چشمه آیینه - صفحه 3

چشمه آیینه

بابای خوب من

بابای خوب من / هست از همه بهتر / بابای من فخر / هر فرد ایرانی­ست / هر کس جز این گوید / فرزند ایران نیست

یک هدیه از دستان بابا

بابا تفنگ آهنی داشت / با یک کلاه سبز سنگین / در ساکش از جبهه می آورد / یک عالمه سوغاتِ رنگین

برای شهید مصطفی احمدی روشن

ترسیده این قوم حقیر روبه رو از ما /اینک که در میدان شنیده‌های وهو از ما / ما را بگو بیهوده از مستی نترسانند

پهلوانان

گذشتگان تو اکنـون به خواب­ها رفتند / چگونه شد که عزیزان به قاب­ها رفتند؟! / چه ­طـور شد کـه گلـوهای دوستان بهـار

جویبار سنگر

يك مي­روي و هزار بر مي­گردي / شبگردي و شب­ شكار بر مي­گردي

شوق وصل

خانه لبریز خنده و باران، آمدی با صدای سبز اذان /در نگاهم غزل غزل هیجان،بر لبم شکر خالق سبحان /مادرت آب بود و آیینه، دل پاکش زلال و بی کینه

سروده محمدحسین ملکیان؛ تقدیم به سربازان میهنم

کسی شبیه به تو، یا کسی شبیه من است / کسی که دغدغه ­اش پاسداری از وطن است

تکرار...

آن گاه سرفه خواهی کرد / میان بارش خاطرات / -لایه ­ای زخیم تو را فرا می­گیرد

«شیمیایی» سروده ای از عبدالحسین رحمتی

پیچید گاز خردل / بر مخمل تنش آه / تاول به روی تاول

بابای من شهید است

یک سفره مثل هر سال / تنگ بلور ماهی / یک عالمه خوراکی

«سرو»

مهدی عموی خوبم / از بچه­ های جنگ است

درس ما تفنگ ماست...

اسم کوچکم «لیلا»ست / اسم مادرم «حور» است / اسم خوب بابا... او / سال­ها ز ما دور است

ویلچر سیمی

با ویلچر سیمی / در کوچه می­گردی / چون بچه می­ آیی / با آن که یک مردی

کبوترانه

برخاستم از خواب اما باورم نیست / هم­سنگرم! هم­سنگرم! هم­سنگرم! نیست

سروده علي احدي تقدیم به شهدای گمنام و مادران شهدا

در گوشه­ اي از خاك كم كم جات پيدا شد / كم كم سرت، دستت، پلاكت ، پات پيدا شد

غم سربازها

شطرنج بازی مي‌کند امّــا نمی­داند / در آستــیـنــش مـُـهره های مار هم دارد!

عشق آغاز

کوه‎ها خوب میشناسندت، کوه‎ها با تو آشنا هستند

سروده «علی اصغر شیری» تقدیم به شهدای عاشورایی

دشت را ابر تیره پوشانده، یاسمن‌ها به گریه افتادند...

ماه بی سر

من کودکی را با همین­ ها می­شناسم . بـا اسم ژِ3 با کمین، پاتک، منوّر
طراحی و تولید: ایران سامانه