- خاطره

navideshahed.com

من به دانشگاهی قدم گذاشته‌ام که درسش

من به دانشگاهی قدم گذاشته‌ام که درسش "ایثار" است

شهید «هوشنگ عزت‌زاده» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: این اولین بار است که به دانشگاهی قدم گذاشته‌ام که درسش "ایثار" است؛ اما در این دانشگاه رفوزه شده‌ام، چرا که خداوند گلچین می‌کند و خوبان را می‌برد و هنوز شهادت نصیبم نشده است.
وقتی دوستم شهید شد، عهد بستم که به جبهه بروم

وقتی دوستم شهید شد، عهد بستم که به جبهه بروم

جانباز «مسعود سالاری» چنین روایت می‌کند: سال 1364 یکی از دوستانم به شهادت رسید. من به همراه چند نفر از دوستانم به خاکسپاری دوست شهیدمان رفتیم و همان جا با هم صحبت کردیم و عهد بستیم که با هم به جبهه برویم. در عملیات کربلای 10 به کردستان اعزام شدم، در شهرک سلیمانیه عراق در حال انجام عملیات بودیم که مجروح شدم.
سه بار مجروح شدم/ هدفم فقط رضای خدا بود

سه بار مجروح شدم/ هدفم فقط رضای خدا بود

جانباز «محمدحسین ماندگاری» چنین روایت می‌کند: برای اعزام به جبهه، داوطلبانه به پادگان 05 کرمان رفتم. در آنجا طی ۴۵ روز، آموزش‌های فشرده‌ای دیدیم و بلافاصله پس از پایان دوره، ما را به جبهه اعزام کردند. در مدتی که در جبهه حضور داشتم، سه بار مجروح شدم. هر کاری که کردیم، فقط برای رضای خدا بود.
عشق به وطن و اسلام او را به جبهه کشاند

عشق به وطن و اسلام او را به جبهه کشاند

شهید «موسی حسن‌پور جغانی» یکم اردیبهشت 1352، در روستای بُهرغ از توابع شهرستان بندرعباس دیده به جهان گشود. وی علاقه فراوانی به علوم دینی و حوزه علمیه داشت. به همین دلیل، در سال تحصیلی ۱۳۶۵-۱۳۶۶ وارد حوزه علمیه شد. با وجود علاقه‌مندی به تحصیل علوم دینی، روحیه انقلابی و عشق به دفاع از اسلام و میهن او را به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل کشاند.
دوست دارم نفس و جانم را فدای اسلام کنم

دوست دارم نفس و جانم را فدای اسلام کنم

مادر شهید تعریف می‌کند: ‌شهید همیشه می‌گفت؛ شهید شدن لیاقت می‌خواهد، مادر دعا کن لیاقت شهید شدن را داشته باشم، دوست دارم نفس و جانم را فدای اسلام کنم، همان طور که امامم در راه اسلام جنگید.