نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - نگاری
آخرین جلسه هماهنگی تولید و پخش خاطره‌ نگاری والدین معظم شهدا در طرح اسناد افتخار با حضور مدیرکل صدا و سیمای اصفهان، مدیرکل بنیاد شهید استان و مسئولین فرهنگی و توسعه بنیاد برگزار شد.
کد خبر: ۴۷۲۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸

دویست و هشتمین نشست کمیسیون انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران با محوریت بررسی کتاب‌های متقاضی چاپ در نشر شاهد برگزار شد.
کد خبر: ۴۷۲۱۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۱

جلسه برنامه ریزی تولید و پخش خاطره نگاری به عنوان اسناد افتخار با حضور جناب دکتر پهلوانیان مدیر کل صدا و سیما یزد و حجت الاسلام عباس زارع مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران یزد در 2 دی ماه در سالن شهید مناقبی فرد بنیاد شهید و امور ایثارگران برگزار شد
کد خبر: ۴۷۰۱۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۶

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان در جلسه مشترک با قائم مقام و مسئولین صدا و سیما در خصوص اجرا و تولید خاطره نگاری والدین معظم شهدا در طرح اسناد افتخار با یکدیگر به بحث و تبادل نظر پرداختند.
کد خبر: ۴۶۸۲۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲

دویست و ششمین نشست کمیسیون انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران با حضور معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد با محوریت بررسی کتاب‌های متقاضی چاپ در نشر شاهد برگزار شد.
کد خبر: ۴۵۷۹۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۳

خاطراتی از شهید محمدکاظم شهروی
در همه حال و در همه جا به فکر فرزندانم سمیه و محمدرضا و بقیه بودم و همش در فکر بودم که این بچه ها اینقدر به بابا انس پیدا کرده اند چه کار می کنند مخصوصاً محمدرضا که فهمیده بود من می خواهم بروم جبهه و روز اول صبح هنگام خداحافظی با گریه سر خود را در زیر لحاف کرد از یاد نخواهم برد بفکر سمیه و آن شیرین زبانیها دلم را آتش می زد
کد خبر: ۴۵۲۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۶

یونس شکرخواه، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و یکی از داوران جشنواره «رسم سرخ» در مراسم اختتامیه این جشنواره گفت: گرافیک خبري، نقاشی نیست بلکه تبلور بصری عینیات است.
کد خبر: ۴۵۰۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۴

خاطراتی از شهید محسن احمدزاده
رفتم بیرون که نان بگیرم. نانوایی بسته بود. جلوی خانه به محسن برخوردم. با موتور از راه رسیدم. گفتم:مادرجان! نانوایی بسته است، می ری یک جای دیگه چند تا نون بگیری؟. گفت: آره، چرا نمی رم؟. در را باز کردم و موتور را داخل حیاط گذاشت.گفتم: مگه نمی خوای بری نون بگیری؟. گفت: چرا می رم اما پیاده».گفتم: چرا با موتور نمیری؟.گفت: «موتور بیت الماله».کیسه را از من گرفت و رفت.
کد خبر: ۴۴۸۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴

خاطراتی از شهید محمد حسن پریمی
من يك بسيجي‌ام، رهبرم را دوست دارم اسلام را دوست دارم،‌مي‌دوني اگر من و امثال من نرن هزاران پيرزن و پيرمرد ديگر از بين مي‌روند و در حالي كه اشك صورت سفيدش را نمناك مي‌كرد. خود را در آغوش برادر انداخت و گفت: مانعم نشو داداش من خوانده شدم و به آسمان نگاه كرد و گفت: به كرانه آبي خدا خوانده شدم.
کد خبر: ۴۴۸۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸

برای اینکه مطمئن شوم عاقلانه تصمیم می گیره، گفتم: چون دفتر آماده به خدمت سربازی نگرفتی، این جبهه رفتنات جزء سربازیت حساب نمی شه.موسی لبخندی زد و گفت : مطمئن باشید جایی حساب می شه که از سربازی خیلی بالاتره.
کد خبر: ۴۴۶۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۳

