نوید شاهد - شهید "فیصل حسنعلی" از شهدای حادثه تروریستی هواپیمای ایرباس سال 1362 در شهر بندركنگ از توابع شهرستان بندرلنگه ديده به جهان گشود و دوازدهم تير 1367 در آبهاي خليج فارس بر اثر اصابت موشك ازناو آمريكايي به هواپيماي مسافربري ايرباس به شهادت رسيد. پایگاه خبری نوید شاهد هرمزگان یک خاطره از زبان عمه این شهید بزرگوار برای علاقه مندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۰۳۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
نوید شاهد - شهید "محمود مسافرزاده " یکم فروردین 1315 در شهرستان بندرعباس متولد شد. به همین مناسبت خاطره ای از ایشان از زبان فرزندشان برای علاقه مندان به فرهنگ ایثار و شهادت منتشر می گردد.
کد خبر: ۵۰۳۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
روایتی از همسر شهید " سردار اسمعلی فرهنگیان"؛
نوید شاهد- مریم حیدری فروزان همسر "سردار شهید اسمعلی فرهنگیان" می گوید:« شهید می گفت: اگر من شهید شدم، شما ننشینید و زانوی غم بغل بگیرید و کاری انجام ندهید که دشمنان و ضد انقلاب شاد شوند.»
کد خبر: ۵۰۳۳۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
خاطره ای خواندنی از رزمنده کرمانشاهی" مرتضی قاسمی"؛
نوید شاهد- رزمنده کرمانشاهی" مرتضی قاسمی" می گوید: « ناگهان دستی از پشت روی شانهام نشست از ترس سرجایم میخكوب شدم. من كه به طرف جلو هدفگیری کرده بودم حالا از پشت گرفتار شده بودم. همانطور اسلحه به دست خشکم زد...»
کد خبر: ۵۰۳۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
خاطره ای کوتاه از " فضل الله جابری" از رزمندگان دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "فضل الله جابری" از رزمندگان دوران دفاع مقدس می گوید: «با شهید بروجردی در پاوه بودیم. یکی از نفوذی ها در سپاه پاوه، یک سیلی به شهید بروجردی زد. معاونش خواست برخورد کند اما ایشان اجازه نداد و با آن مرد صحبت کرد. او گفت: «باید فرمانده از خودمان باشد. شما آمدید بین ما تفرقه بیندازید....»
کد خبر: ۵۰۳۳۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد - «به مادرم خبر دادم که برای دایی نامه نوشتهام دیدم که برق خوشحالی در چشمان مادرم نشست. بعد از دو سه هفته از پست کردن نامه، یکی از کتابها را که ورق میزدم متوجه شدم که متن نامهای که برای دایی نوشته بودم لای کتاب است! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۲۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد - «بسیاری از بچهها، انگار نافشان را با هم بریدهاند، مثل قیر به هم میچسبیدند. وقتی که علی ربانی به شهادت رسید رفیقش قنبر حال و روزگار خوشی نداشت و مثل مرغ سر بریده پرپر میزد ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۲۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
نوید شاهد - «شهید صفر رستمرودی بچه تهران هم پیشم بود. خیلی سرباز پر جنبوجوش، شیطان و بازیگوشی بود. یک روز آمد و همینطور بدون مقدمه بعد از سلام و علیک گفت: زمانی، دیگه بازیگوشی و شیطنت بسه میخوام برم شهید بشم! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۱
نوید شاهد - «حاجآقا علوی که به منزل ما رفتوآمد داشتند و در حال حاضر از دنیا رفتهاند آیتالله باریکبین را معرفی کرده بودند و زمانی که برای خواستگاری از من آمدند اصلا در فامیل روحانی نداشتیم. یعنی من اصلا نمیدانستم لباس روحانیت چگونه است ...» ادامه این خاطره را از مادر شهید "مرتضی باریکبین" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۰۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۹
نوید شاهد - «نیروها از پشت خاکریزها با فریاد اللهاکبر بیرون ریختند، صدای مهیب توپ، خمپاره و مسلسلها بالا گرفت، رزمندگان اسلام به سرعت پیش میرفتند و از میان آنها تعداد زیادی شهید شدند ولی بقیه شجاعانه جلو کشیدند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد - «وقت شام شد و برای ما غذا آوردند؛ در حالی که حاجآقا را بسیار تحویل گرفته، غذای گرم و خوبی به ایشان دادند و برای ما فقط تکهای نان خشک آوردند. ما که این صحنه را دیدیم، خودمان را به خواب زدیم تا حاجآقا خجالت نکشد و غذایش را بخورد ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید "حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۹۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد- ۳۴ عنوان کتاب با موضوع ادبیات و تاریخ دفاع مقدس در سال گذشته در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان مرکزی به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۰۲۹۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۷
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «یک شب ناگهان یکی بلند شد فریاد زد اسیر شدیم، اسیر شدیم. کمین به هم ریخت و همه بلند شدیم و هر کدام به طرفی فرار میکردیم ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۷
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «جواد الله کرمی»، در خاطرهای از او میگوید: "«عروسی ما ۱۸ فروردین ۸۶ همزمان با میلاد پیامبر اکرم (ص) بود. جشن عروسی در یک سالن برپا شد. مراسم عروسیمان به لطف خدا ذرهای گناه نداشت.....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «جواد اللهکرمی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «جواد الله کرمی»، در خاطرهای از او میگوید: «ما در هزینههای ازدواج اصلاً سخت نگرفتیم و از همدیگر توقعی نداشتیم. هم خانواده من به آقا جواد و هم خانواده ایشان به ما سفارش میکردند که خود را به زحمت نیندازید و زیاد هزینه نکنید...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «جواد اللهکرمی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «جواد الله کرمی»، در خاطرهای از او میگوید: "آقا جواد خیلی روی فرزندآوری تاکید میکرد. به دوستان و اطرافیان میگفتند: «زیاد بچه بیاورید. حداقل باید چهار بچه داشته باشید....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «جواد اللهکرمی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «جواد الله کرمی»، در خاطرهای از او میگوید: «یکی از ویژگیهای رفتاری آقا جواد که مورد تایید همه اطرافیانش بود، تواضع و خوش برخوردی ایشان بود. این حسن خلق را از مادر بزرگوارشان به ارث برده بودند....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «جواد اللهکرمی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۸۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۸
نوید شاهد - سه ماه گذشت و دوباره همان صدا آمد، ولی اینبار بدون سروصدا به بالای پشت بام رفتم و دیدم که شهید «صمد بنسلو» با ناله و گریه مشغول خواندن نماز شب بود. آن شب بود که فهمیدم، زمانی که شهید بزرگوار به شهر می آمد و از میدان نبرد و دور از همرزمان بود ناله و گریه کار هر شب او بود. این متن خلاصه ای از خاطره ی جواد طبقي، دوست شهيد «صمد بنسلو» بود که تقدیم شما مخاطبان عزیز میگردد.
کد خبر: ۵۰۲۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۷
نوید شاهد - «یکی از روزها نیروهای عراقی برای ما صابون آوردند، به هر نفر یکی دادند، بچهها که در آنجا حمامی نبود میخندیدند و این کار باعث تعجب ما شده بود. چونکه آب برای خوردن در اسارت نداشتیم چه برسد برای حمام کردن! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۷۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۶
نوید شاهد_ کتاب یاد یاران روایتی از زندگی نامه، خاطرات معلم شهید عبدالرسول قادریان است که توسط انتشارات حله_ بوشهر در سال ۱۳۹۹ منتشر شد.
کد خبر: ۵۰۲۷۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۶