نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
به مناسبت سالگرد شهادت فرمانده دلیر توپخانه سپاه پاسداران سردار شهید «حسن شفیع‌زاده»، هشتمین مراسم شب خاطره دفاع مقدس استان آذربایجان شرقی در تبریز برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۲۷۲۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

قسمت نخست خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
هم‌رزم شهید «سعیدرضا عربی» نقل می‌کند: «نیمه های شب همه خواب بودند. با صدای العفو او بیدار شدم. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. بالای سرمان یک جای کوچکی بود. نوجوان پانزده شانزده ساله ای را دیدم که در سجده گریه می کرد.»
کد خبر: ۴۲۷۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

فرمانده گردان قمر بنی هاشم(ع)؛
اوایل سال 65 بود که عبدالقادر با تنی پر از زخم های کهنه و تنی پوسته پوسته از طاول های شیمایی به مرخصی آمد. هر وقت به مرخصی می آمد چند روز بیشتر نمی ماند و بر می گشت، اما این بار گفت: می خواهم یک سال بمانم و به جبهه برنگردم! اصلاً حرفش باور کردنی نبود. وقتی چهره متعجبم را دید ادامه داد: می خواهم این بار برای شما خانه اي بسازم تا از این بلاتکلیفی در بیایید!
کد خبر: ۴۲۷۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

محمدعلي باقري همرزم شهيد ترابی درباره وی می‌گوید: شهيد ترابي فردي با ايمان و باتقوي، مخلص، بي‌ريا و باهوش بود و در عمليات‌هاي كربلاي 4 و 5 شركت داشت.
کد خبر: ۴۲۷۲۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

علايي هم رزم شهید علیمردان موحد از دوست و یار خود در جبهه‌ روایتی را نقل می‌کند.
کد خبر: ۴۲۷۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

مرتضي رستمي از شاگردان شهيد رهبري می‌گوید: از خصوصيات اخلاقي شهيد تواضع، فروتني و شخصيت با وقارش بود. آرام درِ كلاسِ درس را مي‌كوبيد و وارد كلاس مي‌شد.
کد خبر: ۴۲۷۲۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

مادر شهيد مجتبی شهبازی گروسی از فرزند خود چنین می‌گوید: مجتبي مقيد به انجام فرايض ديني بود. حتي يك بار هم نشد كه بعد از رسيدن به سن بلوغ شرعي نماز يا روزه‌اش را ترك كند.
کد خبر: ۴۲۷۲۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

شهید حسن عربی
با آزاد سازی خرمشهر جنگ تمام شده است و همین پندار شادی مردم را مضاعف کرده بود. مادر اما بی قرار بود. نه پای تلویزیون بند می شد و نه توی کوچه و خیابان. چند بار من را فرستاد سپاه. می گفت:«بپرس ببین رزمنده ها کی برمی گردن!»
کد خبر: ۴۲۷۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

یادها و خاطره ها
هنوز تا اذان ظهر چند دقیقه ای مانده بود . حمید دستور داد تا نماز جماعت برپا کنیم. بچه ها نماز ظهر را به امامت خودش خواندند. بعد از نماز شروع کرد به سخنرانی بحث کوتاهی در مورد جبهه و کار نیروهای رزمنده به میان آورد...
کد خبر: ۴۲۷۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

سيدجواد موسوي هم كلاسي شهيد خليل عزت شوكتي می‌گوید: او در اكثر عزاداري‌هاي امام حسين(ع) در حسينيه اعظم شركت مي کرد و به گفتن « رباعي» با دسته عزاداري علاقه خاصي داشت.
کد خبر: ۴۲۷۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

بهنام معيني هم كلاسي و دوست شهيد شهید جواد گلشني منفرد می‌گوید: خلوص و صفاي او و تقيدش به مسائل شرعي نمي گذاشت كه او فرجامي نيك نداشته باشد.
کد خبر: ۴۲۷۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

مصطفي بهراميون از دوستان صميمي شهيد ابوالفضل پاکداد می‌گوید: شهيد پاكداد در زندان بر روي عقايد زندانيان سياسي كار مي كرد تا بلكه پس از اصلاح بتواند آن ها را به جبهه ببرد و عاقبت به خيرشان كند.
کد خبر: ۴۲۷۰۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

عباس راشاد یکی از همرزمان شهید ابراهیم اصغری می‌گوید: آشنايي اوليه با شهيد ابراهيم اصغري در عرصه‌ ورزش بود. من عضو تيم بسكتبال و ابراهيم عضو تيم هندبال بود.
کد خبر: ۴۲۷۰۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

کتاب «آمبولانس شتری» حاوی ۱9 داستان کوتاه از مجموعه طنز دارودسته علی در حوزه دفاع مقدس است که به قلم اکبر صحرایی و با تصویر سازی مسعود کشمیری به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۲۷۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۳

شهید عمید(حمید) عبدوس
می گفتم:«مادرجان! تو هنوز به تکلیف نرسیدی، اگر نماز نخونی مؤاخذه نمی‌شی».
کد خبر: ۴۲۷۰۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

نويد شاهد مازندران، همسر شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی در مورد نذر خود در مورد فرزندش و حضور همسرش به سوريه اينگونه بيان مى كند.
کد خبر: ۴۲۷۰۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

یادها و خاطره ها( به مناسبت گرامیداشت شهدای معلم)
بعد از آغاز عملیات مرصاد و حمله منافقین کوردل به اسلام آباد و تصرف این شهر شهید به همراه یکی دیگر از دوستان خود جهت کمک و امداد رسانی بصورت خود جوش به این شهرستان می روند...
کد خبر: ۴۲۶۹۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱

یادها و خاطره ها
با پای بدون کفش در کوه ها و درد خار و خاشاک ها را به خاطر عشق به وطن تحمل می کنند...
کد خبر: ۴۲۶۹۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱

شهید مهدی (حیدر) عبدوس
چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.
کد خبر: ۴۲۶۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱

یادها و خاطره ها
راستگو و درستكار بود و موضوعی را كتمان نمي كرد؛ حتي اگر به ضرر خود يا دوستانش مي بود...
کد خبر: ۴۲۶۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