دومین روزِ کارگاه «روش‌شناسی پیوست نگاری فرهنگی» به همت اداره کل اسناد و انتشارات بنیاد شهید برگزار شد.
کد خبر: ۴۴۳۹۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۳

اولین دوره آموزشی روش شناسی پیوست نگاری فرهنگی در بنیاد شهید برگزار شد
نخستین روزِ کارگاه «روش‌شناسی پیوست نگاری فرهنگی» به همت اداره کل اسناد و انتشارات بنیاد شهید برگزار شد.
کد خبر: ۴۴۳۸۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۱

مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران از برگزاری کارگاه دو روزه «روش‌شناسی پیوست نگاری فرهنگی» به میزبانی معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد خبر داد.
کد خبر: ۴۴۳۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۰

چون تولد حضرت عباس بود من روزه گرفته بودم . اون روز توی مسجد افطار کردم . از مسجد که اومدم خونه حالم عوض شد و نشسته خوابم برد . دیدم تو صحرا هستم و یه اسب سفید وجوان رو دیدم که یه علم هم دستش هست . یه پنجه هم روی علمش بود ومن رفتم جلو
کد خبر: ۴۴۰۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۶

گفتم، خدایا امشب بچه ام به خوابم بیاد که دیگه گریه نکنم و آرام بشم
دیدم یه دشتی همه برف باریده وکوه ها پر ازبرف هست . یه دربزرگی بود تا دروباز کردم دیدم بچه ام ازدورداره میاد ومن بغلش کردم ، گفتم بیا مامان برات برنج آوردم . تو که ساکت هم نیاوردی ووسیله نداری .گفت ، همه چی دارم . اون شب من برای مراسمش خیلی غذا پخته بودم . چهار تا قابلمه شام هم برای همسایه هایی که نبودند کنار گذاشته بودم .میگفت ، امشب خیلی غذا خوردم . تو نگران نباش بیا میوه بهشتی بخور . من دارم خدمت میکنم وبعد ازخدمت هم برمیگردم
کد خبر: ۴۴۰۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

نوشته بود من به هیچ کس بدهکار نیستم!
من گفتم خداوند بهم پنج تا پسرسالم وفهمیده داده ، حالا یکی درراه خدا رفته . عیبی نداره چون مملکت ما الان نیاز داره وجنگه . هرکس حتی اگه مریض هم باشه باید سه ماه بره پشت جبهه خدمت کنه . خودش رفت کارکرد و پیراهن ضد شیمیایی خرید هشت تومن . گفت ، دوست نداره . خیلی مودب بود و الان هم بچه هام خیلی زحمت کش بودند .
کد خبر: ۴۴۰۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵

اسامی شهدای مدافع حرم مقاومت اسلامی نُجَباء بر حاشیه صفحات قرآن کریم نوشته شد.
کد خبر: ۴۳۴۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۸

نامه ای به مادر در نامه شهید کاشانی
شهید محمدحسن زاهدی 25 اسفندماه 1340 در کاشان به دنیا آمد پدرش کارگر کارخانه ریسندگی و بافندگی کاشان بود و مادرش خانه دار . آبان ماه 1361 در عملیات محرم در موسیان به شهادت رسید و در روز جمعه 20 آبان ماه پیکر پاکش ، همراه با پیکر مطهرهفت همرزمش در کاشان تشییع و در گلزار شهدای دارالسلام به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۴۳۲۶۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۰

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی
همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
کد خبر: ۴۳۱۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین خیده
من حسین خودم رو فدای حسین فاطمه کردم . اصلا هم ناراحت نیستم ، خدا با علی اکبر و قاسم همنشین اش کنه . وصیت کرده بود که سنگرش و خالی نگذاریم . خدا نوه هام هم به راه راست هدایت کنه . من اسم حسین رو روی یکی شون گذاشتم . قد وبالاو حرکاتش مثل حسین خودم می مونه .
کد خبر: ۴۳۰۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