مروری بر زندگی شهید«چنگیز عبدی»
شهید«چنگیز عبدی» 6 شهریور 1342 در یک خانواده روستایی دیده به جهان گشود. او به نماز خواندن اهمیت زیادی می داد علاقمند به اسلام بود و امام خمینی را خیلی دوست داشت.
کد خبر: ۵۶۱۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۶
مروری بر زندگی شهید««چنگیز مرادیان»
شهید«چنگیز مرادیان»سال 1327 در اسلام آبادغرب چشم به جهان گشود. به لحاظ اخلاقی فردی مؤمن و متدین به انقلاب و اسلام و ولایت فقیه بود شخصی با وقار و متین و ساده و بی‌آلایش بود و عشق به شهادت در راه اسلام و انقلاب در وجودش آشکار بود و سرانجام به آرزویش رسید.
کد خبر: ۵۶۱۷۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۲
شهید«جهانگیر تیموری باباخانی» یکم شهریور 1340 در خانواده مومن و متدین در شهر اسلام آباد غرب دیده به جهان گشود. به شغل جوشکاری پرداخت و در تاریخ 31 شهریور 1359 به علت بمباران هوایی دشمن بعثی به مقام شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۵۶۱۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۲
روایتی خواندنی از خواهر شهید «الهام محمد بیگی»
«هدی محمد بیگی» می‌گوید: هر قطره خون خواهرم لاله‌ای شد و در کنار هر لاله برادری قسم خورد که انتقام خونش را خواهد گرفت، دشمن کافر چنان قدرتی از پيکر پاک او تصور نمي‌کرد پس از آن هر کودکي که از گهواره برخاست رزمنده‌ای شد با قلب پر از عشق و شهادت.
کد خبر: ۵۶۱۷۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۲
مروری بر زندگی شهید «ایرج صحرایی»
شهید «ایرج صحرایی» بعد از اتمام تحصیلات به خدمت مقدس سربازی می‌رود پس از گذراندن دوره آموزشی در شهرستان کرج برای خدمت به قشر مستضعف جامعه و فرزندان روستا به یکی از روستاهای ایوان غرب رفت. در این مقطع مبارزات مردم بر علیه رژیم که از سال‌های قبل شروع شده بود او با آگاهی تمام دانش آموزان و مردم روستا را از نقش رهبری انقلاب و حکومت دینی آشنا کرد و توانست فعالیت چشمگیری داشته باشد.
کد خبر: ۵۶۱۷۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۲
نامه به یادگار مانده + دستخط:
شهید «صفرعلی نوروستا» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در نامه به یادگار مانده‌اش نوشته است: «روزی که من از جبهه آمدم مادر گفت که پدرت رفته جبهه و من ناراحت شدم، گفتم: او چرا رفته جبهه می‌گذاشت من از جبهه می‌آمدم و پدرم می‌رفت.»
کد خبر: ۵۶۱۷۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۲
سیری در کلام شهیدفرخنده‌بخت:
شهید «امیرهوشنگ فرخنده‌بخت» از شهدای دوران دفاع مقدس در وصیت نامه اش نوشته است: «هدف ما مقدس و راهمان همان راه امام حسین (ع) است.»
کد خبر: ۵۶۱۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
سیری در کلام شهید «امیر هوشنگ فرخنده بخت»:
شهید «امیر هوشنگ فرخنده بخت» از شهدای دوران دفاع مقدس است. «محمدحسن مقیسه» از او در کتاب «ستارگان راه» روایت می کند:«با نشستن بر پشت فرمان آمبولانس رزمندگان مجروح را به بیمارستان‌های صحرایی منتقل کند ثابت کرد که مرد میدان عمل است نه لمباره آبادانی حرف.»
کد خبر: ۵۶۱۶۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
نامادری شهید «مجید آتش‌فراز» نقل می‌کند: «به نماز که می‌ایستادم، کنار سجاده‌ام می‌نشست و حرکاتم را زیر نظر می‌گرفت. از کودکی در نقاشی‌هایش زن یا مردی را در حالت قنوت نقاشی می‌کرد. در نامه‌اش می‌نوشت: کاهلی نکنید و نمازتان را بخوانید.»
کد خبر: ۵۶۱۶۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
سیری در حیات طیبه «شهید سیدمجتبی میرغفاری»:
«شهید سیدمجتبی میرغفاری» از شهدای دوران دفاع مقدس است. «محمدحسن مقیسه» از او در کتاب «ستارگان راه» روایت می کند:«مدیحه سرای اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، که آیه‌های نورند و سرچشمه هور و اهل نرمش و مشهور به ورزش و یک مرد فوتبالی؛ و... حالا سید حسین هم آمده بود و این بنده قانع و صبور، شاکر و سپاسگزار هم شده بود، که همیشه بود، اما با همه این صفت‌ها و آن ویژگی‌ها آرام و قرار نداشت.»
