خاطره خودنوشت شهید میرزایی «15»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعد از آن خط و محور ما را زياد آتش بر سر آن ريختند که بر اثر همان شايد حدود 12 الی 14 نفر شايد بیشتر شهيد داديم چون جای ما را مشخص کرده بودند مخصوصا سنگر تدارکات که...» متن کامل خاطره پانزدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «14»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «يک روز هم در تپه نشسته بودم. ديدم پشت سر من، سه فروند هلیکوپتر به روی جاده آبادان اهواز به پرواز مشغولند. آن هم درست در 100 متری زمين...» متن کامل خاطره چهاردهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۷
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «13»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «يک روز ديگر در تپه نشسته بودم ديدم که شدت خمپاره و توپ زياد شده و آن هم به طرف تپه و جاده آبادان اهواز که با ما فاصله شايد يک کيلومتری بود میزدند. آنقدر شدت پيدا کرد که...» متن کامل خاطره سیزدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۶
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «12»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «يک روز از تپه ديدبانی بيرون آمدم و در حالی که 20 متر ديگر نمیخواست به سنگر برسم يک باره گلوله توپی...» متن کامل خاطره دوازدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «11»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «دوربين انداختم و ديدم چند نفر کماندو از آن تکاورهای بعثی که ماهر بودند داشتند دوربين به محور ما میانداختند که يکباره به نگهدار دوربين را دادم، او نگاه کرد و...» متن کامل خاطره یازدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۴
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «10»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «يک روز من و نگهدار در سنگری که پشت خاکريز بود رفتم و با دوربين نگاه کرديم، وقتی پايين میآمديم سنگرهای استراحت و نگهبانی ...» متن کامل خاطره دهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «9»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعد از چند ماهی دوباره به جبهه دارخوئين رفتيم که در اين مدت من و برادر شهيدم ديدهبان تيپ کربلا بوديم که...» متن کامل خاطره نهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۵۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۸
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «8»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «برادران عزيزم در عمليات بستان زخمی شدند و من در اين عمليات آر پی جی زن بودم...» متن کامل خاطره هشتم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۷
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «7»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «سه هفته در اين ماه مبارک رمضان برادرم احمد را در خواب ديدم با چهرهای نورانی...» متن کامل خاطره هفتم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۴۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۵
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «6»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «مدت سه روز در پادگان بوديم و بعد به واحد تخريب تيپ احمدبن موسی(ع) اعزام شديم و در مناطق پل ذهاب و بعد از 19 روز ماندن...» متن کامل خاطره ششم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۴۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۵
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «5»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعد از اين که نشست پس از چند لحظه اي متوجه او شدم که صداي عجيبي از زيرگلوي او به گوشم مي رسد نگاه کردم ديدم يک کيسه سفيد که مخصوص بود به گردن او آويزان است و...» متن کامل خاطره پنجم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۴۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۲
خاطره خودنوشت شهید میرزایی «4»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «عمليات کربلای 4 در تاريخ 4 دی ماه 65 شروع ساعت 10:30 با رمز يا محمدرسول الله محور شلمچه...» متن کامل خاطره چهارم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۲
گفتگوی تصویری با همسر شهید«صادق میرزایی»؛
همسر شهید«صادق میرزایی » در بیان خاطراتی می گوید: در راه رسیدن به خانه مادر هسرم بودم نگران و آشفته بودم با خودم نذر می کردم که صادق سالم باشد همین که به کوچه رسیدیم چند نفر با لباس مشکی به استقبالم آمدند و باصدای بلند گفتند « یا حسین» آنجا بود که متوجه شهادتش شدم.
کد خبر: ۵۴۱۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
فرازی از وصیتنامه شهید «محمد میرزایی»؛
شهید «محمد میرزایی » در وصیتنامهاش آورده است: «همیشه پیرو خط امام باشید، که اگر اینگونه باشید، هیچ خطرى و انحرافى شما را تهدید نخواهد کرد ...»
کد خبر: ۵۴۱۳۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
حاجیه خانم «خاور عباسی» مادر شهیدان « ابراهیم و حسن میرزایی » از شهدای استان کرمانشاه در دوران دفاع مقدس دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۴۰۹۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۰۲
شهید «صدرالله تاجيکميرزايی» در وصیتنامهاش نوشت: «ای برادران سنگر مدرسه را خالی نکنید که سنگری را که شما درون آن هستید از سنگری که رزمندگان درآن هستند آسیب پذیرتر و حساستر است.»
کد خبر: ۵۴۰۶۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۷
شهید « میرزایی » دانش آموز سوم دبيرستان بود که آتش جنگ تحمیلی عراق عليه ايران اسلامي شعله ورتر شده بود، وی سنگر دفاع را واجب تر از سنگر دانش می دانست و به عنوان بسیجی به جمع لشكريان هميشه پيروز سپاه پيوست. نوید شاهد در سالگرد شهادت به معرفی این شهید والامقام می پردازد.
کد خبر: ۵۴۰۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۹
گفتگوی تصویری با همسر شهید «علی اشرف چقا میرزایی»؛
همسر شهید در بیان خاطراتی میگوید: علی اشرف در محله چقا میرزا کرمانشاه به دنیا آمده است، او بچه هایمان را خیلی دوست داست، بسیار مهربان و ساده بود، از کوچههای چقا میرزا که رد می شوم هنوز بوی شهید را احساس می کنم.
کد خبر: ۵۳۹۷۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۶
شهید «حمیدرضا میرزایی » در وصیتنامهاش نوشت: «اخلاق اسلامی که از مکتب روشنی بخش اسلام به دست آوردهاید را همیشه و در هر کجا حفظ کنید.»
کد خبر: ۵۳۸۹۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۳
شهید «حمیدرضا میرزایی » در وصیتنامهای خطاب به خواهرانش نوشت: «واقعاً زینبوار عمل کنید و حجاب اسلامی را حفظ کنید، چون هدف ما از جنگ فقط صرفاً برای حفظ نوامیس و دینمان است و این هم بدانید که حجاب شما کوبندهتر از خون ماست.»
کد خبر: ۵۳۸۸۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۳