا.
کد خبر: ۴۶۸۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خاطراتی از شهید «علي يار شول»
وقتي كه تابوتش را زيارت ميكردم، صدايش توي گوشم ميپيچيد كه ميگفت: بعد از جنگ همهي تاريخ نويسها بايد در مورد رزمندهها و جانبازان و شهدا بنويسند تا نسل آينده بداند كه آنها چه طور براي خدا و ميهن جنگيدند.
کد خبر: ۴۶۸۲۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۱