کد خبر: ۵۶۱۶۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
سیری در حیات طیبه «شهید محمود رضاپور»:
«شهید محمود رضاپور» از شهدای دوران دفاع مقدس است. «محمدحسن مقیسه» در کتاب «ستارگان راه» از حیات طیبه این شهید نوشته است: «فصل، فصل کتاب‌های درسی، زبان گویای نقش آفرینی‌های توست.»
کد خبر: ۵۶۱۴۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
مادر شهید «بابک(رسول) ابراهیمی» نقل می‌کند: «گفتم: رسول‌جان! تو فقط چهار سالته، هنوز بچه‌ای. کسی از تو توقع نداره که حتماً لباس مشکی بپوشی. گفت: مامان! ولی الان امام حسین شهید شده و دلم می‌خواد مشکی بپوشم و برم تا شب براش زنجیر بزنم.»
کد خبر: ۵۶۱۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
زندگی نامه شهید«بهمن پیکانی ثانی»
شهید«بهمن پیکانی ثانی»، پانزدهم بهمن ماه 1348، در خانواده ای مذهبی و محروم در یکی از روستاهای زابل دیده به جهان گشود. در ایام تحصیل از اعضای فعال انجمن اسلامی و بسیج دانش آموزی بود و روحی سرشار از صفا و معنویت داشت. در کارهای خیر و خدمت به همنوعان پیش قدم بود و در مراسم عزا و شادی اقوام و همسایگان شرکت می کرد. چهارم خرداد ٦٧ در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل آمد. در ادامه زندگی نامه این شهید والامقام برای علاقمندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۲۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
زندگی نامه شهید «علیرضا اربابی مختار ده ارباب»
شهید «علیرضا اربابی مختار ده ارباب»، پانزدهم شهریور 1347، در زابل چشم به جهان گشود. هیچ گاه از پاسداری دستاوردهای انقلاب شکوهمند اسلامی و دفاع از میهن غافل نگردید و برای ادای دِین و تکلیف به جهاد روی آورد. دوازدهم تیر ماه 1365، در مهران هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر و سینه، شهید شد. در ادامه زندگی نامه این شهید والامقام برای علاقمندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
شهید «سیدرحیم حسینی» از شهدای دوران انقلاب است. در روایت از او آمده است که مانند پدرش روحیه ظلم‌ستیزی داشته و در تظاهرات علیه رژیم شاه به شهادت رسیده است.
کد خبر: ۵۶۱۱۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
شهید «حسین ریاحی» هجدهمین روز از خرداد ۱۳۴۳ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. حسین بچه‌ای بود که به نماز و مسجد علاقه و انس زیادی داشت و قبل از سن تکلیف فرائض را انجام می‌داد. از نظر بنیه اعتقادی، فردی ساخته و پای‌بند بود. وی سرانجام پنجم آذرماه ۱۳۶۲ در درگیری با ضد انقلاب به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۱۱۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۳۰
شهید «علی‌اصغر دلاک» پانزدهم آذرماه ۱۳۴۲ در شهرستان سرخه به دنیا آمد. در درس خواندن استعداد عجیبی داشت و هر سال از نفرات برتر کلاس می‌شد. هرکس به او مراجعه می‌کرد، بدون منت کتاب یا نوشته‌اش را در اختیارش می‌گذاشت. سرباز ارتش شد و در لشگر ۵۸ ذوالفقار خدمت می‌کرد. سرانجام هجدهم آذرماه ۱۳۶۵ در جزیره مجنون به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۱۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹
شهید حسین بابائی؛
شهید«حسین بابائی هرمیزی» در روستای آبسنگ تابعه شهرستان بافق به دنیا آمد. سرانجام در 30 آذرماه 1360 مصادف با شب یلدا در بستان به شهادت رسید. نوید شاهد یزد روایتی از زندگی این شهید والامقام را منتشر می کند.
کد خبر: ۵۶۱۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹
فرزند شهید «سعدی زمانی» نقل می‌کند: «نمازهایش خیلی طولانی می‌شد. پرسیدم: بابا! چقدر نماز می‌خونی؟ گفت: هر روز که وقت دارم به نیت بابابزرگ و مامان‌بزرگ دو رکعت نماز می‌خونم. اگه من هم مُردم، دو رکعت نماز برام بخون.»
کد خبر: ۵۶۱۰۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸
برادر شهید «حسینعلی رضایی‌آهوانویی» نقل می‌کند: «دیدم حسینعلی به چایی و آتش زیر اجاق نگاه می‌کند. گفت: همسایه راضی است که هیزم از باغش آوردی؟ گفتم: آخه این چوب خشک چه ارزشی داره که برم از همسایه بپرسم؟ گفت: فرقی نمی‌کنه چی باشه، باید اون‌ها راضی باشن!»
کد خبر: ۵۶۰۹۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۷